پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


تبلور میراث فرهنگی در فرهنگ جامعه


زیستن طولانی در مكان جغرافیایی مشخص باعث ارایه فرضیات توسط نخبگان جامعه برای تعامل با محیط می شود و این فرضیات در صحنه عمل به تجربه در می آیند و منجر به ارایه نظریاتی می شوند كه دانش را تولید می كنند. این دانش در ذهن خودآگاه جای گرفته و عموما ثبت، ضبط و مكتوب می شود كه هر لحظه در معرض خطر از بین رفتن و نابودی قرار دارد. این انبوه دانش، در ذهن ناخودآگاه تبدیل به دانایی و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و هر چند ممكن است در اثر نامساعد شدن شرایط محیطی بروز بیرونی آن متوقف شود، ولی به صورت هاگ در می آید كه از بین رفتنی نیست و به محض مساعد شدن شرایط، رشد می كند، شكوفه می دهد و به بار می نشیند. مانند ویژگی های یزدی بودن كه از مادر به فرزند منتقل می شود و بیانگر چه كسی بودن و كجایی بودن فرد است. بنابراین فرهنگ انتقال دهنده انبوه تجربیات محك خورده و تبدیل به دانایی شده، به آیندگان است. با این توضیح هر چند ممكن است كالبد بناهای تاریخی تخریب شوند ولی صورت معنایی آنها در فرهنگ جامعه باقی می ماند و به آیندگان منتقل می شود، كما این كه حكیم ابوالقاسم فردوسی فرموده اند:
بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پی افكندم از نظم كاخی بلند كه از باد و باران نیابد گزند
از طرف دیگر آثار تاریخی دارای كالبد و معنا یا تصویری در ذهن هستند. اهمیت آثار تاریخی قبل از كالبد یا صورت (سوژه) بیشتر به لحاظ معنا (ابژه) است. اگر كالبد مهم است به لحاظ آنست كه شهادت بر آن معنا (ابژه) می دهد. در این جا لازم است برای روشن شدن مطلب از مثالی استفاده شود:
حالت اول: غریبه ای را تصور كنید كه بدون اطلاع از سابقه دروازه دولت، وارد شهر تهران می شود و با راننده تاكسی آشنا به سوابق محل به دروازه دولت می رود.
حالت دوم: شهروند تهرانی آشنا به سوابق تاریخی شهر را تصور كنید كه با تاكسی ناآشنا با سوابق تهران می خواهد به دروازه دولت برود.
اولی نمی تواند تصور كند به كجا می خواهد برود ولی هدایت گر می داند، لذا به محض رسیدن به مقصد، آن شهروند دچار حیرانی می شود، چون اثری از دروازه در آنجا نمی بیند، هر چند همه می گویند آنجا دروازه دولت است.
دومی می داند به كجا می خواهد برود ولی هدایت گر تصویری از سابقه تاریخی دروازه دولت ندارد، لذا نمی تواند شهروند را به مقصد برساند.
پس كسی كه سابقه تاریخی خود را فراموش كند ذهن خود را از اطلاعات نسبت به سوابق موضوع تهی كرده و دچار نسیان گردیده و به حیرانی و به هویتی رسیده است. او نمی داند چرا فضا این گونه هست و نمی تواند هدایتگر باشد و افراد ناآشنا را به سر منزل مقصود برساند.
پس لازم است هدایتگر بیشتر از همه، فرهنگ جامعه را بشناسد تا بتواند راهنمای كسانی كه تصوری از مقصد دارند، ولی نمی دانند كجا است و كسانی كه نام مقصد را می دانند ولی تصوری از آن ندارند باشد و آنها را به سر منزل مقصود برساند. به نظر می رسد روشنفكران از همه بیشتر چنین وظیفه ای را بر عهده دارند.
بنابراین هر چند كالبد بعضی آثار تاریخی را تخریب كرده اند (مانند حمام خسرو آقا) ولی در فرهنگ ایرانی و در حاملان این فرهنگ آثار تاریخی هرگز فراموش نخواهند شد. بسیار نادان هستند كسانی كه فكر می كنند با از بین بردن كالبد اثر تاریخی می توانند آن را نابود كنند و به فراموشی بسپارند، اینان غافل هستند كه دانایی نسبت به آثار تاریخی در ذهن ناخودآگاه و فرهنگ جامعه از بین رفتنی نیست بلكه نادانی آنها در فرهنگ جامعه ثبت خواهد شد.
میراث فرهنگی در فرهنگ آن قدر اهمیت دارد كه می تواند باعث بازسازی كالبدی اثر از بین رفته نه تنها در دنیای ذهن بلكه در دنیای واقع شود. بنابراین آماده كردن شرایط مساعد برای رشد و توسعه میراث فرهنگی در فرهنگ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در این صورت فرهنگ جامعه ضامن حفاظت، مرمت، احیا و بازسازی میراث فرهنگی خواهد بود و ارتقا، و توسعه میراث فرهنگی در فرهنگ جامعه از طریق برگزاری همایش های علمی فرهنگی، تدوین مقالات، انتشار نشریات، كتب و نهایتا حمایت از اندیشمندان فرهنگی دلسوز قابل حصول است، این گونه است كه میراث فرهنگی در جوامع با فرهنگ غنی و پویا به نحو احسنت مورد حفاظت و بهره برداری قرار می گیرد.
اردشیر اروجی
دفتر پژوهش و برنامه ریزی سازمان میراث فرهنگی
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید