جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

داستان دولت


داستان  دولت
دولت بازرگان، گام اول
نخستین دولت انقلاب و تنها دولتی كه خارج از ضوابط قانون اساسی و بطور موقت تعیین شد دولت مهندس مهدی بازرگان بود. بازرگان در نیمه بهمن ماه ۵۷ در حالی كه یك عضو دیگر جبهه ملی یعنی بختیار، مدعی نخست وزیری بود، حكم تشكیل دولت موقت را از امام خمینی (ره) گرفت. این انتخاب بویژه پس از تشكیل كابینه بازرگان همواره مورد سؤال و مناقشه سیاسیون و تاریخ نگاران انقلاب بوده است. این امر بویژه زمانی به صورت سؤال برانگیز مطرح می شود كه امام ۱۸ سال بعد با انتشار نامه معروف به ششم فروردین سال ۶۸ نظرشان را درباره دولت موقت و همچنین دولت بنی صدر آشكار نمودند. ایشان در آن نامه آورده بودند كه: «وا... قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم. و ا... قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم...»
البته این مباحث در ابتدای انقلاب به هیچ وجه مطرح نبود و پس از آشكار شدن مرزبندی های جریان لیبرال هوادار بازرگان با جریان خط امام (ره) در دهه ۶۰ و بعد آن رنگ و بوی جدید به خود گرفت. برخی این اقدام امام خمینی (ره) را نوعی مصلحت اندیشی و برخی دیگر به علت تأكید ایشان بر عدم ورود روحانیت در كارهای اجرایی كشور ارزیابی می كنند. از سوی دیگر افرادی نظیر جلال الدین فارسی اقدام امام را نوعی تدبیر انقلابی می داند. فارسی چنین می گوید كه: «انتخاب بازرگان برای تشكیل هیأت دولت موقت در آن شرایط از بهترین انتخاب های امام (ره) بود. امام در انقلاب سیاسی خود مرحله به مرحله پیش می رفت و از سیاست گام به گام پیروی می كرد و دولت موقت اولین گام در این زمینه بود.»
از اظهارات فارسی و تحلیل های موجود در آن زمان چنین استنباط می شود كه سپردن امور به دست روحانیون، شائبه قدرت طلبی و برتری خواهی این قشر دینی را مطرح می كرد. لذا امام (ره) از سپردن امور به دست روحانیون به شدت ابا داشتند و این امر به عنوان یك اصل پذیرفته شده غیرمكتوب وجود داشت. ضمن اینكه روحانیون هنوز تجربه كافی برای اداره كشور نداشتند لذا ترجیح دادند مردم با آزمودن لیبرال ها و غیر روحانیون، خود در مورد نیاز كشور به ورود روحانیون به عرصه سیاست تصمیم بگیرند. در این راستا قابل اطمینان ترین گروه غیرروحانی مبارز، گروه نهضت آزادی بود كه قرابت های زیادی را نیز به جریان جبهه ملی داشت. بازرگان به علت ویژگی های مذهبی فردی این قابلیت را داشت كه بین نیروهای مذهبی و روشنفكران اتحاد به وجود آورد و از هر دو جریان استفاده كند. اما به هر حال حضور او در نهضت آزادی به عنوان دبیركل این شائبه را به وجود می آورد كه قرار است كشور در اختیار یك جریان خاص سیاسی قرار بگیرد از این رو امام (ره) با درایت خاص به بازرگان شرط عدم وابستگی حزبی اعضای كابینه را مطرح كردند لذا قرار شد افرادی كه عضو حزب هستند از مسئولیت و اشتغال فعالیت و مشاركت در حزب متبوع خود خودداری نمایند. هر چند كه بازرگان خود از بنیانگذاران حركت های مذهبی در زمان قبل از انقلاب بود ولی قطعاً روحیه انقلابی او با شور و هیجان اول انقلاب به هیچ وجه هماهنگی و همخوانی نداشت و این امر در تعیین اعضای كابینه به شدت خود را نشان داد. تعیین افرادی همچون عباس امیرانتظام(سخنگوی دولت)، كریم سنجابی (وزیرخارجه)، شاپور آذربرزین (فرمانده نیروی هوایی)، حسن نزیه (رئیس شركت ملی نفت) و نهایتاً احمدصدر حاج سید جوادی (وزیر كشور) برای جوانان انقلابی گران تمام شد. افرادی كه بعدها با حذفشان از صحنه قدرت اكثراً به صف مخالفان نظام پیوستند. بازرگان برای وزرای خود چهار شرط گذاشته بود: ۱-مسلمان عامل به فرائض ۲- سابقه مبارزاتی ۳- حسن شهرت ۴- صلاحیت اداری و فنی، اما نهایتاً افراد كابینه وی را پنج نفر از نهضت آزادی و بقیه از احزاب ایران، جاما، جبهه ملی، حزب ملت ایران، انجمن اسلامی مهندسین، افسران بازنشسته ملی و... تشكیل دادند.
اما بازرگان به جز بروز برخی اختلافات با انقلابیون خط امامی، دچار برخی مشكلات درونی با اعضای كابینه خود هم بود. اولین چالش او با كریم سنجابی وزیر خارجه صورت گرفت. این دو كه با هم عضو جبهه ملی بودند، كدورتی دیرینه از یكدیگر داشتند تا حدی كه زمانی كه شهید مطهری از سنجابی می خواهد تا در جلسات شورای انقلاب حاضر شود، سنجابی حضور خود را مشروط به عدم حضور بازرگان در این جلسات می كند. سنجابی نهایتاً در اواسط اردیبهشت ۵۸ و پس از انجام رفراندوم تغییر نظام استعفا داد و جای خود را به ابراهیم یزدی داد. از دیگر موارد اختلافی كه نهایتاً منجر به استعفای دولت بازرگان شد، بحث تسخیر سفارت آمریكا در تهران توسط دانشجویان خط امام (ره) بود كه بازرگان با آن به شدت مخالف بوده و برخورد كرد در حالی كه امام (ره) با صحه گذاشتن بر این اقدام دانشجویان، آن را انقلاب دوم برشمردند. اصولاً بازرگان و اعضای كابینه او شعار كلی انقلاب یعنی نه شرقی و نه غربی را چندان قبول نداشتند و تمایلات خود را بیشتر به سمت غرب و آمریكا نشان می دادند. این در حالی بود كه امام (ره) با این تفكر به شدت مخالف بود و بازرگان نهایتاً به علل مختلفی از جمله بحث عدم آزاد سازی سریع گروگان های سفارت آمریكا در تهران، استعفا كرد. اما داستان جالب دیگر در كابینه بازرگان، بحث تمایل بنی صدر به حضور در كابینه بود. بنی صدر كه خود لیبرالی تمام عیار بود به علت عدم گرفتن امتیاز لازم از دولت بازرگان، ترجیح می داد مانند انقلابیون از بازرگان و دولت او انتقاد كند. بازرگان هم در مورد بنی صدر چنین می گوید: «از زمانی كه عضو دانشجویان جبهه ملی در دانشكده حقوق بود با او آشنایی مختصری پیدا كردم و آنچه شاخص دیده ام این است كه اهل همكاری نیست و هیچ كسی را قبول ندارد.»بنی صدر با سقوط دولت بازرگان در آبان ۵۸ و در دولت شورای انقلاب به وزارت خارجه و سپس اقتصاد رسید. دولت شورای انقلاب اندكی از بوروكراتیسم پیر دولت بازرگان فاصله گرفت و پاره ای از جوانان و روحانیون در سطح وزیر و معاون وزیر وارد آن شدند. هاشمی رفسنجانی اولین روحانی بود كه به عنوان وزیر كشور معرفی شد و مسئول برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری شد تا در آن انتخابات فردی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود كه هاشمی یكی از جدی ترین مخالفین او به شمار می آمد.
دولت بنی صدر، گام دوم
پس از استعفای دولت بازرگان، نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری زیر سایه یك رقابت ناتمام آغاز شد. رقابتی كه یك طرف آن ابوالحسن بنی صدر بود و طرف دیگر آن جلال الدین فارسی كاندیدای حزب جمهوری اسلامی.بنی صدر نسخه جوان جریان روشنفكر لیبرال به حساب می آمد كه بازرگان رهبری آن را به عهده داشت و فارسی نماینده ای از سوی جریانات پیرو خط امام(ره). البته جریان پیرو خط امام(ره) كه رهبری آن برعهده حزب جمهوری اسلامی بود كه با مشكل اساسی عدم امكان معرفی یك چهره روحانی برای رئیس جمهورشدن مواجه بود لذا مجبور بود از شخصیت های درجه دوم و سوم خود نظیر فارسی استفاده كند. فارسی توسط هواداران بنی صدر به غیر ایرانی بودن متهم شد . نهایتاً فارسی ترجیح داد به علت شبهه های مطرح شده از صحنه كناره بگیرد و حزب جمهوری هم از حسن حبیبی حمایت كرد اما جامعه روحانیت مبارز از بنی صدر حمایت نمود هر چند كه آیت الله مهدوی كنی اعلام كرد با این تصمیم جامعه روحانیت مخالف بوده است. پس از به قدرت رسیدن لیبرال جوان در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری او ترجیح داد برای اینكه خود را مصون از انتقادات بدارد خود را یار امام نشان دهد و در برابر ایشان تواضع كند در همین راستا در اقدامی مكارانه مرحوم سیداحمد خمینی را به عنوان نخست وزیر مطرح كرد كه با مخالفت صریح و جدی امام (ره) مواجه شد. در آن زمان مجلس در اختیار حزب جمهوری اسلامی قرار داشت و بنی صدر گمان می برد كه معرفی فردی از اعضای حزب جمهوری كار او را راحت خواهد كرد از این رو مصطفی میرسلیم عضو حزب جمهوری اسلامی كه گرایشات زیادی به حزب موئلفه داشت را به مجلس معرفی كرد اما مجلس با رای منفی به میرسلیم نشان داد كه حزبی عمل نمی كند. حزب جمهوری در آن زمان ۶ پیشنهاد را با اولویت فارسی، رجایی، میرسلیم، غرضی، عباسپور و كلانتری مطرح كرد، ولی بنی صدر حاضر نبود فارسی یا رجایی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی كند. پس از آن شهید بهشتی هیاتی ۷ نفره را جهت رفع این اختلاف تعیین كرد كه با مخالفت بنی صدر، آیت الله خامنه ای و شهید باهنر از آن هیات حذف شدند.
سرانجام ۱۶ مردادماه بحث نخست وزیری رجایی قوت گرفت و ۲ مردادماه رجایی توانست با ۱۵۳ رای موافق از ۱۹۶ رای مجلس به نخست وزیری برگزیده شود و این در حالی بود كه بنی صدر رجایی را فردی سخت سر می دانست.
همانطور كه احتمال داده می شد اولین مشكل در معرفی وزراء پیش آمد. بنی صدر در ابتدا گفته بود صرفاً در مورد دو وزیر دفاع و كشور نظر خواهد داد اما پس از بسته شدن لیست او با اسم آقایان احمد توكلی (وزیر كار)، محسن نوربخش (وزیر دارایی)، میرحسین موسوی (وزیر خارجه) اسماعیل داودی (رئیس سازمان مدیریت) اصغر ابراهیمی(وزیر نفت) و علی اكبر پرورش (وزیر آموزش و پرورش) مخالفت كرد.
این اختلافات به جایی كشید كه شهید بهشتی در نامه ای به امام(ره) چنین نگاشتند كه چندی است كه این اندیشه در این فرزندانتان قوت گرفته كه اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم [امثال بنی صدر] را در این مقطع اصلح می دانید ما به همان كارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی نباشیم. امام (ره) تا آخرین لحظات خواستار همزیستی مسالمت آمیز دو جریان بودند، اما بنی صدر برای مقابله با حزب جمهوری سعی كرد از افراد معلوم الحالی نظیر مسعود رجوی بهره گیرد در آن زمان مسعود رجوی و منافقین [مجاهدین خلق]، تشكیلات گسترده ای داشتند لذا با توجه به این نیاز بنی صدر به دفتر ریاست جمهوری نفوذ كرده و حتی پیوند خویشاوندی با بنی صدر ایجاد كردند. بعدها این تقابل حادثه ۳۰ تیر را بوجود آورد كه در نوع خود حادثه ای استثنایی به حساب می آمد.
میرحسین موسوی به علت گرایشات سیاسی دوگانه نیروهای خط امام در آن زمان، ترجیح داد كه كابینه ای ائتلافی از هر دو جریان اما صرفا از نیروهای خط امامی را تشكیل دهد لذا عسگراولادی ، توكلی، مرتضی نبوی، ناطق نوری و ولایتی را در لیست كابینه قرار داد. البته از جریان چپ هم چهره های بارزی همچون بهزاد نبوی، محمدعلی نجفی، سید محمد خاتمی، كاظم اكرمی در كابینه حضور داشتند
نهایتاً امام (ره) گروهی سه نفره مركب از شهاب الدین اشراقی (نماینده بنی صدر)، محمد یزدی (نماینده حزب جمهوری) و محمدرضا مهدوی كنی (نماینده امام) را مامور حل اختلاف كردند كه نتیجه ای حاصل نشد و بالاخره در ۲۷ خرداد ۶۰ طرح عدم كفایت سیاسی بنی صدر با ۱۴۰ رای در مجلس مطرح و در ۳۰ خرداد ۱۷۷ تن از نمایندگان به آن رای مثبت دادند.
كابینه رجایی بالاخره تا ۴ تیر ماه ۶۰ به تدریج رو به كامل شدن بود، اما در این اواخر دیگر رئیس جمهوری وجود نداشت. آخرین وزیر كابینه میرحسین موسوی بود كه به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد.
در فاصله ۲۷ خرداد ۶۰ كه بنی صدر عزل شد تا دوم مرداد همان سال كه رجایی به ریاست جمهوری برگزیده شد كشور بدون رئیس جمهور و تحت نظر شورای ریاست جمهوری یعنی آقایان رجایی، هاشمی و بهشتی اداره می شد، البته پس از شهادت بهشتی، موسوی اردبیلی جایگزین وی شد.در آن زمان تصمیم نهایی برای كاندیداتوری شهید رجایی از نظر حزب جمهوری قطعی شده بود و اكثر احزاب و گروه های آن زمان هم از وی حمایت كردند البته عده ای هم در این میان مخالفت ها را مطرح می كردند.
رئیس جمهور مكتبی
رجایی در طول انقلاب همواره به رئیس جمهور مكتبی شهرت یافته است او كه كار خود را از معلمی آغاز كرده بود آن زمان در آزمونی الهی مردمی موفق شد با حدود ۱۳ میلیون رای سربلند بیرون آید.
پس از ریاست جمهوری رجایی بحث نخست وزیر مثل همیشه اصلی ترین موضوع به حساب می آمد.سرانجام شهید باهنر نخست وزیر دولت شهید رجایی شد. البته پس از شهادت دكتر بهشتی، باهنر به عنوان دبیركل حزب جمهوری هم انتخاب شده بود لذا این برای اولین بار بود كه یك روحانی از حزب جمهوری درصدد تشكیل كابینه بود. باهنر از ۱۶۸ نماینده حاضر در جلسه رای اعتماد مجلس توانست ۱۳۰ نفر را با خود همراه كند. البته كابینه باهنر تفاوت های بسیار جزیی با كابینه رجایی داشت اما گویی انقلاب نمی خواست روی آرامش را به خود ببیند. رجوی كه به همراه بنی صدر، به خارج از كشور گریخته بود در انفجاری توسط عواملش رئیس جمهور و نخست وزیر را در فاصله ای كمتر از دو هفته از آغاز به كارشان به شهادت رساند.
محمدرضا مهدوی كنی كه به علت عدم اعتقاد به كار حزبی روحانیت از حضور در حزب جمهوری ممانعت كرده و جامعه روحانیت مبارز تهران را سروسامان داده بود در آن زمان به عنوان نخست وزیر دولت موقت جمهوری اسلامی معرفی شد.
البته ایشان ابتدا استنكاف می ورزیدند اما پس از نظر مساعد امام ایشان دولت موقتی را تشكیل داد تا هرچه سریعتر مقدمات انتخابات ریاست جمهوری را فراهم سازد.
نكته حائز اهمیت دیگر اینكه آیت ا... خامنه ای پس از شهادت نخست وزیر به عنوان دبیر كل حزب جمهوری شناخته شدند. حزب در جلسات خود در مورد ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، علی اكبر پرورش و حبیب الله عسگراولادی را مطرح كرده بود اما كاندیداتوری آیت الله خامنه ای با همان مشكل همیشگی مخالفت امام مبنی بر عدم حضور روحانیون در مقام رئیس جمهور مواجه بود و از سوی دیگر عسگراولادی و پرورش هم امكان و قابلیت جذب بالای آرای مردم را نداشتند از این رو قرار شد رهبران حزب تعقیب كنند كه آیا امام با روحانی بودن رئیس جمهور موافق اند یا نه؟
پس از آن امام(ره) با توجه به شرایط موجود با روحانی بودن رئیس جمهور موافقت كردند و آیت الله خامنه ای توانستند به عنوان اولین كاندیدای روحانی برای ریاست جمهوری بالاترین درصد رای تا امروز را كسب كنند.
از نكات مهم آن انتخابات، كاندیداشدن مجدد مهندس بازرگان بود كه این بار با مانع شورای نگهبان مواجه شده و نتوانست در انتخابات شركت كند.
آیت ا...مهدوی كنی پس از قطعیت ثبت نام و حضور آیت الله خامنه ای در انتخابات، به نفع ایشان از صحنه كناره گرفت و در نخستین اقدام با تقدیم استعفای خود كوشید دست رئیس جمهور جدید را در انتخاب دولت باز بگذارد.كابینه ائتلافی فرزندان انقلاب
پس از مسجل شدن ریاست جمهوری آقای خامنه ای، بحث تعیین نخست وزیر به مهمترین موضوع روز تبدیل شد. در آن زمان بحث نخست وزیری آقایان پرورش، ولایتی، غرضی، موسوی و میرسلیم مطرح بود. البته چون رئیس جمهور اعتقاد داشت چون خود روحانی است نخست وزیر نباید روحانی باشد، آیت الله مهدوی كنی از میان چهره های مطرح كنار رفتند.
آیت الله خامنه ای ابتدا علی اكبر ولایتی را به عنوان نخست وزیر مطرح كردند كه قشر چپ مجلس بویژه اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مخالفت جدی از خود نشان داده و وی موفق به كسب رای اعتماد نشد. چون امام این نظر را داشتند كه به مصلحت حزب جمهوری نیست كه نخست وزیر حزبی باشد از معرفی پرورش و موسوی خودداری شد و غرضی به مجلس معرفی شد كه موفق شد تنها ۶۰ رای موافق كسب كند و نهایتا رئیس جمهور، مهندس میرحسین موسوی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی و وی موفق شد ۱۱۵ رای موافق از میان ۲۰۲ رای را به دست آورد.
پنجمین نخست وزیر جمهوری اسلامی به علت گرایشات سیاسی دوگانه نیروهای خط امام در آن زمان، ترجیح داد كه علی رغم میل باطنی خود، كابینه ای ائتلافی از هر دو جریان اما صرفا از نیروهای خط امامی را تشكیل دهد لذا عسگراولادی ، توكلی، مرتضی نبوی، ناطق نوری و ولایتی را در لیست كابینه قرار داد. البته از جریان چپ هم چهره های بارزی همچون بهزاد نبوی، محمدعلی نجفی، سید محمد خاتمی، كاظم اكرمی در كابینه حضور داشتند.
دیدگاه فوق العاده چپ میر حسین موسوی كه تفاوت های بنیادی با سیاستهای جناح راست آن زمان داشت از جمله تاكید بر اقتصاد بسته، محدودبودن سقف دارایی، دولتی سازی گسترده، حجیم كردن دولت و ... موجب شد ۷ تن از اعضای كابینه در اواسط سال ۶۲ تصمیم به استعفا بگیرند.
امام(ره) ابتدا سكوت كردند و پاسخ ندادند اما این وزرا حضورا خدمت امام(ره) رسیدند و امام هم فرمودند استعفای ۷ وزیر در دوران جنگ وضع خوبی را پیش نمی آورد و نهایتا حبیب الله عسگراولادی (وزیر بازرگانی) و احمد توكلی (وزیر كار) استعفا كردند.
كابینه دوم میرحسین موسوی بیشتر به جناح چپ نزدیك شد و به جای ناطق نوری، توكلی، مرتضی نبوی چهره های جدیدی چون محتشمی پور، سرحدی زاده و غرضی نشستند. البته غرضی هم پس از مدتی به علت اختلاف با نخست وزیر وزارت نفت را به غلامرضا آقازاده سپرد و خود به وزارت پست رفت.
اواخر عمر دومین دوره چهار ساله این دولت بود كه امام خمینی(ره) رحلت كردند و مجلس خبرگان رهبری آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبر انقلاب برگزیدند.
میرحسین موسوی هم در نامه ای به رهبر انقلاب خواستار انحلال دولت و برگزاری سریع تر انتخابات ریاست جمهوری شد اما با نظر آیت الله خامنه ای قرار شد دولت فعلا كار خود را ادامه دهد تا ۶ مرداد ماه ۶۸ كه در انتخابات ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری رسید. البته قانون اساسی هم تغییر عمده ای كرد. جایگاه نخست وزیر در اصلاح قانون اساسی حذف و اختیارات وی به رئیس جمهور اعطا شد.
دولت سازندگی
هاشمی رفسنجانی در تشكیل كابینه خود دست به اقدامات جدیدی زد و كابینه ای كاملا مغایر با كابینه قبلی تشكیل داد. در كابینه هاشمی تخصص حرف اول را می زد و در عین حال این افراد متخصص در حوزه های تخصصی دارای تقیدات دینی هم بودند اما در حوزه كار دست به اقداماتی زدند كه بعدها با عنوان تكنوكرات ها شناخته شدند این گونه افراد در كابینه میرحسین موسوی همواره در حاشیه بودند. اما در كابینه هاشمی با طرح ایده های باز اقتصادی اجتماعی و فرهنگی سكان دولت را در دست گرفتند. البته هاشمی ترجیح داد افراد نزدیك به این تفكر را كه در كابینه قبلی هم دارای تجربه های ارزشمندی بودند در كابینه حفظ كند. از این رو سید محمد خاتمی و علی اكبر ولایتی را در كابینه خود حفظ كرد. هر چند كه خاتمی پس از مدتی از وزارت ارشاد استعفا كرد. اكثریت مجلس سوم در آن زمان در دست جناح چپ بود لذا هاشمی ترجیح داد مثل دولت قبلی فعلا كابینه ای ائتلافی را تشكیل دهد و از این رو مصطفی معین، عبدالله نوری و وهاجی را در كابینه خود قرار داد.
عمر مجلس سوم كه به پایان رسید، مجلس چهارم با شعار حمایت از هاشمی موفق به كسب كرسی های مجلس شد، اما در اولین گام به محسن نوربخش رای عدم اعتماد داد و اصلا اجازه مطرح شدن مجدد عبدالله نوری به عنوان وزیر كشور در كابینه دوم را به هاشمی نداد.
پس از اینكه مجلس به جناح راست نزدیك تر شد، هاشمی دیگر نیازی به استفاده از برخی وزرای چپ ندید و به تدریج نوری، معین، وهاجی و سعیدی كیا را از دولت كنار گذاشته و میرسلیم، بشارتی، هاشمی گلپاپگانی، آل اسحاق و تركان را وارد دولت كرد.
بالاخره عمر ۸ ساله دولت سازندگی هم به پایان رسید و سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران رسید. با این رویداد بسیاری بر این باور بودند كه روح حاكم بر كابینه میرحسین موسوی و سیاست های چپ گرایانه وی بار دیگر احیا خواهد شد از این رو ابتدا به بررسی تیم سیاسی و بعد تیم اقتصادی كابینه خاتمی خواهیم پرداخت ،البته چون كابینه خاتمی آخرین كابینه دولتهای گذشته می باشد بررسی تیم كابینه به صورت كامل تری صورت خواهد گرفت.
كابینه خاتمی و آرمان توسعه سیاسی
دوم خرداد،۷۶ سید محمد خاتمی در انتخاباتی غیرقابل پیش بینی به ریاست جمهوری برگزیده شد. او كه با طرح شعار «توسعه سیاسی» وارد میدان انتخابات شده بود، توانست رأی بسیاری از نخبگان را جمع آوری كند. در حالی كه در دولت قبلی، توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی ترجیح داده شده بود، خاتمی آشكارا توسعه سیاسی را مقدم می دانست، گرچه چند سال بعد خاتمی هم پذیرفت توسعه همه جانبه علاج مشكلات جامعه است.
خاتمی در روزهای گرم تابستان ۷۶ نشان داد كه می خواهد معتدل باشد. او در آن روزهای داغ سیاسی پیشنهادهای فراوانی برای احراز وزارتخانه هایش داشت. اما بیشتر آن پیشنهادها فقط در پوشه خاطرات خاتمی خواهد ماند. خاتمی نپذیرفت كه بهزاد نبوی وزیر نفت شود همچنان كه معاون اول رئیس جمهور قبلی (حسن حبیبی) را به كرباسچی ترجیح داد و حتی حاضر نشد در باره پیشنهاد وزیر اطلاعات شدن سید محمد موسوی خوئینی ها رایزنی كند.
«توسعه سیاسی» شعار اول خاتمی در انتخابات دوم خرداد بود. خاتمی كه برای پیشبرد برنامه هایش می بایست كابینه ای هماهنگ با اندیشه هایش ترتیب می داد، در چند راهی پیشنهادهای اطرافیانش و مجلس پنجم (كه اكثریتش در دست منتقدان خاتمی بود)، قرار گرفت. خاتمی در اولین گام، بسیاری از كادرهای ستاد انتخاباتیش را به مشاورت خود برگزید و به این ترتیب «بهزاد نبوی» و «سعید حجاریان» در صدر مشاوران خاتمی قرار گرفتند. اما خاتمی برای عملیاتی كردن «توسعه سیاسی» هنوز با آزمون دشوار انتخاب وزرای، وزارتخانه های سیاسی روبه رو بود. خاتمی باید شخص اولی را برای وزارتخانه كشور، امور خارجه و اطلاعات به مجلس پنجم پیشنهاد می كرد. هر چند خاتمی بعدها توانست برای تمام وزرایش از اكثریت منتقد، رأی اعتماد بگیرد، اما به نظر می رسد خود خاتمی نیز از تركیب وزراء رضایت كامل نداشت.خاتمی وزارت كشور را به عبدا... نوری رئیس آن زمان فراكسیون اقلیت در مجلس پنجم سپرد. خاتمی امیدوار بود عبدا... نوری بتواند پیشتاز توسعه سیاسی باشد. ساختار وزارت كشور هم خاتمی را خوشبین تر می كرد، چرا كه حتی در زمان وزارت علی محمد بشارتی، (از منتقدین دولت خاتمی) بیشتر مدیران میانی این وزارتخانه از جناح چپ بودند، كه البته این مسئله به سابقه دو دوره وزارت علی اكبر محتشمی پور و خود عبدا... نوری بازمی گشت. به هر حال عبدا... نوری كه آن روزها مرد سرسخت دوم خرداد لقب گرفته بود، تیمی از تندروترین عناصر دوم خرداد را به كار گرفت. محمدرضا بهزادیان معاون مالی- اداری وزارت كشور شد. او پس از مدتی كوتاه به دلیل سخنرانی جنجالی از سوی شخص رئیس جمهور بر كنار شد. بهزادیان در آن سخنرانی خواستار حذف تمامی كسانی كه به خاتمی رأی ندادند، شده بود. بهزادیان بعدها با حمایت دوباره دولتی ها، رئیس اتاق بازرگانی تهران شد. دیگر معاون عبدا... نوری، مصطفی تاج زاده بود. او معاون سیاسی وزیر كشور شد. تاج زاده مهره پیشتاز طیف تندروی جناح دوم خرداد در جریانات سالهای ۸۰-۷۶ بود. در تمام وقایع جنجالی چهار سال اول دوران خاتمی، نام مصطفی تاج زاده به گوش می رسید.
در نهایت هم تاج زاده به دلیل تخلف در انتخابات با حكم قضایی از كار در وزارت كشور منفصل شد. جواد قدیمی ذاكر (سازمان مجاهدین انقلاب)، مرتضی مبلغ (حزب مشاركت) و جهانبخش خانجانی (حزب كارگزاران) از دیگر اعضای این تیم بودند.
تنها یك سال از وزارت عبدا... نوری می گذشت كه عملكرد او منتقدانش را مجاب به استیضاح كرد. دولت بخت عبدا... نوری در ۳۱ خرداد ۷۷ غروب كرد و او در جلسه استیضاحش نتوانست برای بار دوم نظر اكثریت مجلس پنجم را به خود جلب كند. در روز بازی تاریخی فوتبال ایران و آمریكا، عبدا... نوری در برابر نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی ایستاد و تلاش كرد از خود دفاع كند. منتقدان او را به عملكرد جناحی در عزل و نصب ها، عدم توجه به تذكرات امنیتی وزارت اطلاعات و از همه مهمتر تلاش برای «لبنانیزه كردن ایران» متهم كردند. عبدا... نوری بعدها گفت كه به دلایلی در جلسه استیضاح سكوت كرده است. شاید عبدا... نوری امیدوار بود بار دیگر از مجلس رأی اعتماد بگیرد، اما اینچنین نشد. خاتمی پس از رأی عدم اعتماد مجلس به عبدا... نوری، او را معاون اجتماعی رئیس جمهور كرد، هرچند كه عمر این معاونت هم چند ماهی بیش نبود.
عبدا... نوری از وزارت كشور كنار رفت و از قضا خاتمی، تاج زاده را چند صباحی به سرپرستی وزارت كشور گمارد كه عملكردش مهمترین دلیل استیضاح رئیس سابق بود.
پس از قریب یك ماه رایزنی، خاتمی، عبدالواحد موسوی لاری را كه پیش از این معاون پارلمانی رئیس جمهور بود ، را برای وزارت كشور برگزید و جالب این جاست كه تمام گزینه های خاتمی برای وزارت كشور از اعضای مجمع روحانیون مبارز بودند. عبدالواحد موسوی لاری، علی اكبر محتشمی، مجید انصاری و حتی محمد علی ابطحی!
اما گذر زمان نشان داد كه فرقی نمی كند كه چه كسی در وزارت كشور، وزیر است، بلكه مهم، معاونت سیاسی وزارت كشور است. در سه سال ابتدای وزارت موسوی لاری، تاج زاده معاون سیاسی او بود. پس از تاج زاده، مرتضی مبلغ كه مشی ای همانند تاج زاده داشت و البته عضو حزب مشاركت هم بود، به معاونت سیاسی برگزیده شد.
به هر روی موسوی لاری در دوران وزارتش با چالش ها و بحران های فراوانی روبه رو بوده است. اما دو حادثه عظیم را موسوی لاری نمی تواند فراموش كند، یكی حادثه كوی دانشگاه تهران، كه شخص موسوی لاری مستقیماً مورد تعرض مهاجمان خشمگین قرار گرفت و دیگری انتخابات مجلس هفتم، كه موسوی لاری قصد برگزاری آن را نداشت و حتی استعفایش را نیز به خاتمی داده بود، اما تأكید رهبر انقلاب بر برگزاری انتخابات در سر موعد، موسوی لاری را در دوراهی قرارداد، هرچند كه در نهایت خاتمی استعفای موسوی لاری را نپذیرفت و او نیز با سردی تمام انتخابات مجلس هفتم را برگزار كرد.
به همان اندازه كه در آن روزها (تابستان ۷۶) درباره عزل و نصب ها در وزارت كشور حرف و حدیث وجود داشت؛ وزارت امور خارجه تقریباً روزهای آرامی را پشت سر می گذاشت. كمال خرازی از نیویورك و از نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل به تهران آمد تا جانشین دكتر علی اكبر ولایتی وزیر باتجربه و چهار دوره ای خارجه شود. خرازی محتمل ترین گزینه برای وزارت امور خارجه بود. هر چند كه بسیاری از دوم خردادی ها، وزارت محسن امین زاده مدیر كل وزارت اطلاعات ومعاون امور بین الملل خاتمی در دوران وزارت ارشاد را طلب می كردند. اما امین زاده به معاونت آسیا و اقیانوسیه راضی شد.
درواقع در دولت اول خاتمی، پاره ای از مدیران میانی حضور داشتند كه برخی مفسران سیاسی، آنان را «دولت واقعی» می دانستند. مصطفی تاج زاده در وزارت كشور، هادی خانیكی در وزارت علوم، احمد بورقانی در وزارت ارشاد و فیض ا... عرب سرخی در وزارت بازرگانی در واقع «وزرای در سایه» دولت واقعی بودند. هر چند كه در طول هفت سال دولت خاتمی بسیاری از مدیران یا استعفا دادند (مانند بورقانی) و یا مجبور به ترك پست خود شدند (مانند تاج زاده).
منتقدان خاتمی، همواره به ضعف دولت او در «آموزش و پرورش» و «آموزش عالی» اشاره داشته اند. آنان می گویند در وزارتخانه های آموزشی خاتمی، سیاست، بر علم ترجیح دارد. اما خاتمی كه اصالتاً چهره ای فرهنگی است، این مسأله را رد می كند. خاتمی پس از دوم خرداد ،۷۶ حسین مظفر را به وزارت آموزش و پرورش گمارد. عملكرد سیاسی حسین مظفر بیش از آن كه از سوی جناح اصول گرا مورد انتقاد قرار گیرد، از سوی وابستگان حزب مشاركت مورد هجوم قرار گرفت. مظفر كه در چهار سال دوره وزارتش تلاش داشت، جانب اعتدال را نگه دارد، در حالی در سال ۸۰ كابینه را ترك كرد كه در آستانه استیضاح از سوی اكثریت مشاركتی مجلس ششم قرار داشت. خاتمی هم كه اطمینان داشت اكثریت مجلس ششم به مظفر رأی اعتماد نخواهند داد، در اقدامی عجیب مرتضی حاجی را از وزارت تعاون به وزارت آموزش و پرورش آورد. پیشنهاد «حاجی» به عنوان وزیر آموزش و پرورش آنقدر عجیب و غیرقابل هضم بود كه حتی اكثریت طرفدار دولت در مجلس ششم نیز حیرت خود را از این اقدام ابراز داشتند و ای بسا اگر لابی ها و رایزنی های همیشگی بهزاد نبوی نبود، مرتضی حاجی نمی توانست از مجلس ششم رأی اعتماد بگیرد.
هرچند كه مرتضی حاجی توانست از زیر فشار استعفا فرار كند ،اما «مصطفی معین» وزیر پرسابقه آموزش عالی خاتمی، پس از شش سال وزارت، در اعتراض به عدم تصویب لایحه وظایف و اختیارات وزارت علوم استعفا داد. معین در این لایحه خواستار حق انتخاب رئیسان دانشگاه ها بدون تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی شده بود.
مصطفی معین وزیر نجف آبادی كابینه خاتمی، ده سال سابقه وزارت آموزش عالی را دارد. او كه در انتخابات دوم خرداد ،۷۶ همزمان با خاتمی، از شهر اصفهان به نمایندگی مجلس برگزیده شده بود، پس از یك ماه وكالت استعفا داد تا قبای وزارت را بر تن كند. او كه عضو شورای مركزی «انجمن اسلامی جامعه پزشكان ایران» است، هادی خانیكی، ظریفیان، علی اصغر خدایاری و داوود سلیمانی از اعضای حزب مشاركت را به مدیریت های كلان وزارتخانه خود نصب كرد. عملكرد وزارتخانه معین در این دوران شش ساله، سر و صداهای فراوانی را در پی داشت. تجمعات دانشجویی و غیردانشجویی در دانشگاهها، ماجرای كوی دانشگاه، قضیه نشریه موج و ده ها ماجرای دیگر، معین را در صدر اخبار قرار داده بود. هرچند كه معین می گفت كه می خواهد از كیان دانشگاه دفاع كند،اما عملكرد سیاسی او چنان فضای دانشگاه ها را دچار ركود و خمودگی عملی كرده بود كه كمتر كسی حاضر بود پس از معین مسئولیت وزارت علوم را بپذیرد. البته نباید فراموش كنیم كه وی یكی از سالمترین وزرای كابینه و مردی ساده زیست بود. او بالاخره از سمت خود استعفا داد تا خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ آماده كند.
پس از مصطفی معین در حالی كه پیش بینی می شد خاتمی، هادی خانیكی یا زهرا رهنورد را به مجلس ششم معرفی كند، او دكتر فرجی دانا (رئیس دانشگاه تهران) را كاندیدای وزارت علوم نمود. اما مجلس ششم به دلایلی كه هیچگاه معلوم نشد، به فرجی دانا رأی مثبت نداد. در جلسه رأی اعتماد، احمد پورنجاتی (رئیس كمیسیون فرهنگی مجلس ششم) با عباراتی جهت دار به فرجی دانا حمله كرد. پس از رأی عدم اعتماد مجلس ششم به فرجی دانا، خاتمی، دكتر توفیقی (معاون معین) را به مجلس پیشنهاد كرد و مجلس ششم این بار به راحتی به توفیقی كه خود را ادامه دهنده راه معین معرفی كرده بود رأی اعتماد داد تا او به مدت ۲ سال وزیر علوم و تحقیقات و فناوری باشد.وزارت ارشاد خاتمی، شاید خبرسازترین وزارتخانه كل دوران جمهوری اسلامی باشد. خاتمی كه خود مدت مدیدی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده، عطاءالله مهاجرانی، معاون حقوقی رئیس جمهور قبلی (هاشمی رفسنجانی) را به مجلس پنجم پیشنهاد كرد. علی رغم مخالفت های شدید برخی نمایندگان مانند احمد نجابت مهاجرانی توانست از مجلس پنجم كه در اختیار رقیبان خاتمی بود رأی اعتماد بگیرد. مهاجرانی كه به گفته خودش بیشترین بار توسعه سیاسی را برعهده داشت، در اولین روز اقامتش در میدان بهارستان شخصاً مجوز پخش فیلم های «دیدار» و «آدم برفی» را كه قبلاً مجوز نداشتند، صادر كرد تا نشان دهد كه با سرسختی در میدان كارزار حضور دارد. وزیر فرهنگ خاتمی (این نامی بود كه او خود دوست داشت با آن خطابش كنند) سیف الله داد (كارگردان فیلم تبلیغاتی خاتمی در سال۷۶) را به معاونت سینمایی خود برگزید. عملكرد مهاجرانی و دادن مجوزهای بی رویه ساخت فیلم های مبتذل، حتی اعتراض سینماگران حرفه ای را نیز برانگیخت.
اما داستان مهاجرانی و مطبوعات، به استعفای احمد بورقانی معاون مطبوعاتی اش ختم نشد. او كه آشكارا و با سرسختی كامل از مطبوعات هنجارشكن حمایت می كرد، از سوی منتقدین دولت كه در مجلس پنجم اكثریت داشتند به كارزار استیضاح كشیده شد، اما او توانست با زیركی خاص خود و البته با حمایت های بی دریغ طیف مستقل مجلس به رهبری طه هاشمی، از این عرصه به سلامت بگریزد، اما یك سال بعد، در حالی كه مجلس ششم كه اكثریتش طرفدار دولت بودند تازه شروع به كار كرده بود، مهاجرانی از سمتش استعفا داد. در واقع اصرار مطبوعات زنجیره ای به تخلفات مكرر و نارضایتی مسئولان عالی نظام از وضعیت مطبوعات، ابتدا طومار مطبوعات زنجیره ای را در هم پیچید و سپس عطا ءالله مهاجرانی را وادار به استعفا نموده بود و مهاجرانی كه استعفایش را «آرامش قبل از طوفان» و یا استراحت پیش از قبول یك پست بالاتر می پنداشت، كم كم از عرصه سیاست محو شد. خاتمی نیز، پس از قبول استعفای مهاجرانی، احمد مسجد جامعی قائم مقام ساكت و كم حرف او را كه تقریباً مورد حمایت دو جناح كشور بود، به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس ششم معرفی كرد و این مجلس نیز، با اكثریت قاطعی، به او رأی اعتماد داد.
اما تیم اقتصادی هم داستان جالبی دارد .پس از پیروزی سید محمد خاتمی كارگزاران سازندگی كه تلاش زیادی در حمایت از آقای خاتمی نموده بودند، پست های قابل توجهی را بخصوص در زمینه های اقتصادی و وزارت ارشاد در كابینه ایشان به دست آوردند. البته افق های فكری این حزب با سه گروه اصلی تشكیل دهنده جبهه دوم خرداد یعنی مشاركت، مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون به هیچوجه نزدیك نبود و این اختلاف فكری، خود یكی از دلایل عدم توفیقات اجرایی دولت آقای خاتمی بود.كارگزاران به دلیل همین مشكل در تعامل با گروه های فوق در انتخابات مجلس ششم به جز حدود پانزده كرسی نمایندگی در مجلس چیزی نصیبشان نشد. با شروع دومین دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، مهره های كلیدی كارگزاران از كابینه كنار گذاشته شدند.
دكتر حسن حبیبی كه اولین نامزد كارگزاران سازندگی برای جانشینی هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری بعد بود، تنها عضو كابینه بود كه بی جنجال و بدون آنكه تحت فشار گروه های سیاسی باشد، از كابینه خاتمی خارج شد و جای خود را به دكتر عارف داد.عطاءالله مهاجرانی به دنبال افراط در سیاست های فرهنگی، تحت فشار افكار اقشار متدین ناچار از كناره گیری شد.
محمد هاشمی از اعضای مركزی كارگزاران و معاون اجرایی رئیس جمهور كه این سمت را در دوران ریاست برادرش علی اكبر هاشمی رفسنجانی هم به عهده داشت، در آغاز دومین دوره ریاست جمهوری خاتمی، به دنبال مخالفت های آشكار خود با برنامه های دولت، از كابینه بركنار شد.
به دنبال خروج محمد هاشمی، در حالی كه محمد علی نجفی، شغل پراهمیت ریاست بر سازمان مدیریت و برنامه ریزی را از دست داد، و مصطفی هاشمی طبا هم از ریاست سازمان تربیت بدنی كنار رفت، عیسی كلانتری وزیر كشاورزی هم كه عضو كارگزاران نبود ولی از بنیانگذاران اولیه به شمار می آمد، از كابینه جدا شد، دیگر كسی از اعضای دولت قبلی و سران حزب كارگزاران سازندگی به جز اسحاق جهانگیری وزیر صنایع و معادن در هیات دولت نماند و او نیز هیچگاه دغدغه جدی حزب خود را نداشت و بیشتر به عنوان یك بوروكرات كار می كرد و می كند.
غلامحسین كرباسچی، دبیركل حزب كارگزاران و شهردار سابق تهران اولین فرد از هیات دولت بود كه پس از روی كارآمدن دولت خاتمی به علت روش تساهل و تسامح در خرج كردن ، به محاكمه كشیده شد و به زندان رفت.
آخرین كارگزار هم محسن نوربخش ،تنها عضو حزب كارگزاران سازندگی بود كه در اثر سكته قلبی از دنیا رفت.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید