جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
کار و اشتغال در دیدگاه امام علی (ع)
هر نظام اقتصادی كه یكی از وظایف مهم خود را ایجاد زمینه كار، اشتغال و افزایش تولید بداند، به طور طبیعی نخست شرایط مناسب بینشی، رفتاری، ارزشی و فرهنگی كار، اشتغال و تولید را فراهم میكند. آنگاه مكانیزمهای اقتصادی را هماهنگ و سازگار با عناصر فرهنگی بهكار میگیرد. بیشك كاستی باور و بینش در مورد كار مثبت و ضعف ارزشی تلاش و پشتكار در سطح جامعه، رفتارهای متناسب با شكوفایی تولید و اشتغال را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت مكانیزم عرضه و تقاضای كار را بیكشش میسازد. در چنین وضعیتی نه متغیر دستمزد در جانب عرضه كارساز است و نه متغیر سود و درآمد در جانب تقاضا میتواند نقش چشمگیری داشته باشد. از این رو ابتدا، جایگاه نیروی انسانی عامل كار را از جهت بینشی و فلسفی در تدبیر جهان، و آنگاه بعد جامعه شناختی این عامل و در نهایت اصول و شرایط اقتصادی كار، اشتغال و تولید را از دیدگاه امام علی ـ علیهالسلام ـ برمیرسیم.
گفتار اول: جایگاه فلسفی نیروی انسانی در رابطه با طبیعت
در تدبیر تكوینی و اداره واقعی جهان ماده، انسان جایگاه فعال و اثر گذار خود را دارد. به طبیعت اینگونه نباید نگاه كرد كه نسبت به نیازهای انسان بیگانه است؛ همچنان كه نباید انسان را به گونهای نگریست كه گویی طبیعت در مقابل او مانند دژی تسخیر ناپذیر و مقاوم خلق شده است. هم طبیعت آن چنان خلق و تدبیر شده است كه منافع و نیازهای انسان را در دل خود جای داده و هم انسان آن گونه است كه میتواند بر طبیعت سلطه متناسب خود را پیدا كند. امام علی ـ علیه السلام ـ در فراز زیر به همین قدرت انسان بر استخدام و تسخیر طبیعت اشاره میفرماید: بدانید زمینی كه شما را بر پشت خود میبرد، و آسمانی كه بر شما سایه میگسترد، پروردگار شما را فرمان بردارند و بركت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است و نه بهخاطر جستن نزدیكی و نه به امید خیری است كه از شما دارند، بلكه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما برپاشان داشتند، و ایستادند. (۱) انسان بدین گونه آفریده نشده است كه بر قسمتی از طبیعت تسلط پیدا كند و قسمتی دیگر از قلمرو بهره برداریهای او خارج بماند. و اهل زمین را از نهانگاه زمین برآورد و آنان را با همه وسائل زندگی در روی زمین قرار داد. سپس خداوند سبحان سطوح بی آب و علف زمین را كه آب های چشمه سارها به بلندی های آن سطوح نمیرسید و جویبارهای رودخانهها وسیلهای برای رسیدن به آن سطوح پیدا نمیكردند، رها نفرمود و ابر نمودار برای آن سطوح مرتفع كه مرده های آنها را احیا كند و گیاهش را برویاند، خلق كرد.(۲) این تسخیر بدان جهت انجام میپذیرد كه انسان برخی از نیازهای اساسی را میباید از دل این طبیعت استخراج كند. در تدبیر جهان، این رمز و راز مورد توجه مدبر آن بوده است كه آن را عقیم و نازا نسبت به برخی از خواسته های طبیعی انسان وا نگذارد. انسان روی زمین نیازمند آب و غذا است و طبیعت مادی نیز این آب و غذای مورد نیاز را در نهان خود نهفته دارد. خداوند سبحان با این [خلقت عظیم] توشه [مادی و معنوی] برای مردم و روزی برای جانوران عنایت فرمود ... او حضرت آدم را پس از توبه بر زمین فرود آورد تا با نسل خود زمین را آباد نماید.(۳) در این نظام هستی زمین را با همه استعدادهای بیشمارش مهد و گاهواره انسان و با همه گستردگیاش فراش و زیرپای او قرار داد. پس آن را برای آفریدگان خویش همچون گاهواره كرد، و چون بستر برایشان بگسترد.(۴) توجه به جایگاه فلسفی و بینشی انسان در رابطه با طبیعت، از آن رو در خور امعان نظر است كه اولا انسان در چرخه تولید عاملی اساسی است، و حتی در به دست آوردن تكنولوژی و به كارگیری فن تولید میباید بر نیروی انسانی به عنوان عامل سرنوشت ساز، توجه درخور جایگاه فلسفی و واقعی او شود؛ ثانیا این طبیعت هر چند مقهور انسان و بهره رسان میشود، همه داده های خود را بدون زحمت و رنج علمی حساب شده در اختیار انسان میگذارد و انسان نیز بدون تلاش و آگاهی از راز و رمز گسترده و پیچیده طبیعت نمیتواند آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد؛ ثالثا در وابستگی عینی طبقات جامعه به یكدیگر و تأثیرگذاری هر طبقه بر سرنوشت دیگر طبقات، موقعیت ممتاز سه طبقه تولید كننده كالا و خدمت (صاحبان صنعت، كشاورزان و بازرگانان) آن گونه كه در كلام امام علی ـ علیه السلام ـ انعكاس یافته، تبیین شود.(۵)
گفتار دوم: ساحت جامعه شناختی كار، اشتغال و تولید
بررسی ابعاد گوناگون جامعه شناختی كار، اشتغال و تولید، میطلبد كه مفاهیم هنجار، ارزش و فرهنگ به طور فشرده تبیین شود تا این كه هر یك از روایات، گفتمان ها و رفتارهای امام علی ـ علیهالسلام ـ در جایگاه متناسب و منطقی خود مورد استشهاد و استدلال قرار گیرد و اگر دستوری به عنوان هنجار یا روایتی در بعد ارزشی كار یا رفتاری بهعنوان تجلی فرهنگ كار به ما رسیده است، بهطور صحیح و منطقی بدانها استناد شود.الف. هنجار
رفتارها در سطح جامعه بدون «شیوه» انجام نمیپذیرند. بنابراین هنجار یعنی مقیاس و قاعده رفتار كه نه فقط افراد برای انجام كارها از آن پیروی میكنند، بلكه در عین حال رفتار انسانها نیز با آن سنجیده میشود.(۶) این قواعد رفتاری بر اساس میزان مقبولیت آنها نزد افراد جامعه، به طور طبیعی و متعارف و یا بر اساس دستور مافوق، به هنجارهای درونی (۷) و بیرونی (۸) تقسیم پذیرند.
ب. ارزش
ارزش، عبارت است از یك نوع درجه بندی و امتیازبندی پدیدهها ـ اعم از رفتار و اشیا از جهت خوبی و بدی، مثبت و منفی. اهمیت ارزش از آن جهت است كه ارزیابی ما نسبت به اشیا و رفتارهای خود و دیگران مبنا و ملاك قرار میگیرد. از این رو ارزش موجب میشود كه جهت رفتارها مشخص شود و درنتیجه جهتگیری ارزشی شكل گیرد.(۹) نكته اساسی كه باید بدان توجه داشت و در بحث ارزش كار میتوان از آن استفاده كرد، این است كه نیازهای انسانها بدون وسیله و واسطه ارضا نمیشوند؛ مثلا برای تأمین نیاز به همسر پول و برای تحصیل پول، كار و تلاش ضروری است. از این رو تأمین نیاز به همسر، ارزشی است كه زنجیره تحصیل پول و كار در راستای آن قرار میگیرد. هم دسترسی به همسر ارزش میشود و هم تحصیل پول از راه كار. بر همین اساس میتوان ارزش را به صورت زیر تقسیم كرد:
۱ـ ارزش غایی
آنچه كه بالذات و به خودی خود برای انسان ارزشمند است، ارزش غایی نامیده میشود.
۲ـ ارزش ابزاری
آنچه كه خود ارزش ندارد، بلكه وسیله ای است برای دستیابی به امر دیگری، ارزش ابزاری دارد. در واقع چون در جهت رسیدن به مطلوب واقعی قرار گرفته است، ارزشمند شده است. این تقسیم بندی از آن رو است كه همه رفتارهای ارزشی، ارزش بالذات ندارند؛ همچنان كه همه آنها ارزش ابزاری تلقی نمیگردند.
ج. فرهنگ
مجموع ویژگی های رفتاری و عقیدتی اكتسابی اعضای جامعه را میتوان فرهنگ آن جامعه دانست.(۱۰) عنصر تعیین كننده در این تعریف، «اكتساب» است كه از یك طرف فرهنگ را از پدیدهها و رفتارهایی كه نتیجه وراثت و زیست شناختی است، متمایز میسازد، و از طرف دیگر موجب میشود كه همه بخش های زندگی انسان ها را شامل شود. با توجه به اینكه ویژگی اساسی و قوام و ماهیت فرهنگ به عنصر اكتسابی بودن آن است، میتوان چنین نتیجه گرفت كه قواعد و نرمهای اجتماعی كه برای تأمین نیازها و ارزشهای جامعهاند، بخشی از فرهنگ آن جامعه را پدید میآورند. رفتار كاری در جامعه قاعده و نرم دارد. اگر این قاعده و نرم كار مفید باشد، یا كار مفید شیوه تأمین نیازهای مختلف جسمی، روحی و اجتماعی در سطح جامعه تلقی شود، فرهنگ كار و تلاش به طور مثبت شكل گرفته است. در مقابل اگر از روش بیكاری یا كار غیرمفید، یا كارهای زیان آور، تأمین نیاز شد، فرهنگ مناسب كار شكل نگرفته است. به دیگر سخن، قاعده و نظم كاری جامعه هرگاه بر اساس كار سازنده همراه با دقت و پشتكار انجام پذیرد ـ بهگونهای كه كار با مشخصات فوق جایگاه هنجاری داشته باشد و تخلف از آن ناهنجاری به حساب آید ـ و یا این كه كار با ویژگی های مثبت آن، تأمینكننده موقعیت، احترام و عزت نفس در سطح روابط اجتماعی تلقی شود، عنوان ارزش اجتماعی به خود میگیرد، و در این صورت كار مفید همراه با دقت و ابتكار، وارد حوزه «فرهنگ» میشود و طبعا فرهنگ مناسب كار و بهرهوری كار، شكل میگیرد. بنابراین در صورتی كه كار مفید با بهره وری بالا اولا در سطح وسیع در بین اكثر افراد جامعه گسترش یابد و در واقع به «هنجار» تبدیل شود. ثانیا یك ارزش تلقی شود، كار مثبت و سازنده، هم «هنجار» میشود و هم «ارزش» و به طور طبیعی فرهنگ مناسب و كارساز كار تحقق یافته و كاركرد مثبت خود را در زمینه تأمین نیازهای اساسی جامعه از قبیل علم، تكنولوژی آموزش، بهداشت، معماری، كشاورزی، امور دفاعی، ارتباطات، قضاوت، اقتصاد، ورزش و... ارائه میدهد؛ زیرا «هنجار» و «ارزش» دو عنصر اساسی فرهنگ به حساب میآیند. اما چگونه میتوان پدیده رفتاری همانند كار مفید و سازنده را در سطح جامعه تبدیل به «هنجار» و «ارزش» نمود تا اینكه وارد قلمرو فرهنگ جامعه شود؟
هنجارآفرینی
برای تبدیل یك پدیده رفتاری به «هنجار» میباید بین آورنده هنجار و مخاطبان و اعضای جامعه و پدیده موردنظر، رابطه مثبت وجود داشته باشد. فردی كه هنجار را میآورد، میباید اعضای جامعه او را پذیرفته باشند و آنچه كه به عنوان هنجار در پیام خود دارد، میباید مورد نیاز جامعه باشد تا اینكه از آن استقبال شود. با این پیش فرضها، این پدیده رفتاری به سرعت تبدیل به هنجار میگردد.(۱۱) براین اساس اگر نسبت عملی و گفتاری امام علی ـ علیه السلام ـ در مورد كار و تلاش مفید و منظم به جامعه رسانده شود، بیشك جامعه به طور طبیعی آن را به عنوان «هنجار» و «ارزش» میپذیرد. زیرا سیره هنجارآوری همانند او كه از نظر جامعه اسوه كامل در تمام ابعاد حیات فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی است، به سرعت الگو و مقیاس رفتاری جامعه خواهد شد. بهشرط این كه سیره وی آن طور كه از متون اسلامی استفاده میشود، شفاف و بی پیرایه به مخاطبان و اعضای جامعه، هماهنگ با نیاز زمان ابلاغ گردد. به دیگر تعبیر، باور و شناخت اعضای جامعه در هر زمان نسبت به گفتار و رفتار امام علی ـ علیه السلام ـ در مورد اصل كار مفید، انواع كار، بهرهوری كار، نظم كاری و دیگر چالش های فرهنگ كاری كه جامعه با آن دست به گریبان است، بهترین زمینهای است كه این گفتار و رفتار تبدیل به هنجار و ارزش گردد؛ به شرط این كه روح زمان در این سنن كارساز دمیده شود و حساسیت های زمانه در ابلاغ این سنن مورد غفلت پیام رسانان قرار نگیرد. اكنون سنت رفتاری و آن گاه سنت گفتاری او را در وجوه مختلف كار برمیرسیم:
۱ـ سنت رفتاری امام علی علیه السلام
شیوه عملی آن حضرت اشتغال به اصل كار مفید بود؛ بدون این كه شكل كار برای او مطرح باشد. این كه برخی تصور میكنند كه اگر انسان برای خود كار كند، با موقعیت اجتماعی او سازگار است و اگر برای دستمزد باشد، جایگاه اجتماعی او حفظ نشده است. فرهنگ كار میطلبد كه موقعیت اجتماعی افراد، كار و تلاش را این گونه طبقهبندی نكنند؛ بلكه در نگرش جامعه، موقعیت اجتماعی باید نسبت به انواع كار حساسیت منفی نداشته باشد و هر كار مفید و سازندهای عزت و احترام اجتماعی را به دنبال داشته باشد و هیچ نوع كار سازنده ای با موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد، ناسازگار تلقی نگردد. امام علی ـ علیه السلام ـ بر طبق نص زیر در بیرون مدینه اجیر شد تا آب حمل كند: روزی در مدینه گرسنگی شدید بر من عارض شد. در اطراف مدینه بهدنبال كار بودم. زنی را دیدم كه مقداری كلوخ جمع كرده و می خواهد آن را گل كند. با او قرار گذاشتم هر ظرف آب در ازای یك دانه خرما. شانزده ظرف آب آوردم تا اینكه دستانم تاول زد. پس مقداری آب نوشیدم و از زن در مقابل كار خرما خواستم؛ او هم شانزده دانه خرما به من داد. نزد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمدم و جریان را گفتم و با هم خرما خوردیم».(۱۲) در روز دیگر بیل بدست میگیرد و زمین را آماده كشت مینماید. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: علیبن ابیطالب ـ صلوات الله علیه با بیل زمین را آماده كشت میكرد.(۱۳) در روایت دیگر فرمود: امام علی ـ علیه السلام ـ از خانه خارج میشد، در حالی كه با خود بار هسته خرما حمل میكرد.(۱۴) بر همین اساس ابن ابی الحدید درباره آن حضرت چنین تصریح مینماید: او با دستان خود كار میكرد. هماره زمین را كشت و آبیاری، و هسته خرما را غرس مینمود و در عین حال بعد از آباد كردن، مزارع را وقف فقرا مینمود.(۱۵) بنابراین سنت عملی حضرت علیه السلام اشتغال به كار مفید و سازنده بوده است. در نظر او مكانت و موقعیت ممتاز اجتماعی او هیچ گاه تنافی با اصل كار كردن و یا كار برای دیگران نداشت. مهم در رفتار و سیره عملی آن حضرت، كار مثبت و سازنده بود و از این جهت میتواند اسوه و الگوی كامل كار مفید برای جامعه اسلامی باشد.
۲ـ سنت گفتاری امام علی علیه السلام
روایاتی كه از امام علی ـ علیه السلام ـ درباره كار و تلاش نقل شده است، از جهت هنجاری بودن و ارزشی بودن مفاد آنها، بهره وری كار، نظم كاری، به چند دسته تقسیم میشود:
الف. هنجار بودن كار و ناهنجار بودن تنبلی:
امام علی علیه السلام میفرماید: مبغوض میدارم كسی را كه نسبت به كار حیات مادیاش تنبل و بیاعتنا است؛ زیرا كسی كه نسبت به زندگی دنیایش چنین است، در مورد آخرتش تنبل تر و بی اعتناتر است.(۱۶) و در روایت دیگر فرمود:هرچند كار و تلاش همراه با زحمت و رنج است، بیكاری پیوسته منشأ فساد و تباهی است.(۱۷)
ب. ارزشی بودن كار:
هر پدیده اعم از رفتار و كالا كه برای رفع نیاز انسان به كار میآید، ارزش پیدا میكند. مثلا گرسنگی یك نیاز است و ماده غذایی كه این نیاز اساسی را اشباع مینماید، ارزش و مطلوبیت ابزاری پیدا میكند. كار و اشتغال نیز چون وسیله و طریق تأمین نیازهای گوناگون مادی انسان است، ارزش ابزاری دارد؛ همچنان كه بیكاری به طور طبیعی منشأ فقر و تنگدستی و ناكام ماندن خواسته های انسان میگردد و درنتیجه ارزش ابزاری منفی به خود میگیرد
امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره میفرماید: آن گاه كه پدیده ها با یكدیگر جفت و جور شدند، تنبلی و ناتوانی نیز در كنار هم قرار گرفتند، فقر و تنگدستی را پدید آوردند.(۱۸) در این روایت فقر كه پدیدهای منفی، و بیكاری عامل و منشأ آن است، ارزش ابزاری منفی پیدا میكند. در مقابل كار و تلاش، ارزش ابزاری مثبت دارد. همچنان كه در روایت زیر كارهای مختلف، سبب و طریق معیشت تلقی شده است: ان معایش الخلق خمسة: الامارة والعمارة والتجارة والاجارة والصدقات واما وجه العمارة فقوله تعالی هو انشأكم من الارض واستعمركم فیها (۱۹) فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالعمارة لیكون ذالك سببا لمعایشهم لمایخرج من الارض من الحب والثمرات ومما جعله الله معایش للخلق.(۲۰) این روایت در وسیله بودن كارهای مختلف جهت تأمین معیشت انسان صراحت دارد. در دیگر نظام های اجتماعی نیز عنصر كار ارزش ابزاری دارد و چون انسان در حیات طبیعیاش به دنبال تأمین نیازهای معیشتی خود میباشد و كار برای رفع این نوع نیازها است و در نتیجه نقش ارزش ابزاری مییابد، بر همین اساس در تئوری های علم اقتصاد در مورد نیروی كار در جانب عرضه، متغیر اصلی را دستمزد به حساب میآورند. از منظر این تئوری ها انسان اقتصادی، انسان طبیعی است كه نگرش، منش و رفتار او تأمین نیازهای طبیعی فردی ـ اجتماعی خود است. در واقع این نیازهای طبیعی است كه انگیزه های متفاوت را به عامل مؤثر در پیدایش پدیده كار، تبدیل میكنند انسان طبیعی بر پایه این انگیزهها، دست به كار و تلاش میزند و بیشك تا آن جا كه این انگیزه ها برد و كشش دارند، عامل كار (نیروی انسانی) تلاش مینماید. این انگیزه ها به طور فشرده عبارتند از: انگیزه های بیرونی مانند نیازهای اقتصادی، میل به پیوستگی به دیگران، كسب عزت و احترام در جامعه، و انگیزه های درونی همچون تمایل به تحرك و فعالیت، تجربه و شناسایی موقعیت و خودیابی.(۲۱) این انگیزه های بیرونی و درونی هر چند از این جهت كه عامل كار براساس انگیزه بیرونی وسیله هدف دیگری قرار میگیرد، و براساس انگیزه درونی، خود هدف میشود نه وسیله، باهم تفاوت دارند، ولی در هر دو فرض كار در راستای تأمین نیازهای طبیعی انسان قرار میگیرد. انسان طبیعی خواسته های طبیعی دارد كه كار و تلاش یا یكی از این خواسته ها است (ارزش غایی طبیعی) یا وسیله ای است برای تأمین نیازهای دیگر (ارزش طبیعی ابزاری). از روایتی هم كه كار را در زمینه عمارت و آبادانی یكی از عوامل و اسباب معیشت معرفی میكند، میتوان ارزش طبیعی ابزاری كار را استفاده كرد. نكته اساسی كه باید بدان توجه داشت، این است كه انسان طبیعی، نیازهای طبیعی دارد و عنصر كار را وسیله این نیازهای طبیعی قرار میدهد. از این جهت كار دارای ارزش ابزاری است؛ ولی اگر همین انگیزههای طبیعی را بهگونهای به حیات انسانی ـ نه طبیعی ـ ارتباط بدهیم، كار نیز ارزش غایی مییابد.
براساس آموزه های دینی، اگر كسی به انگیزه دستمزد گرفتن و تأمین معیشت و رفاه خود و خانواده خود، كار و تلاش كند، یك درجه از تقوا را تحصیل كرده است و براساس این انگیزه كار ارزش غایی پیدا میكند، نه ارزش ابزاری؛ زیرا چنین كاری در واقع یك نوع انجام وظیفه دینی است. امام علی ـ علیه السلام ـ در دو روایت زیر، همین نوع ارزش را میشناسانند : هیچ تلاش صبح هنگامی در راه خدا به فضیلت كار صبح هنگام، در جهت رفاه و آسایش فرزند و خانواده نمیرسد.(۲۲) كسی كه از سر دلسوزی بر پدر یا فرزند یا همسر به دنبال امر دنیایش باشد، چهره او در قیامت همانند ماه شب چهارده است.(۲۳) در واقع این نوع روایات، در قوی ترین انگیزه انسان طبیعی برای كار و تلاش و تحصیل درآمد، خدشه نمیكنند؛ بلكه همین انگیزه طبیعی را جهت میدهند. به این صورت كه تلاش و تحصیل درآمد برای معیشت خود و خانواده را یكی از وظایف و مسئولیت های دینی او میشمرند. با این جهت جدید، ارتباط انگیزه طبیعی از حوزه حیات طبیعی قطع، و وابسته به حیات انسانی میشود و در سایه همین جهتیابی انگیزه ماهیت كار و تلاش به علاوه ماهیت فیزیكی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی، جوهره ارزشی نیز پیدا میكند. اگر این جهت یابی انگیزه طبیعی كار نبود، ویژگی های فیزیكی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی را داشت، ولی ماهیت ارزشی نداشت؛ همچنان كه از روایت زیر همین واقعیت را میتوان استفاده كرد: مردی به امام صادق ـ علیهالسلام ـ گفت: دنبال دنیا هستم و رسیدن به آن را دوست دارم. امام پرسید: برای چه رسیدن به دنیا را دوست داری؟ جواب داد: برای اینكه نیازهای خود و خانوادهام را برآورده و با آن به صله رحم، صدقه، حج و عمره بپردازم. امام فرمود: «این طلب دنیا نیست، بلكه طلب آخرت است.(۲۴) انسان طبیعی میكوشد نیازهای مادیاش را با درآمد حلال پاسخ گوید. اما همین انسان طبیعی میتواند جهت دیگری به انگیزه طبیعی خود بدهد: به این صورت كه درآمد خود را در راه ادای وظایف و مسئولیت های مختلف دینی اش به كار اندازد. در این صورت همان انگیزه با این جهتیابی، جوهره فعالیت اقتصادی را تغییر میدهد و واقعیت ارزشی بدان میبخشد. بنابراین كار و تلاش میتواند درجهای از فضیلت را بیافریند و ارزشی غایی ـ ذاتی داشته باشد. این شیوه، بخشی از رویكرد ارزشی كار است. به همین جهت تعبیر میشود كه درجهای از تقوا و ارزش را میتواند داشته باشد، بخش دیگر این رویكرد را میتوان عمیق تر مطرح نمود و در سایه آن میباید تلاش و كار علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ را به مثابه الگو و هنجار اجتماعی جامعه انسانی در هر زمانی تفسیر كرد. این رویكرد را كه در واقع یكی از چالش های اجتماعی جامعه ما است با نام تقوای اجتماعی كار برخواهیم رسید.
بهرهوری كار
پدیده بیكاری یكی از مشكلات جدی جوامع امروزی، و مهم تر از آن بیكاری پنهان است كه در واقع روی دیگر سكه كاهش بهره وری كار به حساب میآید. جامعه ما نیز در كنار بیكاری حاد و فراگیر، مشكل كاهش بهرهوری را نیز رنج دارد.(۲۵) این كاهش بهرهوری عوامل گوناگون دارد كه باید در جای مناسب خود بررسی علمی شود. آنچه در اینجا باید بدان توجه شود، این است كه امام علی ـ علیه السلام ـ سفارش میفرماید كه هر كاری را باید با علم و مهارت لازم پیش برد. كار با دانش و مهارت همانند گام برداشتن در طریق روشن است.(۲۶) ارزش هر فردی به اندازه حسن و درستكاری او است.(۲۷) طبیعی است كه با كاربردی كردن دو عنصر مهارت و درستكاری میتوان بهرهوری كار را افزایش و در نتیجه بیكاری پنهان جامعه را كاهش داد.تقوای اجتماعی كار
در نظام های اجتماعی، انگیزه كار در قشرهای متوسط، تحصیل درآمد است، و در قشر مرفه، كسب موقعیت اجتماعی؛ زیرا برخی مشاغل میتواند موقعیت اجتماعی ویژه در پی داشته باشد. معمولا در نظام های اجتماعی قدرت سالار، هر شغلی كه به رأس هرم قدرت، بیش ترین ارتباط و تعامل را داشته باشد، موقعیت اجتماعی مهمتری را فراهم میسازد. بر همین اساس تنها انگیزه كار، همیشه تحصیل درآمد نیست، بلكه گاه كسب موقعیت اجتماعی است.(۲۸) در این گونه نظامها ممكن است فردی توان لازم كاری یا امانت و درستكاری شغلی را نداشته باشد ولی مسئولیت آن كار را به عهده گیرد و این پدیده معمولی و متعارفی است كه نیاز به بحث ندارد. در نظامهای اجتماعی شایسته سالار، شایستگی شغلی و مهارت، عامل تعیین كننده است. كسی كه شغلی را عهده دار میشود، توان همه جانبه آن كار را باید داشته باشد؛ بدون این توان، شایستگی معنا ندارد. اكنون مفهوم تقوای اجتماعی كار، معطوف به شایستگی كار به معنای غنی آن است. ممكن است از واژه «تقوا» و «شایستگی كاری» چنین فهمیده شود كه مراد رعایت حدود شرعی و قانونی كار است؛ یعنی هركس تا آن جا كه برای او مقدور است، این حدود را مورد توجه قرار دهد و در میدان كار آنها را زیر پا نگذارد؛ ولی چنین تفسیری نمیتواند حدود توان و قدرت كاری را هم پوشش دهد. مثلا اگر پزشكی حدود شرعی و قانونی كار خود را رعایت كند و دست به كار طبابت شود، هرچند توان متعارف این شغل را نداشته باشد، بر اساس این تعریف باید بتوان گفت كه تقوای پزشكی را رعایت كرده است؛ اما اگر توان و مهارت كاری را در مفهوم تقوای كاری وارد كنیم، این مفهوم در نهان خود دو عنصر را به یك نسبت شامل میشود: یكی امانت داری كه همان رعایت حدود شرعی و قانونی كار است، و دیگری توان و مهارت كاری. تقوای كاری در روابط اجتماعی میطلبد كه نسبت به آن كار هم درست كار و امین بود و هم توان مند و ماهر، و به طور طبیعی هر مقدار كه مهارت بیش تری باشد، خدمت بیش تری می توان به جامعه ارائه داد و هر مقدار كه بتوان خدمت بیش تر و حساس تری ارائه داد، فضیلت و تقوای بیش تری را كسب كردهایم.
در این صورت موقعیت اجتماعی مهم تری را در نظام شایسته سالار تحصیل كردهایم. ولی این موقعیت اجتماعی دقیقا در گرو كیفیت بهتر كار ـ هم از جهت مهارت و هم از جهت درستكاری ـ است. با این رویكرد در درك مفهوم تقوا و جامعیت آن، باید شیوه امام علی ـ علیه السلام ـ را در مورد كار و تلاش تفسیر كرد، و آن را الگو و هنجار كاری جامعه قرار داد؛ چه این كه كار و تلاش آن حضرت، نمادی از مهارت و درستكاری و اخلاص است.
گفتار سوم: رویكرد اقتصادی به كار، اشتغال و تولید
نامه امام علی ـ علیه السلام ـ به والی شایسته خود، مالك اشتر را میتوان منشور حكومت و تبیین دیدگاه های آن حضرت در مسائل گوناگون حیاتی جامعه دانست. در ابتدای این منشور، اهداف كلی آن و آن گاه راهكارهای تحقق آنها را بیان فرمودهاند.
این اهداف عبارتند از: جبایة خراجها، و جهاد عدوها، و استصلاح اهلها، وعمارة بلادها. (۲۹) فرایند «عمارت بلاد» بدون «استصلاح مردم» و تربیت و تعلیم افراد جامعه ممكن نیست؛ همچنان كه تربیت و تعلیم در جامعه بدون تأمین امنیت (جهاد عدو) و تأمین مخارج این اهداف (جبایة خراج) امكان ندارد.
جا دارد ارتباط منطقی و واقعی و نظامدار بین هر یك از این اهداف را با یكدیگر از یك طرف، و ارتباط آنها را با راهكارهای آنها از طرف دیگر، مورد توجه قرار داد؛ زیرا در یك ساختار و چینش خاص، این اهداف و راهكارها زمینه پیدایش و ظهور دارند؛ مثلا آبادانی شهرها، در هر مرحله تاریخی یك پدیده اجتماعی است كه در سایه اشتغال تحقق مییابد. اشتغال یعنی تأمین تقاضای كار از طریق نیروی انسانی كه در جانب عرضه، جویای كار است. در صورتی كه تولید كالا و خدمت در سطح جامعه پویایی لازم را نداشته باشد، تقاضای مؤثر برای عامل كار شكل نمیگیرد و درنتیجه جامعه با پدیده بیكاری مواجه میگردد. همچنین اگر تولیدكننده، نیروی كار مورد نیاز خود را نتواند تأمین كند، به طور طبیعی ـ تا آن جا كه تولید وابسته به نیروی كار است ـ مواجه با ركود میگردد و درنتیجه نه اشتغال تحقق مییابد، نه عمارت و آبادانی. بنابراین «عمارت بلاد» اشتغال را میطلبد و اشتغال در سایه تعادل دو عنصر اساسی زیر شكل میگیرد:
۱ـ تولید (تقاضای كار)؛
۲ـ نیروی انسانی مناسب تولید (عرضه كار).
بیشك هم تولید و هم تأمین نیروی انسانی مناسب، دو پدیده اجتماعی است كه مناسبات و شرایط اجتماعی هماهنگ را میطلبد. چرخه تولید كالا و خدمت و تأمین نیروی انسانی ماهر و كارآزموده، نه در خلأ اجتماعی شكل میگیرد و نه در سایه روابط ناهنجار اجتماعی. از این رو میكوشیم ساختار كلی و اصول و شرایط ضروری اشتغال و تولید، به عنوان زیرساخت اجتماعی ـ اقتصادی «عمارت بلاد» از دیدگاه امام علی ـ علیه السلام ـ به تصویر كشیده شود. طبیعی است كه با پیدایش این اصول كلی و اساسی، مسیر اشتغال ـ تولید، در جامعه هموار میگردد.
اصول زیرساختی و راهبردی
۱ـ عدالت اجتماعی (زمینهساز مشاركت مردم)؛
۲ـ تعلیم و تربیت (تربیت نیروی انسانی ماهر)؛
۳ـ شكوفایی بخشهای مهم اقتصادی (زراعت، صنعت و تجارت)؛
۴ـ اصل درآمد مردم به منزله درآمد خزانه دولت
۱ـ عدالت
بیشك عدالت اجتماعی برآیند حاكمیت عدالت در نهادهای مختلف جامعه از قبیل اقتصاد، تعلیم و تربیت، قضاوت و قانونگذاری است. با تحقق عدالت در این شئون و وجوه اساسی جامعه، عدالت اجتماعی شكل میگیرد. از این رو امام علی ـ علیهالسلام ـ عدالت را شرط ضروری استواری روابط مردم و حاكمیت و آهنگ پیشرفت جامعه میداند: پس خدای سبحان برخی از حق های خود را برای بعض مردمان واجب داشت و آن حق ها را برابر هم نهاد، و واجب شدن حقی را مقابل گزاردن حقی گذاشت و حقی بركسی واجب نبود، مگر حقی كه برابر آن است گزارده شود، و بزرگ ترین حق ها كه خدایش واجب كرده است، حق والی بر رعیت است و حق رعیت بر والی، كه خدای سبحان آن را واجب نمود، و حق هریك را به عهده دیگری واگذار فرمود و آن را موجب برقراری پیوند آنان كرد و ارجمندی دین ایشان. پس حال رعیت نیكو نگردد، جز آن گاه كه والیان نیكو رفتار باشند. پس چون رعیت حق والی را بگزارد، و والی حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگمقدار بشود، و راه های دین پدیدار و نشانههای عدالت برجا، و سنت چنانكه باید اجرا، پس كار زمانه آراسته گردد و طمع در پایداری دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته، و اگر رعیت بر والی چیره شود و یا والی بر رعیت ستم كند، اختلاف كلمه پدیدار گردد و نشانههای جور آشكار و تبهكاری در دین بسیار.(۳۰) عدالت در این نص، همان رعایت حقوق متقابلی است كه خداوند برای تنظیم روابط و تعیین حدود و مرزهای حاكمیت و ملت، وضع نموده است. فرض بر این است كه با اجرای این حقوق متقابل، طبیعی ترین رابطه میان مسئولان نهاد حكومت و مردم، و در نتیجه زمینه مشاركت مردم در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دفاع، امنیت، بهداشت، آموزش و ... فراهم میگردد. زیرا مردم هرگز به دولت و دولتمردانی كه حقوق آنان را زیر پا میگذارند، اعتماد نخواهند كرد. و با از بین رفتن اعتماد عمومی، جامعه نسبت به این نهاد بیاعتنا و گاه بیگانه میگردد.منطقی ترین فضای عمومی جامعه این است كه ملت نیازمندی های خود را به آسانی تمام به مسئولان گوشزد كنند، و دستاندركاران و كارگزاران هم بدون ابهام دادههای آماری و اطلاع رسانی را از متن جامعه دریافت نمایند، و در نتیجه زمینه سازی مشاركت و فراخوانی مردم برای رفع نیازها، توفیق مییابد. نص و دستورالعمل زیر را میتوان نمونه ای روشن از این روابط شفاف و بیپیرایه دانست: گروهی از حوزه مأموریت تو نزد من آمدند و چنین اظهار كردند كه اگر نهر متروك و غیرقابل استفاده آنها لایروبی و حفاری شود، بلاد آنها آباد، بر ادای خراج توانمند و درآمد مسلمین از این جهت افزوده میشود و از من درخواست كردند برای تو نامهای بنگارم، كه در انجام چنین كاری آنها را جمع كنی و نیروی آنها را در حفر و عمران نهر و تأمین هزینه آن به كارگیری. اما دوست ندارم كسی را به كاری مجبور سازی كه از آن كراهت دارد و بدان بی میل است. اگر نهر، آن چنان است كه آنها گفتند، من اجابت خواست آنها را به تو ارجاع میدهم، هركس كه دوست دارد در این عمران مشاركت كند، از او بخواه كه تلاش كند. در نتیجه، نهر از آن كسانی است كه كار كردهاند، نه افرادی كه نسبت به آن، رغبتی نشان ندادند، و اگر دست به عمران نهر زدند و وضعیت مالی آنها تقویت شد، از نظر من بهتر است تا این كه در ضعف درآمد مالی باقی بمانند.(۳۱) نكاتی كه از این سخنان نغز و راهگشا میتوان دریافت، بدین قرارند:
۱ـ امام علی ـ علیه السلام ـ تأكید و اصرار دارند كه مشاركت مردم، با خواست و رضایت آنان باشد، نه به تحمیل و اجبار.
۲ـ عمران و آبادانی، خواست امام علی ـ علیه السلام ـ است. او به مسئول مربوط دستور میدهد كه اگر چنین عمران و تولیدی بهدست مردم صورت گیرد، خواست و مطلوب او نیز انجام پذیرفته است.
۳ـ مسئولان وظیفه دارند چنین عمرانی را تسهیل و زمینه اشتغال مردم را فراهم نمایند.
۴ـ بعد از عمران و آبادانی، عدالت نیز مورد توجه قرار گیرد: آنان كه دست به كار این عمران شدهاند در آن سهم دارند، نه آنان كه هیچ گونه كار سازنده ای به عهده نگرفتهاند.
۲ـ تعلیم و تربیت (استصلاح مردم)
تعلیم و تربیت یكی از وظایف مهمی است كه حاكمیت عموما و امامت خصوصا بهعهده دارد. همچنان كه اشاره شد امام علی ـ علیه السلام ـ در منشور حكومتش (عهدنامه مالك اشتر) یكی از اهداف حاكمیت خود را استصلاح مردم (تعلیم و تربیت) میداند و در مورد دیگر، یكی از حقوق مردم را تعلیم و تربیت آنها بیان میفرماید: شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید، و آداب آموزم تا بدانید.(۳۲) سخن زیر نیز بر همین واقعیت دلالت دارد: امام علی ـ علیه السلام ـ آن گاه كه از جهاد فارغ میگشت، به تعلیم مردم و قضاوت میان آنها میپرداخت.(۳۳) بدیهی است كه رویكرد تعلیم و تربیت در عصر امام علی ـ علیه السلام ـ به آموزه های تربیتی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی است و در آن عصر، مبارزه با جهل، كوته بینی، ظاهرنگری، سطحی نگری و ساده لوحی اجتماعی كه زمینه آسیب پذیری جامعه را فراهم میآورد، مسأله حیاتی و سرنوشت ساز بوده است. واژه «استصلاح» نیز ناظر به همین ضلع از آموزش است. اداره حكیمانه جامعه آن روز كه در آن سطح از روابط اجتماعی ـ اقتصادی بودند، همین نوع تعلیم و تربیت را میطلبید؛ ولی در عصر حاضر، نهاد تعلیم و تربیت باید جهت «استصلاح» و پیشرفت فرهنگی مردم ـ افزون بر رشد فرهنگ عمومی و تقویت وفاق اجتماعی و محو آسیبهای گوناگون اجتماعی ـ به آموزش و فرادهی مهارت و فن نیز بپردازد. یكی از زیر ساخت های مهم و سرنوشت ساز اشتغال و تولید، تربیت نیروی انسانی كارآفرین است. هر مقدار كه نظام تعلیم و تربیت پیشرفته تر باشد، استعدادهای مختلف افراد جامعه شكوفاتر، و در نهایت كارآفرینی و ایجاد شغل های كیفی و جدید بیشتر خواهد بود. به دیگر سخن، محرك اساسی توسعه جامع و همه جانبه در جامعه، توسعه نیروی انسانی آن جامعه است و بار سنگین این توسعه بر دوش نظام تعلیم و تربیت است كه در جای مناسب خود میباید مورد بحث قرار گیرد. آنچه كه در اینجا مهم است و باید بدان توجه شود، این است كه در منشور حكومت امام علی ـ علیه السلام ـ به این اصل كه هر كاری را باید به كسی دارد كه دارای تجربه لازم آن است، تصریح شده است. در واقع همان توان و مهارت كاری مورد توجه و توصیه آن حضرت بوده است: و عاملانی این چنین را در میان كسانی جو، كه تجربت دارند و حیا، از خاندان هایی پارسا كه در مسلمانی قدمی پیشتر دارند.(۳۴) در واقع كارگزارانی میتوانند مسئولیت مدیریت را به عهده گیرند كه هم تجربه كاری دارند و هم صداقت و درستكاری.
۳ـ شكوفایی بخشهای مهم اقتصادی
الف. كشاورزی: بخش كشاورزی از نظر امام علی ـ علیه السلام ـ جایگاه ویژهای دارد؛ بهگونه ای كه صلاح و نفع و خیر مردم به وضعیت طبقه كشاورز وابسته است. بر همین اساس هماره مدارا كردن با دهقانان را توصیه میفرمود و به فرماندهان نظامی نیز دستور میداد كه از جانب آنان به كشاورز ظلم و ستم نشود. (۳۵) بر همین اساس سیاست مالی و جمع آوری «خراج» را بهگونه ای تعیین میفرماید كه جانب عدالت و انصاف مراعات گردد: پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شكیبایی ورزید، كه شما رعیت را خزانه دارانید و امت را وكیلان و امامان را سفیران. حاجت كسی را روا ناكرده مگذارید، و او را از آنچه مطلوب او است بازمدارید.(۳۶) بیشك بخش كشاورزی در آن زمان با در اختیار داشتن زمین و آب و نیروی حیوانی، به شكوفایی و بهره دهی دست مییافت، ولی در عصر كنونی، برآوردن نیاز و حاجت كشاورزان به این نیست كه فقط سه عامل فوق را در اختیار داشته باشند، بلكه زنجیره نیازهای متفاوت آنان باید بهطور منطقی برآورده شود تا اینكه زمینه شكوفایی كشاورزی فراهم گردد؛ زنجیرهای كه از كشت و داشت و برداشت شروع میشود و تا تثبیت قیمت محصولات و بیمه كردن آنها و بازاریابی و صادرات به بازارهای رقابتی جهان ادامه مییابد. این زنجیره اگر یك حلقه مفقوده داشته باشد ـ مثلا قیمت محصولات دچار نوسان چشمگیر باشد ـ برای ناكامی سیاستهای اقتصادی این بخش كافی است.ب. صنعت و تجارت: جامعه از طبقات مختلفی تشكیل شده است كه عبارتند از: نظامیان، كشاورزان، قضات، كاتبان خاص و عام (هیئت وزرا و معاونان) كارمندان، بازرگانان، صاحبان صنعت و محرومان و ناتوانان. بیشك سرنوشت این طبقات در عینیت جامعه و حیات اجتماعی به یكدیگر وابسته است. منشأ این وابستگی در عبارات زیر به طور فشرده بیان شده است: و كار این جمله (سپاهیان، كشاورزان، قضات، عاملان و نویسندگان) استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران كه فراهم میشوند و با سودی كه به دست میآرند، بازارها را برپا میدارند، و كار مردم را كفایت میكنند، در آنچه كه دیگران مانند آن نتوانند.(۳۷) اثر وجودی صنعتگران این است كه كفایت میكنند كار مردم را زیرا با كمك گرفتن از فكر و بازوی خود، مصنوعاتی از كالاهای سرمایهای و مصرفی میسازند كه دیگران توان ساخت آن را ندارند و فلسفه وجودی بازرگانان این است كه این مصنوعات را به بازارهای مصرف میرسانند و درنتیجه چرخه تولید را به گردش در میآورند. اگر مصنوعات صاحبان صنعت از رهگذر تجارت به بازارهای مصرف روانه نگردد، ادامه تولید و رونق صنایع دچار مشكل میشود و در نتیجه طبقاتی مانند كشاورزان، نظامیان، قضات و كارمندان به این نوع كالاهای ابزاری و مصرفی دست پیدا نمیكنند. بر همین اساس فرمود قوام و استواری دیگر طبقات به دو طبقه بازرگان و صنعتگر است. به دیگر سخن، در هر دوره از تاریخ حیات اجتماعی انسان، طبقه كشاورز نیازمند به صنایع و ابزارآلات كشت؛ نظامیان و سپاهیان نیازمند ساز و برگ نظامی، قضات و دیگر كارگزاران دولت وابسته به درآمد مالیات (خراج)اند كه اگر صاحبان صنعت نیازهای آنان را فراهم و تولید نكنند و بازرگانان آنها را به بازارهای مصرف نرسانند، بیشك روابط اجتماعی دچار اختلال میگردد. همچنانكه صاحبان صنعت و كشاورزان، برای برخورداری از امنیت، وفاق، نظم اجتماعی، زمینهسازی قراردادها، و اجرای آنها به نظامیان، قضات و كارگزاران دولتی نیازمندند. در فراز دیگری نیز به همین اثر وجودی بازرگانان و صنعتگران تصریح، و با تأكید فراوان میفرمایند: دیگر اینكه نیكی به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر، و سفارش كردن به نیكویی درباره آنان را به عهده گیر. چه كسی كه بر جای بود و چه آن كه با مال خود از این سو بدان سو رود و با دسترنج خود كسب كند كه آنان مایه منفعتند و پدیدآورندگان وسیلتهای مورد نیاز و آسایش و آورنده آن از جاهای دوردست و دشوار، در بیابان و دریا و دشت و كوهسار، جایی كه مردم در آنجا گرد نیایند و در رفتن بدانجا دلیری ننمایند . این بازرگانان مردمی آرامند و نمیستیزند، و آشتیاند، و فتنهای نمیانگیزند.(۳۸)
۴ـ اصل درآمد مردم به منزله درآمد خزانه دولت
رابطه اقتصادی حاكمیت با مردم را از دو منظر متفاوت میتوان بر رسید: در یك نگاه دولت نسبت به ادای وظایفی مسئولیت دارد. تأمین امنیت، كالاهای عمومی كه بخش خصوصی دست به كار تولید آنها نمیشود، و زمینه سازی فرایند توسعه و رشد، بر عهده دولت است و طبعا هزینه این امور را باید از محل مالیاتها تأمین كند. این نگاه میطلبد كه دولت درآمدهای خود را با سیاست های مختلف اعتباری مالی افزایش دهد تا این كه با قدرت هرچه بیش تر بتواند به وظایف خود عمل كند و در نتیجه درآمد دولت نسبت به درآمد مردم اولویت پیدا میكند. نگاه دیگر این است كه دولت یكی از وظایف مهم خود را افزایش درآمد مردم تلقی نماید. باور مسئولان و مدیران میانی و پایین این است كه اگر درآمد مردم هرچه بیشتر باشد، درآمد دولت نیز به همان نسبت افزایش مییابد، هرقدر ملت فقیرتر باشد، به همان نسبت بخش عمومی دچار فقر خواهد بود. با این نگاه سعی تمام دولتمردان و كارمندان بر این خواهد بود كه زمینه كاهش فقر عمومی فراهم شود و در نتیجه مدیران نهتنها موانع حركت تولید كالا و خدمت را برمیدارند، بلكه خود دست به كار شتاب بخشیدن به این حركت میشوند. امام علی ـ علیهالسلام ـ بر این سیاست تأكید ویژه دارد: و آنچه بدان بار آنان را سبك گردانی بر تو گران نیاید، چه آن اندوختهای بود كه به تو بازش دهند، با آبادانی كه در شهرهایت كنند و آرایشی كه به ولایتها دهند؛ نیز ستایش آنان را به خود كشاندهای و شادمانی كه عدالت را میانشان گستراندهای، حالی كه تكیه بر فزونی قوت آنان خواهی داشت بدانچه نزدشان اندوختهای.از آسایشی كه برایشان اندوختهای و اطمینانشان كه با عدالت خود بهدست آورده و مدارایی كه كردهای و بسا كه درآینده كاری پدید آید كه چون آن را به عهده آنان گذاری با خاطر خوش بپذیرند. (۳۹) با توجه به مفاد این دستورالعمل اولا درآمد مردم از جهت اقتصادی ذخیره خزانه دولت به حساب میآید، ثانیا رابطه عدالتگونه مردم با دولت مستحكمتر میگردد و اعتماد مردم برانگیخته میشود. این دستورالعمل و نگاه كه درآمد مردم و قدرت تولید آنها را درآمد خزانه دولت به حساب میآورد، در روابط اقتصادی جامعه، ساختار متناسب را میطلبد.
پینوشتها:
۱) نهجالبلاغه، خطبه .۱۴۳
۲) نهجالبلاغه، خطبه .۹۱
۳) نهجالبلاغه، خطبه .۹۱
۴) نهجالبلاغه، خطبه .۲۱۱
۵) تفصیل این بحث در گفتار سوم خواهد آمد.
۶) فرامرز رفیعپور، آناتومی جامعه، شركت سهامی انتشار، ۱۳۷۸، ص .۱۸۱
«~ Internalized ( ۷ ~»
۸) آناتومی جامعه، ص۲۱۹ـ . ۲۲۰
«~ onientation ـ Value ( ۹ ~»
۱۰) بروسكوئن، درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، فرهنگ معاصر، ص ۳۷؛ آناتومی جامعه، ص .۲۹۷
۱۱) آناتومی جامعه، ص .۵۰۴
۱۲) محمدرضا، محمد و علی حكیمی، الحیاة، ج ۵، ص ۳۲۳، به نقل از كشف الغمه، ج ۱، ص ۱۷۵ـ .۱۷۶ بحارالانوار، ج ۴۱، ص .۳۳
۱۳) كافی، ج۵، ص .۷۴
۱۴) همان، ص .۷۵
۱۵) شرح نهجالبلاغه، ج۱۵، ص۱۴۷؛ موسوعة علیبن ابیطالب، ج۴، ص .۱۷۰
۱۶) موسوعة علیبن ابیطالب، ج۴، ص .۱۶۹
۱۷) شیخ مفید، الارشاد، ص .۱۵۸
۱۸) كافی، ج۵، ص .۸۶
۱۹) هود، آیه .۶۱
۲۰) وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۹۳، ص .۴۷
۲۱) مسعود چلپی، جامعهشناسی نظم، ص۲۶۵ ـ .۲۶۶
۲۲) موسوعة الامام علیبن ابیطالبج۴، ص .۱۶۹
۲۳) همان، ص .۱۷۰
۲۴) كافی، ج۵، ص .۷۲
۲۵) از مقایسه بهرهوری نیروی كار در انتهای دوره بیست ساله (۱۳۷۵ـ۱۳۵۵) با ابتدای آن، كاهشی در حدود ۵/۲۷ درصد را میتوان بهدست آوردیعنی بهرهوری نیروی كار در سال ۱۳۷۵ تنها ۵/۷۲ درصد بهرهوری نیروی كار در سال ۱۳۵۵ است. به عبارتی با فرض ثبات بهرهوری نیروی كار در طی این دوره ارزش افزوده كل بخشها در سال ۱۳۷۵ با ۱۰۵۶۶ هزار نفر شاغل استحصال میشد؛ در حالی كه به علت كاهش بهرهوری نیروی كار، این به عنوان ارزش افزوده توسط ۱۴۵۷۲ نفر شاغل بهدست آمده است. به دیگر تعبیر حدود ۴۰۰۶ هزار نفر از شاغلین در سال ۱۳۷۵ نسبت به سال ۱۳۵۵ دچار بیكاری پنهان بودهاند.
ر.ك: مطالعات آمادهسازی تدوین برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، جلد سوم، نیروی انسانی بازاركار، اشتغال، ص۳۲، تهران، سازمان برنامه و بودجه، .۱۳۷۹
۲۶) نهجالبلاغه، حكمت .۴۸۰
۲۷) همان، حكمت .۱۱۲۲
۲۸) مسعود چلپی، جامعهشناسی نظم، ص .۲۷۰
۲۹) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۳۰) نهجالبلاغه، خطبه .۲۱۶
۳۱) مستدرك نهجالبلاغة، ج۵، ص .۳۵۹
۳۲) نهجالبلاغه، خطبه .۳۴
۳۳) الحیاة، ج۵، ص .۳۲۳
۳۴) نهجالبلاغه، نامه ۵۳ (نامه به مالك اشتر).
۳۵) البحار، ج۱۰۳، ص۱۷۲؛ موسوعة الامام علی علیه السلام، ج۴، ص .۱۷۲
۳۶) نهجالبلاغه، نامه .۵۱
۳۷) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۳۸) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۳۹) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
منبع: www.al-shia.com
گفتار اول: جایگاه فلسفی نیروی انسانی در رابطه با طبیعت
در تدبیر تكوینی و اداره واقعی جهان ماده، انسان جایگاه فعال و اثر گذار خود را دارد. به طبیعت اینگونه نباید نگاه كرد كه نسبت به نیازهای انسان بیگانه است؛ همچنان كه نباید انسان را به گونهای نگریست كه گویی طبیعت در مقابل او مانند دژی تسخیر ناپذیر و مقاوم خلق شده است. هم طبیعت آن چنان خلق و تدبیر شده است كه منافع و نیازهای انسان را در دل خود جای داده و هم انسان آن گونه است كه میتواند بر طبیعت سلطه متناسب خود را پیدا كند. امام علی ـ علیه السلام ـ در فراز زیر به همین قدرت انسان بر استخدام و تسخیر طبیعت اشاره میفرماید: بدانید زمینی كه شما را بر پشت خود میبرد، و آسمانی كه بر شما سایه میگسترد، پروردگار شما را فرمان بردارند و بركت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است و نه بهخاطر جستن نزدیكی و نه به امید خیری است كه از شما دارند، بلكه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما برپاشان داشتند، و ایستادند. (۱) انسان بدین گونه آفریده نشده است كه بر قسمتی از طبیعت تسلط پیدا كند و قسمتی دیگر از قلمرو بهره برداریهای او خارج بماند. و اهل زمین را از نهانگاه زمین برآورد و آنان را با همه وسائل زندگی در روی زمین قرار داد. سپس خداوند سبحان سطوح بی آب و علف زمین را كه آب های چشمه سارها به بلندی های آن سطوح نمیرسید و جویبارهای رودخانهها وسیلهای برای رسیدن به آن سطوح پیدا نمیكردند، رها نفرمود و ابر نمودار برای آن سطوح مرتفع كه مرده های آنها را احیا كند و گیاهش را برویاند، خلق كرد.(۲) این تسخیر بدان جهت انجام میپذیرد كه انسان برخی از نیازهای اساسی را میباید از دل این طبیعت استخراج كند. در تدبیر جهان، این رمز و راز مورد توجه مدبر آن بوده است كه آن را عقیم و نازا نسبت به برخی از خواسته های طبیعی انسان وا نگذارد. انسان روی زمین نیازمند آب و غذا است و طبیعت مادی نیز این آب و غذای مورد نیاز را در نهان خود نهفته دارد. خداوند سبحان با این [خلقت عظیم] توشه [مادی و معنوی] برای مردم و روزی برای جانوران عنایت فرمود ... او حضرت آدم را پس از توبه بر زمین فرود آورد تا با نسل خود زمین را آباد نماید.(۳) در این نظام هستی زمین را با همه استعدادهای بیشمارش مهد و گاهواره انسان و با همه گستردگیاش فراش و زیرپای او قرار داد. پس آن را برای آفریدگان خویش همچون گاهواره كرد، و چون بستر برایشان بگسترد.(۴) توجه به جایگاه فلسفی و بینشی انسان در رابطه با طبیعت، از آن رو در خور امعان نظر است كه اولا انسان در چرخه تولید عاملی اساسی است، و حتی در به دست آوردن تكنولوژی و به كارگیری فن تولید میباید بر نیروی انسانی به عنوان عامل سرنوشت ساز، توجه درخور جایگاه فلسفی و واقعی او شود؛ ثانیا این طبیعت هر چند مقهور انسان و بهره رسان میشود، همه داده های خود را بدون زحمت و رنج علمی حساب شده در اختیار انسان میگذارد و انسان نیز بدون تلاش و آگاهی از راز و رمز گسترده و پیچیده طبیعت نمیتواند آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد؛ ثالثا در وابستگی عینی طبقات جامعه به یكدیگر و تأثیرگذاری هر طبقه بر سرنوشت دیگر طبقات، موقعیت ممتاز سه طبقه تولید كننده كالا و خدمت (صاحبان صنعت، كشاورزان و بازرگانان) آن گونه كه در كلام امام علی ـ علیه السلام ـ انعكاس یافته، تبیین شود.(۵)
گفتار دوم: ساحت جامعه شناختی كار، اشتغال و تولید
بررسی ابعاد گوناگون جامعه شناختی كار، اشتغال و تولید، میطلبد كه مفاهیم هنجار، ارزش و فرهنگ به طور فشرده تبیین شود تا این كه هر یك از روایات، گفتمان ها و رفتارهای امام علی ـ علیهالسلام ـ در جایگاه متناسب و منطقی خود مورد استشهاد و استدلال قرار گیرد و اگر دستوری به عنوان هنجار یا روایتی در بعد ارزشی كار یا رفتاری بهعنوان تجلی فرهنگ كار به ما رسیده است، بهطور صحیح و منطقی بدانها استناد شود.الف. هنجار
رفتارها در سطح جامعه بدون «شیوه» انجام نمیپذیرند. بنابراین هنجار یعنی مقیاس و قاعده رفتار كه نه فقط افراد برای انجام كارها از آن پیروی میكنند، بلكه در عین حال رفتار انسانها نیز با آن سنجیده میشود.(۶) این قواعد رفتاری بر اساس میزان مقبولیت آنها نزد افراد جامعه، به طور طبیعی و متعارف و یا بر اساس دستور مافوق، به هنجارهای درونی (۷) و بیرونی (۸) تقسیم پذیرند.
ب. ارزش
ارزش، عبارت است از یك نوع درجه بندی و امتیازبندی پدیدهها ـ اعم از رفتار و اشیا از جهت خوبی و بدی، مثبت و منفی. اهمیت ارزش از آن جهت است كه ارزیابی ما نسبت به اشیا و رفتارهای خود و دیگران مبنا و ملاك قرار میگیرد. از این رو ارزش موجب میشود كه جهت رفتارها مشخص شود و درنتیجه جهتگیری ارزشی شكل گیرد.(۹) نكته اساسی كه باید بدان توجه داشت و در بحث ارزش كار میتوان از آن استفاده كرد، این است كه نیازهای انسانها بدون وسیله و واسطه ارضا نمیشوند؛ مثلا برای تأمین نیاز به همسر پول و برای تحصیل پول، كار و تلاش ضروری است. از این رو تأمین نیاز به همسر، ارزشی است كه زنجیره تحصیل پول و كار در راستای آن قرار میگیرد. هم دسترسی به همسر ارزش میشود و هم تحصیل پول از راه كار. بر همین اساس میتوان ارزش را به صورت زیر تقسیم كرد:
۱ـ ارزش غایی
آنچه كه بالذات و به خودی خود برای انسان ارزشمند است، ارزش غایی نامیده میشود.
۲ـ ارزش ابزاری
آنچه كه خود ارزش ندارد، بلكه وسیله ای است برای دستیابی به امر دیگری، ارزش ابزاری دارد. در واقع چون در جهت رسیدن به مطلوب واقعی قرار گرفته است، ارزشمند شده است. این تقسیم بندی از آن رو است كه همه رفتارهای ارزشی، ارزش بالذات ندارند؛ همچنان كه همه آنها ارزش ابزاری تلقی نمیگردند.
ج. فرهنگ
مجموع ویژگی های رفتاری و عقیدتی اكتسابی اعضای جامعه را میتوان فرهنگ آن جامعه دانست.(۱۰) عنصر تعیین كننده در این تعریف، «اكتساب» است كه از یك طرف فرهنگ را از پدیدهها و رفتارهایی كه نتیجه وراثت و زیست شناختی است، متمایز میسازد، و از طرف دیگر موجب میشود كه همه بخش های زندگی انسان ها را شامل شود. با توجه به اینكه ویژگی اساسی و قوام و ماهیت فرهنگ به عنصر اكتسابی بودن آن است، میتوان چنین نتیجه گرفت كه قواعد و نرمهای اجتماعی كه برای تأمین نیازها و ارزشهای جامعهاند، بخشی از فرهنگ آن جامعه را پدید میآورند. رفتار كاری در جامعه قاعده و نرم دارد. اگر این قاعده و نرم كار مفید باشد، یا كار مفید شیوه تأمین نیازهای مختلف جسمی، روحی و اجتماعی در سطح جامعه تلقی شود، فرهنگ كار و تلاش به طور مثبت شكل گرفته است. در مقابل اگر از روش بیكاری یا كار غیرمفید، یا كارهای زیان آور، تأمین نیاز شد، فرهنگ مناسب كار شكل نگرفته است. به دیگر سخن، قاعده و نظم كاری جامعه هرگاه بر اساس كار سازنده همراه با دقت و پشتكار انجام پذیرد ـ بهگونهای كه كار با مشخصات فوق جایگاه هنجاری داشته باشد و تخلف از آن ناهنجاری به حساب آید ـ و یا این كه كار با ویژگی های مثبت آن، تأمینكننده موقعیت، احترام و عزت نفس در سطح روابط اجتماعی تلقی شود، عنوان ارزش اجتماعی به خود میگیرد، و در این صورت كار مفید همراه با دقت و ابتكار، وارد حوزه «فرهنگ» میشود و طبعا فرهنگ مناسب كار و بهرهوری كار، شكل میگیرد. بنابراین در صورتی كه كار مفید با بهره وری بالا اولا در سطح وسیع در بین اكثر افراد جامعه گسترش یابد و در واقع به «هنجار» تبدیل شود. ثانیا یك ارزش تلقی شود، كار مثبت و سازنده، هم «هنجار» میشود و هم «ارزش» و به طور طبیعی فرهنگ مناسب و كارساز كار تحقق یافته و كاركرد مثبت خود را در زمینه تأمین نیازهای اساسی جامعه از قبیل علم، تكنولوژی آموزش، بهداشت، معماری، كشاورزی، امور دفاعی، ارتباطات، قضاوت، اقتصاد، ورزش و... ارائه میدهد؛ زیرا «هنجار» و «ارزش» دو عنصر اساسی فرهنگ به حساب میآیند. اما چگونه میتوان پدیده رفتاری همانند كار مفید و سازنده را در سطح جامعه تبدیل به «هنجار» و «ارزش» نمود تا اینكه وارد قلمرو فرهنگ جامعه شود؟
هنجارآفرینی
برای تبدیل یك پدیده رفتاری به «هنجار» میباید بین آورنده هنجار و مخاطبان و اعضای جامعه و پدیده موردنظر، رابطه مثبت وجود داشته باشد. فردی كه هنجار را میآورد، میباید اعضای جامعه او را پذیرفته باشند و آنچه كه به عنوان هنجار در پیام خود دارد، میباید مورد نیاز جامعه باشد تا اینكه از آن استقبال شود. با این پیش فرضها، این پدیده رفتاری به سرعت تبدیل به هنجار میگردد.(۱۱) براین اساس اگر نسبت عملی و گفتاری امام علی ـ علیه السلام ـ در مورد كار و تلاش مفید و منظم به جامعه رسانده شود، بیشك جامعه به طور طبیعی آن را به عنوان «هنجار» و «ارزش» میپذیرد. زیرا سیره هنجارآوری همانند او كه از نظر جامعه اسوه كامل در تمام ابعاد حیات فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی است، به سرعت الگو و مقیاس رفتاری جامعه خواهد شد. بهشرط این كه سیره وی آن طور كه از متون اسلامی استفاده میشود، شفاف و بی پیرایه به مخاطبان و اعضای جامعه، هماهنگ با نیاز زمان ابلاغ گردد. به دیگر تعبیر، باور و شناخت اعضای جامعه در هر زمان نسبت به گفتار و رفتار امام علی ـ علیه السلام ـ در مورد اصل كار مفید، انواع كار، بهرهوری كار، نظم كاری و دیگر چالش های فرهنگ كاری كه جامعه با آن دست به گریبان است، بهترین زمینهای است كه این گفتار و رفتار تبدیل به هنجار و ارزش گردد؛ به شرط این كه روح زمان در این سنن كارساز دمیده شود و حساسیت های زمانه در ابلاغ این سنن مورد غفلت پیام رسانان قرار نگیرد. اكنون سنت رفتاری و آن گاه سنت گفتاری او را در وجوه مختلف كار برمیرسیم:
۱ـ سنت رفتاری امام علی علیه السلام
شیوه عملی آن حضرت اشتغال به اصل كار مفید بود؛ بدون این كه شكل كار برای او مطرح باشد. این كه برخی تصور میكنند كه اگر انسان برای خود كار كند، با موقعیت اجتماعی او سازگار است و اگر برای دستمزد باشد، جایگاه اجتماعی او حفظ نشده است. فرهنگ كار میطلبد كه موقعیت اجتماعی افراد، كار و تلاش را این گونه طبقهبندی نكنند؛ بلكه در نگرش جامعه، موقعیت اجتماعی باید نسبت به انواع كار حساسیت منفی نداشته باشد و هر كار مفید و سازندهای عزت و احترام اجتماعی را به دنبال داشته باشد و هیچ نوع كار سازنده ای با موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد، ناسازگار تلقی نگردد. امام علی ـ علیه السلام ـ بر طبق نص زیر در بیرون مدینه اجیر شد تا آب حمل كند: روزی در مدینه گرسنگی شدید بر من عارض شد. در اطراف مدینه بهدنبال كار بودم. زنی را دیدم كه مقداری كلوخ جمع كرده و می خواهد آن را گل كند. با او قرار گذاشتم هر ظرف آب در ازای یك دانه خرما. شانزده ظرف آب آوردم تا اینكه دستانم تاول زد. پس مقداری آب نوشیدم و از زن در مقابل كار خرما خواستم؛ او هم شانزده دانه خرما به من داد. نزد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمدم و جریان را گفتم و با هم خرما خوردیم».(۱۲) در روز دیگر بیل بدست میگیرد و زمین را آماده كشت مینماید. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: علیبن ابیطالب ـ صلوات الله علیه با بیل زمین را آماده كشت میكرد.(۱۳) در روایت دیگر فرمود: امام علی ـ علیه السلام ـ از خانه خارج میشد، در حالی كه با خود بار هسته خرما حمل میكرد.(۱۴) بر همین اساس ابن ابی الحدید درباره آن حضرت چنین تصریح مینماید: او با دستان خود كار میكرد. هماره زمین را كشت و آبیاری، و هسته خرما را غرس مینمود و در عین حال بعد از آباد كردن، مزارع را وقف فقرا مینمود.(۱۵) بنابراین سنت عملی حضرت علیه السلام اشتغال به كار مفید و سازنده بوده است. در نظر او مكانت و موقعیت ممتاز اجتماعی او هیچ گاه تنافی با اصل كار كردن و یا كار برای دیگران نداشت. مهم در رفتار و سیره عملی آن حضرت، كار مثبت و سازنده بود و از این جهت میتواند اسوه و الگوی كامل كار مفید برای جامعه اسلامی باشد.
۲ـ سنت گفتاری امام علی علیه السلام
روایاتی كه از امام علی ـ علیه السلام ـ درباره كار و تلاش نقل شده است، از جهت هنجاری بودن و ارزشی بودن مفاد آنها، بهره وری كار، نظم كاری، به چند دسته تقسیم میشود:
الف. هنجار بودن كار و ناهنجار بودن تنبلی:
امام علی علیه السلام میفرماید: مبغوض میدارم كسی را كه نسبت به كار حیات مادیاش تنبل و بیاعتنا است؛ زیرا كسی كه نسبت به زندگی دنیایش چنین است، در مورد آخرتش تنبل تر و بی اعتناتر است.(۱۶) و در روایت دیگر فرمود:هرچند كار و تلاش همراه با زحمت و رنج است، بیكاری پیوسته منشأ فساد و تباهی است.(۱۷)
ب. ارزشی بودن كار:
هر پدیده اعم از رفتار و كالا كه برای رفع نیاز انسان به كار میآید، ارزش پیدا میكند. مثلا گرسنگی یك نیاز است و ماده غذایی كه این نیاز اساسی را اشباع مینماید، ارزش و مطلوبیت ابزاری پیدا میكند. كار و اشتغال نیز چون وسیله و طریق تأمین نیازهای گوناگون مادی انسان است، ارزش ابزاری دارد؛ همچنان كه بیكاری به طور طبیعی منشأ فقر و تنگدستی و ناكام ماندن خواسته های انسان میگردد و درنتیجه ارزش ابزاری منفی به خود میگیرد
امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره میفرماید: آن گاه كه پدیده ها با یكدیگر جفت و جور شدند، تنبلی و ناتوانی نیز در كنار هم قرار گرفتند، فقر و تنگدستی را پدید آوردند.(۱۸) در این روایت فقر كه پدیدهای منفی، و بیكاری عامل و منشأ آن است، ارزش ابزاری منفی پیدا میكند. در مقابل كار و تلاش، ارزش ابزاری مثبت دارد. همچنان كه در روایت زیر كارهای مختلف، سبب و طریق معیشت تلقی شده است: ان معایش الخلق خمسة: الامارة والعمارة والتجارة والاجارة والصدقات واما وجه العمارة فقوله تعالی هو انشأكم من الارض واستعمركم فیها (۱۹) فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالعمارة لیكون ذالك سببا لمعایشهم لمایخرج من الارض من الحب والثمرات ومما جعله الله معایش للخلق.(۲۰) این روایت در وسیله بودن كارهای مختلف جهت تأمین معیشت انسان صراحت دارد. در دیگر نظام های اجتماعی نیز عنصر كار ارزش ابزاری دارد و چون انسان در حیات طبیعیاش به دنبال تأمین نیازهای معیشتی خود میباشد و كار برای رفع این نوع نیازها است و در نتیجه نقش ارزش ابزاری مییابد، بر همین اساس در تئوری های علم اقتصاد در مورد نیروی كار در جانب عرضه، متغیر اصلی را دستمزد به حساب میآورند. از منظر این تئوری ها انسان اقتصادی، انسان طبیعی است كه نگرش، منش و رفتار او تأمین نیازهای طبیعی فردی ـ اجتماعی خود است. در واقع این نیازهای طبیعی است كه انگیزه های متفاوت را به عامل مؤثر در پیدایش پدیده كار، تبدیل میكنند انسان طبیعی بر پایه این انگیزهها، دست به كار و تلاش میزند و بیشك تا آن جا كه این انگیزه ها برد و كشش دارند، عامل كار (نیروی انسانی) تلاش مینماید. این انگیزه ها به طور فشرده عبارتند از: انگیزه های بیرونی مانند نیازهای اقتصادی، میل به پیوستگی به دیگران، كسب عزت و احترام در جامعه، و انگیزه های درونی همچون تمایل به تحرك و فعالیت، تجربه و شناسایی موقعیت و خودیابی.(۲۱) این انگیزه های بیرونی و درونی هر چند از این جهت كه عامل كار براساس انگیزه بیرونی وسیله هدف دیگری قرار میگیرد، و براساس انگیزه درونی، خود هدف میشود نه وسیله، باهم تفاوت دارند، ولی در هر دو فرض كار در راستای تأمین نیازهای طبیعی انسان قرار میگیرد. انسان طبیعی خواسته های طبیعی دارد كه كار و تلاش یا یكی از این خواسته ها است (ارزش غایی طبیعی) یا وسیله ای است برای تأمین نیازهای دیگر (ارزش طبیعی ابزاری). از روایتی هم كه كار را در زمینه عمارت و آبادانی یكی از عوامل و اسباب معیشت معرفی میكند، میتوان ارزش طبیعی ابزاری كار را استفاده كرد. نكته اساسی كه باید بدان توجه داشت، این است كه انسان طبیعی، نیازهای طبیعی دارد و عنصر كار را وسیله این نیازهای طبیعی قرار میدهد. از این جهت كار دارای ارزش ابزاری است؛ ولی اگر همین انگیزههای طبیعی را بهگونهای به حیات انسانی ـ نه طبیعی ـ ارتباط بدهیم، كار نیز ارزش غایی مییابد.
براساس آموزه های دینی، اگر كسی به انگیزه دستمزد گرفتن و تأمین معیشت و رفاه خود و خانواده خود، كار و تلاش كند، یك درجه از تقوا را تحصیل كرده است و براساس این انگیزه كار ارزش غایی پیدا میكند، نه ارزش ابزاری؛ زیرا چنین كاری در واقع یك نوع انجام وظیفه دینی است. امام علی ـ علیه السلام ـ در دو روایت زیر، همین نوع ارزش را میشناسانند : هیچ تلاش صبح هنگامی در راه خدا به فضیلت كار صبح هنگام، در جهت رفاه و آسایش فرزند و خانواده نمیرسد.(۲۲) كسی كه از سر دلسوزی بر پدر یا فرزند یا همسر به دنبال امر دنیایش باشد، چهره او در قیامت همانند ماه شب چهارده است.(۲۳) در واقع این نوع روایات، در قوی ترین انگیزه انسان طبیعی برای كار و تلاش و تحصیل درآمد، خدشه نمیكنند؛ بلكه همین انگیزه طبیعی را جهت میدهند. به این صورت كه تلاش و تحصیل درآمد برای معیشت خود و خانواده را یكی از وظایف و مسئولیت های دینی او میشمرند. با این جهت جدید، ارتباط انگیزه طبیعی از حوزه حیات طبیعی قطع، و وابسته به حیات انسانی میشود و در سایه همین جهتیابی انگیزه ماهیت كار و تلاش به علاوه ماهیت فیزیكی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی، جوهره ارزشی نیز پیدا میكند. اگر این جهت یابی انگیزه طبیعی كار نبود، ویژگی های فیزیكی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی را داشت، ولی ماهیت ارزشی نداشت؛ همچنان كه از روایت زیر همین واقعیت را میتوان استفاده كرد: مردی به امام صادق ـ علیهالسلام ـ گفت: دنبال دنیا هستم و رسیدن به آن را دوست دارم. امام پرسید: برای چه رسیدن به دنیا را دوست داری؟ جواب داد: برای اینكه نیازهای خود و خانوادهام را برآورده و با آن به صله رحم، صدقه، حج و عمره بپردازم. امام فرمود: «این طلب دنیا نیست، بلكه طلب آخرت است.(۲۴) انسان طبیعی میكوشد نیازهای مادیاش را با درآمد حلال پاسخ گوید. اما همین انسان طبیعی میتواند جهت دیگری به انگیزه طبیعی خود بدهد: به این صورت كه درآمد خود را در راه ادای وظایف و مسئولیت های مختلف دینی اش به كار اندازد. در این صورت همان انگیزه با این جهتیابی، جوهره فعالیت اقتصادی را تغییر میدهد و واقعیت ارزشی بدان میبخشد. بنابراین كار و تلاش میتواند درجهای از فضیلت را بیافریند و ارزشی غایی ـ ذاتی داشته باشد. این شیوه، بخشی از رویكرد ارزشی كار است. به همین جهت تعبیر میشود كه درجهای از تقوا و ارزش را میتواند داشته باشد، بخش دیگر این رویكرد را میتوان عمیق تر مطرح نمود و در سایه آن میباید تلاش و كار علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ را به مثابه الگو و هنجار اجتماعی جامعه انسانی در هر زمانی تفسیر كرد. این رویكرد را كه در واقع یكی از چالش های اجتماعی جامعه ما است با نام تقوای اجتماعی كار برخواهیم رسید.
بهرهوری كار
پدیده بیكاری یكی از مشكلات جدی جوامع امروزی، و مهم تر از آن بیكاری پنهان است كه در واقع روی دیگر سكه كاهش بهره وری كار به حساب میآید. جامعه ما نیز در كنار بیكاری حاد و فراگیر، مشكل كاهش بهرهوری را نیز رنج دارد.(۲۵) این كاهش بهرهوری عوامل گوناگون دارد كه باید در جای مناسب خود بررسی علمی شود. آنچه در اینجا باید بدان توجه شود، این است كه امام علی ـ علیه السلام ـ سفارش میفرماید كه هر كاری را باید با علم و مهارت لازم پیش برد. كار با دانش و مهارت همانند گام برداشتن در طریق روشن است.(۲۶) ارزش هر فردی به اندازه حسن و درستكاری او است.(۲۷) طبیعی است كه با كاربردی كردن دو عنصر مهارت و درستكاری میتوان بهرهوری كار را افزایش و در نتیجه بیكاری پنهان جامعه را كاهش داد.تقوای اجتماعی كار
در نظام های اجتماعی، انگیزه كار در قشرهای متوسط، تحصیل درآمد است، و در قشر مرفه، كسب موقعیت اجتماعی؛ زیرا برخی مشاغل میتواند موقعیت اجتماعی ویژه در پی داشته باشد. معمولا در نظام های اجتماعی قدرت سالار، هر شغلی كه به رأس هرم قدرت، بیش ترین ارتباط و تعامل را داشته باشد، موقعیت اجتماعی مهمتری را فراهم میسازد. بر همین اساس تنها انگیزه كار، همیشه تحصیل درآمد نیست، بلكه گاه كسب موقعیت اجتماعی است.(۲۸) در این گونه نظامها ممكن است فردی توان لازم كاری یا امانت و درستكاری شغلی را نداشته باشد ولی مسئولیت آن كار را به عهده گیرد و این پدیده معمولی و متعارفی است كه نیاز به بحث ندارد. در نظامهای اجتماعی شایسته سالار، شایستگی شغلی و مهارت، عامل تعیین كننده است. كسی كه شغلی را عهده دار میشود، توان همه جانبه آن كار را باید داشته باشد؛ بدون این توان، شایستگی معنا ندارد. اكنون مفهوم تقوای اجتماعی كار، معطوف به شایستگی كار به معنای غنی آن است. ممكن است از واژه «تقوا» و «شایستگی كاری» چنین فهمیده شود كه مراد رعایت حدود شرعی و قانونی كار است؛ یعنی هركس تا آن جا كه برای او مقدور است، این حدود را مورد توجه قرار دهد و در میدان كار آنها را زیر پا نگذارد؛ ولی چنین تفسیری نمیتواند حدود توان و قدرت كاری را هم پوشش دهد. مثلا اگر پزشكی حدود شرعی و قانونی كار خود را رعایت كند و دست به كار طبابت شود، هرچند توان متعارف این شغل را نداشته باشد، بر اساس این تعریف باید بتوان گفت كه تقوای پزشكی را رعایت كرده است؛ اما اگر توان و مهارت كاری را در مفهوم تقوای كاری وارد كنیم، این مفهوم در نهان خود دو عنصر را به یك نسبت شامل میشود: یكی امانت داری كه همان رعایت حدود شرعی و قانونی كار است، و دیگری توان و مهارت كاری. تقوای كاری در روابط اجتماعی میطلبد كه نسبت به آن كار هم درست كار و امین بود و هم توان مند و ماهر، و به طور طبیعی هر مقدار كه مهارت بیش تری باشد، خدمت بیش تری می توان به جامعه ارائه داد و هر مقدار كه بتوان خدمت بیش تر و حساس تری ارائه داد، فضیلت و تقوای بیش تری را كسب كردهایم.
در این صورت موقعیت اجتماعی مهم تری را در نظام شایسته سالار تحصیل كردهایم. ولی این موقعیت اجتماعی دقیقا در گرو كیفیت بهتر كار ـ هم از جهت مهارت و هم از جهت درستكاری ـ است. با این رویكرد در درك مفهوم تقوا و جامعیت آن، باید شیوه امام علی ـ علیه السلام ـ را در مورد كار و تلاش تفسیر كرد، و آن را الگو و هنجار كاری جامعه قرار داد؛ چه این كه كار و تلاش آن حضرت، نمادی از مهارت و درستكاری و اخلاص است.
گفتار سوم: رویكرد اقتصادی به كار، اشتغال و تولید
نامه امام علی ـ علیه السلام ـ به والی شایسته خود، مالك اشتر را میتوان منشور حكومت و تبیین دیدگاه های آن حضرت در مسائل گوناگون حیاتی جامعه دانست. در ابتدای این منشور، اهداف كلی آن و آن گاه راهكارهای تحقق آنها را بیان فرمودهاند.
این اهداف عبارتند از: جبایة خراجها، و جهاد عدوها، و استصلاح اهلها، وعمارة بلادها. (۲۹) فرایند «عمارت بلاد» بدون «استصلاح مردم» و تربیت و تعلیم افراد جامعه ممكن نیست؛ همچنان كه تربیت و تعلیم در جامعه بدون تأمین امنیت (جهاد عدو) و تأمین مخارج این اهداف (جبایة خراج) امكان ندارد.
جا دارد ارتباط منطقی و واقعی و نظامدار بین هر یك از این اهداف را با یكدیگر از یك طرف، و ارتباط آنها را با راهكارهای آنها از طرف دیگر، مورد توجه قرار داد؛ زیرا در یك ساختار و چینش خاص، این اهداف و راهكارها زمینه پیدایش و ظهور دارند؛ مثلا آبادانی شهرها، در هر مرحله تاریخی یك پدیده اجتماعی است كه در سایه اشتغال تحقق مییابد. اشتغال یعنی تأمین تقاضای كار از طریق نیروی انسانی كه در جانب عرضه، جویای كار است. در صورتی كه تولید كالا و خدمت در سطح جامعه پویایی لازم را نداشته باشد، تقاضای مؤثر برای عامل كار شكل نمیگیرد و درنتیجه جامعه با پدیده بیكاری مواجه میگردد. همچنین اگر تولیدكننده، نیروی كار مورد نیاز خود را نتواند تأمین كند، به طور طبیعی ـ تا آن جا كه تولید وابسته به نیروی كار است ـ مواجه با ركود میگردد و درنتیجه نه اشتغال تحقق مییابد، نه عمارت و آبادانی. بنابراین «عمارت بلاد» اشتغال را میطلبد و اشتغال در سایه تعادل دو عنصر اساسی زیر شكل میگیرد:
۱ـ تولید (تقاضای كار)؛
۲ـ نیروی انسانی مناسب تولید (عرضه كار).
بیشك هم تولید و هم تأمین نیروی انسانی مناسب، دو پدیده اجتماعی است كه مناسبات و شرایط اجتماعی هماهنگ را میطلبد. چرخه تولید كالا و خدمت و تأمین نیروی انسانی ماهر و كارآزموده، نه در خلأ اجتماعی شكل میگیرد و نه در سایه روابط ناهنجار اجتماعی. از این رو میكوشیم ساختار كلی و اصول و شرایط ضروری اشتغال و تولید، به عنوان زیرساخت اجتماعی ـ اقتصادی «عمارت بلاد» از دیدگاه امام علی ـ علیه السلام ـ به تصویر كشیده شود. طبیعی است كه با پیدایش این اصول كلی و اساسی، مسیر اشتغال ـ تولید، در جامعه هموار میگردد.
اصول زیرساختی و راهبردی
۱ـ عدالت اجتماعی (زمینهساز مشاركت مردم)؛
۲ـ تعلیم و تربیت (تربیت نیروی انسانی ماهر)؛
۳ـ شكوفایی بخشهای مهم اقتصادی (زراعت، صنعت و تجارت)؛
۴ـ اصل درآمد مردم به منزله درآمد خزانه دولت
۱ـ عدالت
بیشك عدالت اجتماعی برآیند حاكمیت عدالت در نهادهای مختلف جامعه از قبیل اقتصاد، تعلیم و تربیت، قضاوت و قانونگذاری است. با تحقق عدالت در این شئون و وجوه اساسی جامعه، عدالت اجتماعی شكل میگیرد. از این رو امام علی ـ علیهالسلام ـ عدالت را شرط ضروری استواری روابط مردم و حاكمیت و آهنگ پیشرفت جامعه میداند: پس خدای سبحان برخی از حق های خود را برای بعض مردمان واجب داشت و آن حق ها را برابر هم نهاد، و واجب شدن حقی را مقابل گزاردن حقی گذاشت و حقی بركسی واجب نبود، مگر حقی كه برابر آن است گزارده شود، و بزرگ ترین حق ها كه خدایش واجب كرده است، حق والی بر رعیت است و حق رعیت بر والی، كه خدای سبحان آن را واجب نمود، و حق هریك را به عهده دیگری واگذار فرمود و آن را موجب برقراری پیوند آنان كرد و ارجمندی دین ایشان. پس حال رعیت نیكو نگردد، جز آن گاه كه والیان نیكو رفتار باشند. پس چون رعیت حق والی را بگزارد، و والی حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگمقدار بشود، و راه های دین پدیدار و نشانههای عدالت برجا، و سنت چنانكه باید اجرا، پس كار زمانه آراسته گردد و طمع در پایداری دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته، و اگر رعیت بر والی چیره شود و یا والی بر رعیت ستم كند، اختلاف كلمه پدیدار گردد و نشانههای جور آشكار و تبهكاری در دین بسیار.(۳۰) عدالت در این نص، همان رعایت حقوق متقابلی است كه خداوند برای تنظیم روابط و تعیین حدود و مرزهای حاكمیت و ملت، وضع نموده است. فرض بر این است كه با اجرای این حقوق متقابل، طبیعی ترین رابطه میان مسئولان نهاد حكومت و مردم، و در نتیجه زمینه مشاركت مردم در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دفاع، امنیت، بهداشت، آموزش و ... فراهم میگردد. زیرا مردم هرگز به دولت و دولتمردانی كه حقوق آنان را زیر پا میگذارند، اعتماد نخواهند كرد. و با از بین رفتن اعتماد عمومی، جامعه نسبت به این نهاد بیاعتنا و گاه بیگانه میگردد.منطقی ترین فضای عمومی جامعه این است كه ملت نیازمندی های خود را به آسانی تمام به مسئولان گوشزد كنند، و دستاندركاران و كارگزاران هم بدون ابهام دادههای آماری و اطلاع رسانی را از متن جامعه دریافت نمایند، و در نتیجه زمینه سازی مشاركت و فراخوانی مردم برای رفع نیازها، توفیق مییابد. نص و دستورالعمل زیر را میتوان نمونه ای روشن از این روابط شفاف و بیپیرایه دانست: گروهی از حوزه مأموریت تو نزد من آمدند و چنین اظهار كردند كه اگر نهر متروك و غیرقابل استفاده آنها لایروبی و حفاری شود، بلاد آنها آباد، بر ادای خراج توانمند و درآمد مسلمین از این جهت افزوده میشود و از من درخواست كردند برای تو نامهای بنگارم، كه در انجام چنین كاری آنها را جمع كنی و نیروی آنها را در حفر و عمران نهر و تأمین هزینه آن به كارگیری. اما دوست ندارم كسی را به كاری مجبور سازی كه از آن كراهت دارد و بدان بی میل است. اگر نهر، آن چنان است كه آنها گفتند، من اجابت خواست آنها را به تو ارجاع میدهم، هركس كه دوست دارد در این عمران مشاركت كند، از او بخواه كه تلاش كند. در نتیجه، نهر از آن كسانی است كه كار كردهاند، نه افرادی كه نسبت به آن، رغبتی نشان ندادند، و اگر دست به عمران نهر زدند و وضعیت مالی آنها تقویت شد، از نظر من بهتر است تا این كه در ضعف درآمد مالی باقی بمانند.(۳۱) نكاتی كه از این سخنان نغز و راهگشا میتوان دریافت، بدین قرارند:
۱ـ امام علی ـ علیه السلام ـ تأكید و اصرار دارند كه مشاركت مردم، با خواست و رضایت آنان باشد، نه به تحمیل و اجبار.
۲ـ عمران و آبادانی، خواست امام علی ـ علیه السلام ـ است. او به مسئول مربوط دستور میدهد كه اگر چنین عمران و تولیدی بهدست مردم صورت گیرد، خواست و مطلوب او نیز انجام پذیرفته است.
۳ـ مسئولان وظیفه دارند چنین عمرانی را تسهیل و زمینه اشتغال مردم را فراهم نمایند.
۴ـ بعد از عمران و آبادانی، عدالت نیز مورد توجه قرار گیرد: آنان كه دست به كار این عمران شدهاند در آن سهم دارند، نه آنان كه هیچ گونه كار سازنده ای به عهده نگرفتهاند.
۲ـ تعلیم و تربیت (استصلاح مردم)
تعلیم و تربیت یكی از وظایف مهمی است كه حاكمیت عموما و امامت خصوصا بهعهده دارد. همچنان كه اشاره شد امام علی ـ علیه السلام ـ در منشور حكومتش (عهدنامه مالك اشتر) یكی از اهداف حاكمیت خود را استصلاح مردم (تعلیم و تربیت) میداند و در مورد دیگر، یكی از حقوق مردم را تعلیم و تربیت آنها بیان میفرماید: شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید، و آداب آموزم تا بدانید.(۳۲) سخن زیر نیز بر همین واقعیت دلالت دارد: امام علی ـ علیه السلام ـ آن گاه كه از جهاد فارغ میگشت، به تعلیم مردم و قضاوت میان آنها میپرداخت.(۳۳) بدیهی است كه رویكرد تعلیم و تربیت در عصر امام علی ـ علیه السلام ـ به آموزه های تربیتی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی است و در آن عصر، مبارزه با جهل، كوته بینی، ظاهرنگری، سطحی نگری و ساده لوحی اجتماعی كه زمینه آسیب پذیری جامعه را فراهم میآورد، مسأله حیاتی و سرنوشت ساز بوده است. واژه «استصلاح» نیز ناظر به همین ضلع از آموزش است. اداره حكیمانه جامعه آن روز كه در آن سطح از روابط اجتماعی ـ اقتصادی بودند، همین نوع تعلیم و تربیت را میطلبید؛ ولی در عصر حاضر، نهاد تعلیم و تربیت باید جهت «استصلاح» و پیشرفت فرهنگی مردم ـ افزون بر رشد فرهنگ عمومی و تقویت وفاق اجتماعی و محو آسیبهای گوناگون اجتماعی ـ به آموزش و فرادهی مهارت و فن نیز بپردازد. یكی از زیر ساخت های مهم و سرنوشت ساز اشتغال و تولید، تربیت نیروی انسانی كارآفرین است. هر مقدار كه نظام تعلیم و تربیت پیشرفته تر باشد، استعدادهای مختلف افراد جامعه شكوفاتر، و در نهایت كارآفرینی و ایجاد شغل های كیفی و جدید بیشتر خواهد بود. به دیگر سخن، محرك اساسی توسعه جامع و همه جانبه در جامعه، توسعه نیروی انسانی آن جامعه است و بار سنگین این توسعه بر دوش نظام تعلیم و تربیت است كه در جای مناسب خود میباید مورد بحث قرار گیرد. آنچه كه در اینجا مهم است و باید بدان توجه شود، این است كه در منشور حكومت امام علی ـ علیه السلام ـ به این اصل كه هر كاری را باید به كسی دارد كه دارای تجربه لازم آن است، تصریح شده است. در واقع همان توان و مهارت كاری مورد توجه و توصیه آن حضرت بوده است: و عاملانی این چنین را در میان كسانی جو، كه تجربت دارند و حیا، از خاندان هایی پارسا كه در مسلمانی قدمی پیشتر دارند.(۳۴) در واقع كارگزارانی میتوانند مسئولیت مدیریت را به عهده گیرند كه هم تجربه كاری دارند و هم صداقت و درستكاری.
۳ـ شكوفایی بخشهای مهم اقتصادی
الف. كشاورزی: بخش كشاورزی از نظر امام علی ـ علیه السلام ـ جایگاه ویژهای دارد؛ بهگونه ای كه صلاح و نفع و خیر مردم به وضعیت طبقه كشاورز وابسته است. بر همین اساس هماره مدارا كردن با دهقانان را توصیه میفرمود و به فرماندهان نظامی نیز دستور میداد كه از جانب آنان به كشاورز ظلم و ستم نشود. (۳۵) بر همین اساس سیاست مالی و جمع آوری «خراج» را بهگونه ای تعیین میفرماید كه جانب عدالت و انصاف مراعات گردد: پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شكیبایی ورزید، كه شما رعیت را خزانه دارانید و امت را وكیلان و امامان را سفیران. حاجت كسی را روا ناكرده مگذارید، و او را از آنچه مطلوب او است بازمدارید.(۳۶) بیشك بخش كشاورزی در آن زمان با در اختیار داشتن زمین و آب و نیروی حیوانی، به شكوفایی و بهره دهی دست مییافت، ولی در عصر كنونی، برآوردن نیاز و حاجت كشاورزان به این نیست كه فقط سه عامل فوق را در اختیار داشته باشند، بلكه زنجیره نیازهای متفاوت آنان باید بهطور منطقی برآورده شود تا اینكه زمینه شكوفایی كشاورزی فراهم گردد؛ زنجیرهای كه از كشت و داشت و برداشت شروع میشود و تا تثبیت قیمت محصولات و بیمه كردن آنها و بازاریابی و صادرات به بازارهای رقابتی جهان ادامه مییابد. این زنجیره اگر یك حلقه مفقوده داشته باشد ـ مثلا قیمت محصولات دچار نوسان چشمگیر باشد ـ برای ناكامی سیاستهای اقتصادی این بخش كافی است.ب. صنعت و تجارت: جامعه از طبقات مختلفی تشكیل شده است كه عبارتند از: نظامیان، كشاورزان، قضات، كاتبان خاص و عام (هیئت وزرا و معاونان) كارمندان، بازرگانان، صاحبان صنعت و محرومان و ناتوانان. بیشك سرنوشت این طبقات در عینیت جامعه و حیات اجتماعی به یكدیگر وابسته است. منشأ این وابستگی در عبارات زیر به طور فشرده بیان شده است: و كار این جمله (سپاهیان، كشاورزان، قضات، عاملان و نویسندگان) استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران كه فراهم میشوند و با سودی كه به دست میآرند، بازارها را برپا میدارند، و كار مردم را كفایت میكنند، در آنچه كه دیگران مانند آن نتوانند.(۳۷) اثر وجودی صنعتگران این است كه كفایت میكنند كار مردم را زیرا با كمك گرفتن از فكر و بازوی خود، مصنوعاتی از كالاهای سرمایهای و مصرفی میسازند كه دیگران توان ساخت آن را ندارند و فلسفه وجودی بازرگانان این است كه این مصنوعات را به بازارهای مصرف میرسانند و درنتیجه چرخه تولید را به گردش در میآورند. اگر مصنوعات صاحبان صنعت از رهگذر تجارت به بازارهای مصرف روانه نگردد، ادامه تولید و رونق صنایع دچار مشكل میشود و در نتیجه طبقاتی مانند كشاورزان، نظامیان، قضات و كارمندان به این نوع كالاهای ابزاری و مصرفی دست پیدا نمیكنند. بر همین اساس فرمود قوام و استواری دیگر طبقات به دو طبقه بازرگان و صنعتگر است. به دیگر سخن، در هر دوره از تاریخ حیات اجتماعی انسان، طبقه كشاورز نیازمند به صنایع و ابزارآلات كشت؛ نظامیان و سپاهیان نیازمند ساز و برگ نظامی، قضات و دیگر كارگزاران دولت وابسته به درآمد مالیات (خراج)اند كه اگر صاحبان صنعت نیازهای آنان را فراهم و تولید نكنند و بازرگانان آنها را به بازارهای مصرف نرسانند، بیشك روابط اجتماعی دچار اختلال میگردد. همچنانكه صاحبان صنعت و كشاورزان، برای برخورداری از امنیت، وفاق، نظم اجتماعی، زمینهسازی قراردادها، و اجرای آنها به نظامیان، قضات و كارگزاران دولتی نیازمندند. در فراز دیگری نیز به همین اثر وجودی بازرگانان و صنعتگران تصریح، و با تأكید فراوان میفرمایند: دیگر اینكه نیكی به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر، و سفارش كردن به نیكویی درباره آنان را به عهده گیر. چه كسی كه بر جای بود و چه آن كه با مال خود از این سو بدان سو رود و با دسترنج خود كسب كند كه آنان مایه منفعتند و پدیدآورندگان وسیلتهای مورد نیاز و آسایش و آورنده آن از جاهای دوردست و دشوار، در بیابان و دریا و دشت و كوهسار، جایی كه مردم در آنجا گرد نیایند و در رفتن بدانجا دلیری ننمایند . این بازرگانان مردمی آرامند و نمیستیزند، و آشتیاند، و فتنهای نمیانگیزند.(۳۸)
۴ـ اصل درآمد مردم به منزله درآمد خزانه دولت
رابطه اقتصادی حاكمیت با مردم را از دو منظر متفاوت میتوان بر رسید: در یك نگاه دولت نسبت به ادای وظایفی مسئولیت دارد. تأمین امنیت، كالاهای عمومی كه بخش خصوصی دست به كار تولید آنها نمیشود، و زمینه سازی فرایند توسعه و رشد، بر عهده دولت است و طبعا هزینه این امور را باید از محل مالیاتها تأمین كند. این نگاه میطلبد كه دولت درآمدهای خود را با سیاست های مختلف اعتباری مالی افزایش دهد تا این كه با قدرت هرچه بیش تر بتواند به وظایف خود عمل كند و در نتیجه درآمد دولت نسبت به درآمد مردم اولویت پیدا میكند. نگاه دیگر این است كه دولت یكی از وظایف مهم خود را افزایش درآمد مردم تلقی نماید. باور مسئولان و مدیران میانی و پایین این است كه اگر درآمد مردم هرچه بیشتر باشد، درآمد دولت نیز به همان نسبت افزایش مییابد، هرقدر ملت فقیرتر باشد، به همان نسبت بخش عمومی دچار فقر خواهد بود. با این نگاه سعی تمام دولتمردان و كارمندان بر این خواهد بود كه زمینه كاهش فقر عمومی فراهم شود و در نتیجه مدیران نهتنها موانع حركت تولید كالا و خدمت را برمیدارند، بلكه خود دست به كار شتاب بخشیدن به این حركت میشوند. امام علی ـ علیهالسلام ـ بر این سیاست تأكید ویژه دارد: و آنچه بدان بار آنان را سبك گردانی بر تو گران نیاید، چه آن اندوختهای بود كه به تو بازش دهند، با آبادانی كه در شهرهایت كنند و آرایشی كه به ولایتها دهند؛ نیز ستایش آنان را به خود كشاندهای و شادمانی كه عدالت را میانشان گستراندهای، حالی كه تكیه بر فزونی قوت آنان خواهی داشت بدانچه نزدشان اندوختهای.از آسایشی كه برایشان اندوختهای و اطمینانشان كه با عدالت خود بهدست آورده و مدارایی كه كردهای و بسا كه درآینده كاری پدید آید كه چون آن را به عهده آنان گذاری با خاطر خوش بپذیرند. (۳۹) با توجه به مفاد این دستورالعمل اولا درآمد مردم از جهت اقتصادی ذخیره خزانه دولت به حساب میآید، ثانیا رابطه عدالتگونه مردم با دولت مستحكمتر میگردد و اعتماد مردم برانگیخته میشود. این دستورالعمل و نگاه كه درآمد مردم و قدرت تولید آنها را درآمد خزانه دولت به حساب میآورد، در روابط اقتصادی جامعه، ساختار متناسب را میطلبد.
پینوشتها:
۱) نهجالبلاغه، خطبه .۱۴۳
۲) نهجالبلاغه، خطبه .۹۱
۳) نهجالبلاغه، خطبه .۹۱
۴) نهجالبلاغه، خطبه .۲۱۱
۵) تفصیل این بحث در گفتار سوم خواهد آمد.
۶) فرامرز رفیعپور، آناتومی جامعه، شركت سهامی انتشار، ۱۳۷۸، ص .۱۸۱
«~ Internalized ( ۷ ~»
۸) آناتومی جامعه، ص۲۱۹ـ . ۲۲۰
«~ onientation ـ Value ( ۹ ~»
۱۰) بروسكوئن، درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، فرهنگ معاصر، ص ۳۷؛ آناتومی جامعه، ص .۲۹۷
۱۱) آناتومی جامعه، ص .۵۰۴
۱۲) محمدرضا، محمد و علی حكیمی، الحیاة، ج ۵، ص ۳۲۳، به نقل از كشف الغمه، ج ۱، ص ۱۷۵ـ .۱۷۶ بحارالانوار، ج ۴۱، ص .۳۳
۱۳) كافی، ج۵، ص .۷۴
۱۴) همان، ص .۷۵
۱۵) شرح نهجالبلاغه، ج۱۵، ص۱۴۷؛ موسوعة علیبن ابیطالب، ج۴، ص .۱۷۰
۱۶) موسوعة علیبن ابیطالب، ج۴، ص .۱۶۹
۱۷) شیخ مفید، الارشاد، ص .۱۵۸
۱۸) كافی، ج۵، ص .۸۶
۱۹) هود، آیه .۶۱
۲۰) وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۹۳، ص .۴۷
۲۱) مسعود چلپی، جامعهشناسی نظم، ص۲۶۵ ـ .۲۶۶
۲۲) موسوعة الامام علیبن ابیطالبج۴، ص .۱۶۹
۲۳) همان، ص .۱۷۰
۲۴) كافی، ج۵، ص .۷۲
۲۵) از مقایسه بهرهوری نیروی كار در انتهای دوره بیست ساله (۱۳۷۵ـ۱۳۵۵) با ابتدای آن، كاهشی در حدود ۵/۲۷ درصد را میتوان بهدست آوردیعنی بهرهوری نیروی كار در سال ۱۳۷۵ تنها ۵/۷۲ درصد بهرهوری نیروی كار در سال ۱۳۵۵ است. به عبارتی با فرض ثبات بهرهوری نیروی كار در طی این دوره ارزش افزوده كل بخشها در سال ۱۳۷۵ با ۱۰۵۶۶ هزار نفر شاغل استحصال میشد؛ در حالی كه به علت كاهش بهرهوری نیروی كار، این به عنوان ارزش افزوده توسط ۱۴۵۷۲ نفر شاغل بهدست آمده است. به دیگر تعبیر حدود ۴۰۰۶ هزار نفر از شاغلین در سال ۱۳۷۵ نسبت به سال ۱۳۵۵ دچار بیكاری پنهان بودهاند.
ر.ك: مطالعات آمادهسازی تدوین برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، جلد سوم، نیروی انسانی بازاركار، اشتغال، ص۳۲، تهران، سازمان برنامه و بودجه، .۱۳۷۹
۲۶) نهجالبلاغه، حكمت .۴۸۰
۲۷) همان، حكمت .۱۱۲۲
۲۸) مسعود چلپی، جامعهشناسی نظم، ص .۲۷۰
۲۹) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۳۰) نهجالبلاغه، خطبه .۲۱۶
۳۱) مستدرك نهجالبلاغة، ج۵، ص .۳۵۹
۳۲) نهجالبلاغه، خطبه .۳۴
۳۳) الحیاة، ج۵، ص .۳۲۳
۳۴) نهجالبلاغه، نامه ۵۳ (نامه به مالك اشتر).
۳۵) البحار، ج۱۰۳، ص۱۷۲؛ موسوعة الامام علی علیه السلام، ج۴، ص .۱۷۲
۳۶) نهجالبلاغه، نامه .۵۱
۳۷) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۳۸) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۳۹) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
منبع: www.al-shia.com
منبع : خبرگزاری فارس
همچنین مشاهده کنید