جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


شهروند آینده


شهروند آینده
برای عقب نیفتادن از سیر پیشرفت جهانی، دانشجویان باید دانش و مهارت هایی را برای شهروندی مفید و موثر بودن در جامعه جهانی كسب كنند. شهروندان جامعه متنوع و متلون جهانی باید بتوانند ضمن اتصال و اعتقاد به فرهنگ خودی، در عین حال در یك فرهنگ جهانی مشترك، مشاركت مؤثری داشته باشند. از سویی وحدت بدون تنوع، به سلطه محوری برخی فرهنگ ها و سركوب شدن سایر فرهنگ ها منتهی می شود، زیرا وحدت و تنوع باید به صورت متعادل همزیستی داشته باشند. نوع جدیدی از شهروندی كه قرن بیست و یكم به آن نیاز دارد، مفهومی است كه ویل كایملیكا آن را شهروندی چند فرهنگی می نامد، شهروندی چند فرهنگی به این موضوع اشاره دارد كه حق و نیاز شهروندان به حفظ تعهد نسبت به فرهنگ خودی و فرهنگی فراملی باید به رسمیت شناخته شده و مشروعیت بخشیده شود.
آموزش شهروندی باید به افراد كمك كند تا شناخت شفاف و درستی از نقش خود در سطح ملی و جامعه جهانی كسب و درك كنند چگونه زندگی آنها در جوامع فرهنگی شان، زندگی ملل دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد و چگونه رویدادهای جهانی می توانند زندگی روزمره آنها را تحت تأثیر قرار دهند؟
یكی از اهداف مهم تربیت شهروندی باید كمك به فراگیران در كسب هویت فردی، ملی و جهانی بوده تا به عنوان یك شهروند برای حل معضلات و مشكلات دشوار بین المللی مانند تضاد، جنگ، همه گیری ایدز، فقر جهانی و... مشاركت فعال و كلیدی داشته باشند.
نگاهی گذرا به سابقه نظام آموزش عالی كشور و توجه به تحقیقات انجام شده در این زمینه، بیانگر این واقعیت است كه آموخته های نظری و عملی حاصل از این آموزش ها در جهت پرورش شهروندان حرفه ای با واقعیات موجود در خصوص شهروندی حرفه ای كشورهای پیشرفته جهان تفاوت دارد.
بر این اساس، با عنایت به جایگاه شایسته ای كه در نظام ارزشی ما برای انسان های متعالی وجود دارد و با توجه به فقدان نظریه پردازی و خلأ یك چارچوب نظری و ادراكی، این مقاله در پی آن است كه تا چارچوبی را برای تربیت شهروند حرفه ای در نظام آموزش عالی كشور تدوین و زمینه های نظری و غنای تجربی را در ادبیات آموزش عالی كشور فراهم سازد.
اهمیت تربیت شهروندان حرفه ای را از دیدگاه های مختلف می توان مورد توجه قرار داد. از دیدگاه اقتصادی، ایجاد صلاحیت های حرفه ای در افراد از این جهت حائز اهمیت است كه در افزایش بهره وری، تربیت نیروی كار ماهر و كیفی و ایجاد یك محیط مناسب برای نوآوری در دنیای رقابتی جهانی نقش مهمی دارند. از دیدگاه اجتماعی، افزایش درك فرد از مسائل سیاسی، مشاركت در جریانات اجتماعی، وحدت اجتماعی، عدالت و تقویت حقوق انسانی و خودگردانی را به همراه دارد.
آموزش شهروندان حرفه ای به دلیل نیاز جامعه به افرادی كه بتوانند فعالانه در زندگی اجتماعی مشاركت كرده و با شیوه های گوناگون در سلامت و رفاه جامعه و محیط محلی، ملی و جهانی بكوشند، حائز اهمیت است. اگرچه كلیه افراد بدون توجه به جایگاه اقتصادی و اجتماعی، اطلاعات یا مهارت ها، در حقوق و مسئولیت های شهروندی مشاركت دارند، اما بدیهی است كه اثربخشی، كارآیی و توانایی آنها در انجام وظایف مؤثر به عنوان یك شهروند در جامعه فرا مدرن و فراپیچیده به كمیت و كیفیت ظرفیت سازی هایی كه در آنها صورت گرفته است بستگی تام دارد. فرصت های آموزشی فراهم شده در مراكز آموزشی باید به موازات سایر تغییرات اجتماعی بوده و در یك فرآیند دو سویه و تعاملی، ضمن ایجاد تغییر در جامعه در جهت آماده نمودن شهروندان آینده، تغییرات سریع و شتابان جامعه را نیز مورد ملاحظه قرار دهد. ضرورت های فوق، فقدان یك برنامه مدون و چارچوب حرفه ای متناسب با آموزش عالی كشور كه دارای پشتوانه نظری باشد، بررسی چگونگی تربیت شهروند حرفه ای را با ضوابط علمی در چارچوب دو سؤال ذیل متبلور می سازد:
۱- صلاحیت های اصلی شهروند حرفه ای در هزاره سوم كدامند؟
۲- چه چارچوبی (مدلی) را می توان برای تربیت شهروند حرفه ای در نظام آموزش عالی كشور ارائه داد؟
در جهان، آموزش شهروندی یكی از حوزه هایی است كه در بیش از یك دهه گذشته در برنامه های درسی نظام های آموزشی بیشتر كشورها مورد توجه خاص قرار گرفته و در دنیای عمل به اجرا گذاشته شده است.
با این حال، برای تحلیل شهروندی، مؤثرترین الگوی مفهومی مدلی ساده و روشن برای شهروندی است كه توسط جامعه شناس انگلیسی، تی .اچ. مارشال ارائه شده است. از نظر وی، شهروندی دست كم سه حیطه جداگانه یعنی حیطه قضایی، حیطه سیاسی و حیطه اجتماعی را دربرمی گیرد.
در خصوص آموزش عالی پروفسور میشل اروت بر اساس كارشون چارچوب مفیدی از آموزش حرفه ای در آموزش عالی ارائه داده كه مشتمل بر دانش شخصی و ضمنی، دانش فرایندی و دانش موضوعی است.(Taylor, ۱۹۹۷)
منظور از دانش موضوعی همان دانش رشته ای (دیسیپلینی) است كه بر پایه مفاهیم و اصول عملی استوار بوده و در یك زمینه حرفه ای به كار گرفته می شود. نوع دوم دانش حرفه ای، دانش شخصی است كه منظور از آن تعبیر و تفسیر تجارب است.
نوع سوم از آموزش حرفه ای، دانش فرآیندی است؛ یعنی دانستن چگونه اجرا كردن فرآیندهای مختلف كه در یك اقدام حرفه ای نقش و سهم دارند و مشتمل بر ۱- فرآیند كسب اطلاعات ۲- رفتار مهارتی ۳- فرآیندهای تدریس ۴- دادن اطلاعات ۵- كنترل رفتار خود هستند.
گری هاپكینز (۲۰۰۲) در مجموعه جهان آموزش می نویسد: اگر بخواهیم یك آموزش حرفه ای ارائه داده و شهروند حرفه ای تربیت كنیم باید از طریق برنامه های درسی به آنان صداقت، دلسوزی، احترام، مسئولیت پذیری و شجاعت را آموزش دهیم. این نوع آموزش ها از دوران ابتدایی آغاز و در دوران دانشگاهی نهادینه می شود.
آندره كودلینگ (۲۰۰۳) نتایج پژوهش خود را در خصوص آموزش حرفه ای در قالب مدلی ارائه داده است. او اشاره می كند كه برای تربیت و آموزش حرفه ای باید یك زبان مشترك مدیریت و رهبری آكادمیكی ایجاد كرده و براساس برقراری ارتباطات سمبولیك بین كاركنان، اعضای هیأت علمی و مدیران دانشگاهی در یك ساختار سازمانی و از طریق رشد و توسعه حرفه ای این زبان مشترك را نهادینه ساخته و زمینه ارتقای كاركنان و هیأت علمی را فراهم آوریم و آنان به نوبه خود این زبان مشترك را به دانشجویان آموزش دهند. این مدل تأكید در استفاده تلفیقی از روش های دانشگاهی سنتی و روش های حرفه ای دارد.
آلیس چو(۲۰۰۳) در قبال این سؤال كه دانشگاه های ما چه نوع انسانی را باید تربیت كنند، تأكید می ورزد كه دانشگاه های ما نباید دلخوش به صدور مدرك كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكتری باشند، بلكه باید شهروندان حرفه ای برای زندگی تربیت كنند كه به ایجاد تغییر و دگرگونی در جامعه بپردازند و دانش، مهارت و بینش خود را با افراد جامعه و كل جامعه شریك شوند.(چو، ۲۰۰۳).
از جولای ۱۹۹۸ دانشگاه ایلینویز تجارب با ارزشی را در تدوین برنامه تربیت شهروند حرفه ای آغاز كرده است. در آن سال، شورای عالی آموزش عالی ایلینویز این سؤال را مطرح كرد كه برنامه تربیت شهروند حرفه ای برای قرن ۲۱ باید شامل چه مطالبی باشد، آنگاه از طریق پیمایش گروه های مخاطب، نشست ها، مصاحبه ها، مرور مقالات و آثار منتشر شده و با گفت وگو با متخصصان برجسته به جمع آوری اطلاعات و داده ها پرداخت و سپس پیش نویس برنامه تربیت شهروند حرفه ای را تدوین كرد و به مدد انجمن های تخصصی و علمی اصلاحات پیشنهادی را اعمال كرد و سرانجام به تأیید شورای آموزش عالی ایلینویز برای قرن ۲۱ رساند.
در اهداف این برنامه آمده است شهروندان حرفه ای دانشگاه باید به رشد اقتصادی در بخش تجارت و صنعت كمك كرده و زمینه ارتقای كیفی آموزش ابتدایی و متوسطه را فراهم آورده و فرآیند یاددهی و یادگیری را ارتقاء بخشند.اگر بخواهیم برنامه شهروند حرفه ای را در اینجا خلاصه كنیم این برنامه در قالب شش هدف بزرگ به تفكیك آورده می شود:
هدف ۱) رشد اقتصادی
هدف ۲) تدریس و یادگیری
هدف ۳) قابلیت دسترسی شهروندان به آموزش
هدف ۴) دسترسی و تنوع و گوناگونی شهروندان در برنامه های آموزشی
هدف ۵) كیفیت و انتظارات سطح بالا در یادگیری
هدف ۶) بهره وری و پاسخگویی
سؤالی كه در اینجا مطرح می شود این است كه با ناپدید شدن مرزهای ملی، برای تربیت شهروندان جهانی آگاه و فعال چه عناصری باید در برنامه های درسی و آموزشی گنجانده شود؟ از آنجایی كه وظیفه مؤسسات آموزش عالی، تربیت شهروند حرفه ای است تعریف مجدد شهروندی برای تمركز بر آنچه در دانشگاه ها ارائه می شود مفید به نظر می رسد. برخی از مهمترین این عناصر عبارتند از:
- دانش جامع درباره نظام های سیاسی جهان
- دانش جامع درباره نظام های اقتصادی جهان
- مهارت های تفكر انتقادی برای تحلیل مسائلی كه در خطوط سیاسی و اقتصادی می چرخد
- مهارتهای ارتباط بین فرهنگی
- فرصت برای مشاركت عملی به عنوان شهروندان فعال
- فرصت هایی برای دلسوزی و احساس همدلی نسبت به دیگران
آموزش جهانی باید به دانشجویان كمك كند تا دنیا را شخصی كنند و اتصالشان را با افرادی كه در كشورهای دیگر زندگی می كنند درونی كنند.
یكی از چالش های اصلی دانشگاه ها این است كه چگونه دانشجویان را آماده كنند تا در دنیای بسیار متغیر و متلون كنونی، شهروندانی خودگردان باشند. رسالت دانشگاه این است كه در دانشجویان تفكر انتقادی، تحلیلی و خلاق و توانایی اتخاذ تصمیمات اخلاقی ایجاد كند و آنها را برای كشف معنا در زندگی و حل مسائل فراپیچیده ای كه در جامعه محلی، ملی و جهانی با آن مواجهند، تربیت كند. دانشگاه باید شبكه ارتباطی فرهنگی و فكری باشد.
برخی بر این عقیده اند كه برنامه آموزش عمومی دانشگاه باید دانشجویان را برای متخصص شدن و تحصیلات بالاتر یا كسب مهارت های شغلی آماده كند. اما نكته قابل توجه این است كه انجام موارد فوق به تنهایی با رسالت های متعالی دانشگاه تناقض دارد. دانشگاه باید علاوه بر ایجاد مهارت های شغلی و تخصصی، مهارت های اندیشیدن (مانند تفكر خلاق، توانایی استدلال، نحوه ارائه یك بحث، پردازش و تركیب اطلاعات و غیره) را در دانشجویان ایجاد كند.
برنامه آموزش عمومی دانشگاه میسون بر اهداف زیر به عنوان قابلیت هایی كه هر دانشجو باید كسب كند متمركز است:
* دانشجویان قادر باشند ایده های خود را به صورت واضح انتقال دهند و بحث های شفاهی و كتبی مطرح و از آنها دفاع كنند.
* دانشجویان قادر باشند اطلاعات را درك، تحلیل، تفسیر و ارزیابی كنند.
* دانشجویان قادر باشند از طریق دانش استدلال كمی، روش علمی و تحلیل روندهای تاریخی، پدیده ها را ماهرانه اندازه گیری، مشاهده و تحلیل كنند.
* دانشجویان قادر باشند براساس مشاهدات نتیجه گیری و نتایج آن را آزمون كنند.
* دانشجویان قادر باشند با مبانی تاریخی و فلسفی، ساختاری و كاركردی، جامعه به ویژه نهادهای سیاسی آشنا شوند.
* دانشجویان آماده شوند تا به عنوان شهروندان جهانی از طریق دانش و درك سایر فرهنگ ها عمل كنند.
* دانشجویان از طریق بها دادن به هنر، آگاهی و معنا را دنبال كنند.
* دانشجویان قادر شوند راه حل های خلاق را تشخیص و تولید كنند و دانش جدید را تركیب كنند.
* دانشجویان قادر باشند مسائل اخلاقی را تشخیص و مورد توجه قرار دهند.
* دانشجویان با فناوری اطلاعات آشنا و قادر شوند فناوری را در زندگی و تحصیلات خود استفاده كنند.
مبانی نظری
درباره مبانی نظری موضوع باید گفت كه برغم بحث نظری زیاد در حوزه شهروندی، مفهوم شهروندی هنوز یك مفهوم بحث برانگیز و مجادله انگیز است. به منظور انسجام بخشی منابع معرفتی و نظری آموزش شهروندی در این جا چكیده ای از تئوری ها و مدل های برجسته آموزش شهروندی آورده می شود.
مك لاگین (۱۹۹۲) در طبقه بندی خود از شهروندی بین شهروندی وسیع و همگانی و شهروندی ویژه و محدود تفاوت قائل شده است. به زعم وی، آموزش شهروندی همگانی جایی به كار می رود كه حساسیت عمومی وجود دارد و باید در برنامه درسی رسمی مؤسسات آموزشی به طور آشكار به آن پرداخته شود و آموزش شهروندی ویژه، جایی كاربرد دارد كه شهروندی یك مسأله (دلواپسی) بسیار خصوصی است و باید از طریق برنامه های درسی پنهان به صورت غیررسمی ارائه شود.
شهروندی به مفهوم وسیع، مدلهای مدیدی در بخش رسمی یاددهی و یادگیری مؤسسات آموزشی در قالب موضوعاتی مانند تعلیمات زبان، تاریخ و جغرافیا به صورت آشكار یا تحت عنوان موضوعاتی مانند آموزش مدنی، مهارتهای زندگانی، آموزش اخلاق، آموزش فردی و اجتماعی و مطالعات جهانی مطرح شده است.
آموزش مدنی بیشتر با آموزشی مرتبط است كه بر دانش مربوط به عناصر جامعه تأكید می كند، در حالی كه آموزش شهروندی بر یك فرآیند یادگیری فعال و مشاركتی دلالت دارد(موریس وكوگان، ۲۰۰۱).
به این ترتیب، آموزش شهروندی را می توان روی یك پیوستار فعال- منفعل نشان داد كه در آن شهروندی منفعل، محصول آموزشی است كه درصدد توسعه دانش، فهم و رفتار شهروندی است و شهروندی فعال، مدل منفعل را با توانایی انتقاد، بحث و پیشنهاد مدل های دیگر ساختارها و فرآیندهای دموكراسی بهبود می بخشد.(آرتور و دیویدسون)
با توجه به این اساس تئوریكی، تشخیص تفاوت بین شكل ها و تفسیرهای آموزشی شهروندی ارزشمند است. برای مثال، بلایث (۱۹۸۴) با ارائه یك طبقه بندی ، آموزش شهروندی را به مقوله های زیر تقسیم كرده است:
آموزش درباره شهروندی: دانش كافی در مورد تاریخ ملی، ساختار و فرآیندهای حكومت و زندگی سیاسی به فراگیران ارائه می دهد.
آموزش از طریق شهروندی: در آن فراگیران از طریق انجام دادن و تجربه مشاركت فعال در مؤسسات آموزشی و اجتماع محلی و فراتر از آن می آموزند. این مشاركت مؤلفه های یادگیری را تقویت می كند.
آموزش برای شهروندی دو مقوله دیگر را نیز در برمی گیرد و فراگیران را با ابزارهایی (دانش و فهم، مهارتها و استعدادها، ارزشها و گرایشها) آشنا می كند كه آنها را قادر به مشاركت فعال و آ گاهانه در نقش ها و مسئولیت هایی كه در زندگی با آن مواجه می شوند می كند.
بررسی تفاوت بین اشكال آموزش شهروندی می تواند در تدوین و اجرای برنامه های آموزش شهروندی مفید باشد.
كریك (Crick ، ۱۹۹۹) می گوید: آموزش شهروندی، بر شهروندی و سیاست به عنوان موضوعات مشاركتی و مجادله انگیز متمركز است و هدف آن بحث و بررسی انواع ارزش ها و علایقی است كه در یك جامعه متكثر وجود دارد.
آموزش شهروندی به همان اندازه كه به محتوا می پردازد، بر فرآیند یاددهی و یادگیری نیز متمركز است و به تركیب وسیعی از رویكردهای یاددهی و یادگیری، از روش های معلم مجوز گرفته تا روش های تعاملی متمایل است (موریس وكوگان، ۲۰۰۱).

منابع در دفتر روزنامه موجود است.
دكتر سیدفرهاد افتخارزاده
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید