پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

این‌ «نادر» است‌ که‌ می‌جنگد


این‌ «نادر» است‌ که‌ می‌جنگد
پس‌ از چند سال‌ فتنه‌گری‌ افاغنه‌ در ایران‌ وضعیت‌ به‌ شكلی‌ شده‌ بود كه‌ مشابه‌ آن‌ را می‌توان‌ در فرانسه‌ بعد از انقلاب‌ كبیر دید. غرب‌ و شمال‌ غرب‌ توسط‌ روسها و عثمانیها و كل‌ ایران‌ توسط‌ افغانها تصرف‌ شده‌ بود و نواحی‌ جنوب‌ شرقی‌ نیز از سوی‌ امپراتوری‌ هند تسخیر شده‌ بود. در شمال‌ شرقی‌ نیز بنا به‌ عادت‌ همیشگی‌ خوانین‌ بخارا و خیوه‌ به‌ دست‌ یازیدن‌ به‌ مرزهای‌ ایرانی‌ كه‌ دیگر هویت‌ واقعی‌ نداشت‌ مشغول‌ بودند. طهماسب‌ دوم‌ عنوان‌ بی‌مسمای‌ شاه‌ را یدك‌ می‌كشید و در اردبیل‌ و اطراف‌ آن‌ مستقر بود. ظهور نادر به‌ این‌ آشفتگی‌های‌ سیاسی‌ و استقرار ثبات‌ سلطنت‌ منجر شد. نادرشاه‌ پس‌ از استقرار به‌ تخت‌ بنا به‌ نسبت‌ شاهان‌ بزرگ‌ به‌ توسعه‌ روابط‌ با دول‌ معظم‌ اروپایی‌ و آسیایی‌ پرداخت‌ اما در جایی‌ هم‌ كه‌ مجبور می‌شد از جنگ‌ با همسایگان‌ ابایی‌ نداشت‌. روابط‌ خارجی‌ ایران‌ در دوره‌ نادر حایز اهمیت‌ بسیار است‌. در وهله‌ اول‌ نادرشاه‌ به‌ دفع‌ افغان‌ها پرداخت‌ كه‌ حدود هشت‌ سال‌ به‌ ایران‌ حكومت‌ كرده‌ بودند. محمود افغان‌ در سال‌ ۱۱۳۴ اصفهان‌ را تصرف‌ كرد و پس‌ از او اشرف‌ به‌ سلطنت‌ رسید. اما نادر نقشه‌های‌ افغان‌ها را نقش‌ بر آب‌ كرد. نادرشاه‌ كه‌ پیش‌ از سلطنت‌ به‌
طهماسب‌ قلی‌خان‌ معروف‌ و سپهسالار كل‌ طهماسب‌ دوم‌ بود افغان‌ها را در سه‌ نبرد دامغان‌ و سپس‌ مورچه‌ خورت‌ و نزدیك‌ شیراز شكست‌ داد و اشرف‌ در حین‌ فرار كشته‌ شد. نادر در ۱۱۴۲ وارد اصفهان‌ شد و طهماسب‌ دوم‌ را به‌ تخت‌ سلطنت‌ صفوی‌ نشاند. به‌ همین‌ علت‌ ما از روابط‌ ایران‌ و افغانستان‌ سخنی‌ نمی‌گوییم‌. زیرا در مدت‌ كوتاهی‌ تمام‌ خاك‌ آنان‌ ضمیمه‌ قلمرو ایران‌ شد.
روابط‌ ایران‌ و انگلیس‌
روابط‌ ایران‌ و انگلیس‌ در روابط‌ بین‌ هند شرقی‌ و مسكو با ایران‌ نمود داشت‌. آن‌ هم‌ بطور عمده‌ در زمینه‌ واردات‌ ماهوتهای‌ انگلیس‌ و پارچه‌های‌ پنبه‌یی‌ و كتانی‌ هند به‌ ایران‌ و صدور آن‌ به‌ اروپا بود، وگرنه‌ در این‌ دوره‌ نه‌ سفیری‌ به‌ ایران‌ آمد و نه‌ سفیری‌ به‌ انگلیس‌ رفت‌.
در برخی‌ شهرها چون‌ اصفهان‌، فارس‌، مشهد، كرمان‌ و بندرعباس‌ تعدادی‌ نمایندگی‌ فروش‌ دایر شده‌ بود. روابط‌ اعضای‌ شركت‌ تحت‌ تاؤیر روابط‌ و سیاست‌های‌ حكمرانان‌ جنوبی‌ ایران‌ قرار داشته‌ و
هم‌ و غم‌ نادر مصروف‌ بر ایجاد یك‌ نیروی‌ دریایی‌ قوی‌ در جنوب‌ و همكاری‌ با كمپانی‌ هند شرقی‌ بوده‌ است‌! به‌ همین‌ علت‌ كمپانی‌ مذكور بطور مثال‌ از بیگلربیگی‌ شیراز در سال‌های‌ ۷-۱۷۳۶ (۴۹-۱۱۴۸) تسهیلاتی‌ شامل‌ اعزام‌ نماینده‌ به‌ گمرك‌ ایران‌ برای‌ نظارت‌ بر عدالت‌ تعرفه‌ كالا از سوی‌ ایران‌، معافیت‌ عمومی‌ كالاهای‌ تجاری‌ انگلیس‌ از پرداخت‌ عوارض‌ گمركی‌، اعلام‌ معافیت‌ كالای‌ انگلیسی‌ از پرداخت‌ مالیات‌ راهداری‌، رفتار محترمانه‌ با افراد انگلیسی‌، اجازه‌ استفاده‌ و صدور مشروبات‌ الكلی‌ و... را گرفت‌.تقریبا تمامی‌ این‌ تسهیلات‌ كه‌ «رقم‌» خوانده‌ می‌شود با تنفیذ شاه‌ قدرت‌ اجرایی‌ پیدا می‌كرد.
رضاقلی‌ میرزا نیز كه‌ معروف‌ بود انحصار ابریشم‌ ایران‌ را در اختیار دارد، امتیازاتی‌ برای‌ شركت‌ بازرگانی‌ مسكوی‌ داد كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ تقریبا تمام‌ ایران‌ محل‌ واردات‌ كالاهای‌ آنها باشد و در مورد صدور كالاهای‌ ایران‌ به‌ خارج‌ نیز ممانعتی‌ در كار نباشد و ایرانیان‌ همه‌ گونه‌ مساعدت‌ از جمله‌ فروش‌ و اجاره‌ خانه‌ نیز انجام‌ دهند.حوزه‌ عمل‌ سوداگران‌ شركت‌ مسكوی‌ انگلیس‌ بیشتر صفحات‌ شمالی‌ ایران‌ اعم‌ از شیروان‌ و آذربایجان‌ تا مازندران‌ و گیلان‌ و مشهد و قزوین‌ و همدان‌ بوده‌ است‌ و یكی‌ از نمایندگان‌ معروف‌ آنها جانس‌ هانوی‌ بود. حوزه‌ عمل‌ شركت‌ هند شرقی‌ به‌ رشت‌ نمی‌رسید زیرا هانوی‌ در بازارهای‌ آن‌ اؤری‌ از منسوجات‌ انگلیسی‌ نمی‌دید. بیشتر تجار این‌ خطه‌ ارمنی‌ بودند كه‌ آنان‌ نیز در خدمت‌ تاجران‌ فرنگی‌ بودند. او به‌ مشهد رفت‌ تا بتواند آنجا را تحت‌ نفوذ تجاری‌ شركت‌ قرار دهد. اما با مشكلاتی‌ مثل‌ حمله‌ طوایف‌ غارتگر و مهاجم‌ ازبك‌ و تركمان‌ مواجه‌ شد. غالب‌ كالاهای‌ این‌ شركت‌ كه‌ از راه‌ كرمان‌ و خلیج‌ فارس‌ به‌ بلخ‌، مشهد، بخارا و خوارزم‌ می‌رفت‌ شامل‌ ماهوت‌، پارچه‌، نخ‌، فاستونی‌ و... بود كه‌ به‌ وسیله‌ هندی‌ها وارد ایران‌ می‌شد. با این‌ احوال‌ شركت‌ مسكوی‌ با حدود ۱۵۰ عضو دخیل‌ در فعالیت‌های‌ بازاریابی‌ از ۱۷۴۳ تا ۱۷۴۹ حدود ۹۴ هزار گیره‌ ابریشم‌ وارد كرده‌ اما از ۱۷۴۲ تا ۱۷۴۶، ۱۷۵ هزار گیره‌ كالا به‌ ایران‌ صادر كرده‌ است‌.در هنگام‌ حمله‌ لطیف‌خان‌ (دریاسالار ایران‌) بر بصره‌ شركت‌ هند شرقی‌ به‌ پیروی‌ از سیاست‌ كشور متبوعش‌ كشتی‌های‌ خود را در خدمت‌ ترك‌ها قرار داد تا بلكه‌ جلوی‌ قدرت‌ نوپای‌ ایران‌ در آبهای‌ خلیج‌ فارس‌ و اقیانوس‌ هند را بگیرد.به‌ غیر از هانوی‌ كه‌ گزارشاتی‌ درباره‌ دوران‌ سلطنت‌ نادرشاه‌ نوشته‌، آون‌ فیلیپس‌ نماینده‌ كمپانی‌ هند شرقی‌ و پس‌ از او ویلیام‌ كاكل‌ گزارشات‌ بسیار معتبری‌ در این‌ خصوص‌ داده‌اند. كاكل‌ تا فوریه‌ ۱۷۳۷ (۱۱۵۰ ه.ق‌) در ایران‌ حضور داشت‌ و از این‌ رو ناظر بر وقایع‌ سلطنت‌ طهماسب‌ دوم‌، عباس‌ سوم‌ و نادرشاه‌ بود. یكی‌ دیگر از اشخاص‌ نیز كه‌ گزارشات‌ روابط‌ ایران‌ و انگلیس‌ را داده‌ فریزر بوده‌ كه‌ كتاب‌ تاریخ‌ نادرشاه‌ را نوشته‌ است‌.
رابطه‌ ایران‌ و هلند
هلند پس‌ از پرتغال‌ و اسپانیا سومین‌ قدرت‌ اروپایی‌ بود كه‌ بر خلیج‌فارس‌ پا گذاشت‌. هلندی‌ها هیچ‌گاه‌ در صدد استیلای‌ ارمن‌ در خلیج‌فارس‌ نبوده‌ و تنها در صدد سوداگری‌ بودند. هلندی‌ها برخلاف‌ انگلیس‌ از مساعدت‌ دریایی‌ و نظامی‌ ایران‌ چندان‌ دریغ‌ نمی‌ورزیدند و حتی‌ كمك‌هایی‌ نیز انجام‌ می‌دادند. دیگر اینكه‌ آنان‌ به‌ واسطه‌ اقامت‌ طولانی‌شان‌ آشنایی‌ بیشتری‌ با منطقه‌ داشته‌اند.هانوی‌ در توفیقات‌ خود بر تجارت‌ ادویه‌ اشاره‌ می‌كند و می‌گوید چون‌ هلندی‌ها تنها در زمینه‌ ادویه‌ تبحر داشتند در همه‌ آسیا رخنه‌ كردند. برای‌ تاسیس‌ نیروی‌ دریایی‌، یك‌ هلندی‌ به‌ نام‌ سارو آمده‌ و آگاهی‌های‌ تجاری‌ خویش‌ را در باب‌ توسعه‌ منابع‌ ؤروتی‌ ایران‌ و ساختن‌ كشتی‌های‌ لازم‌ به‌ خدمتش‌ عرضه‌ داشت‌. هانوی‌ پس‌ از مشاهده‌ بازارهای‌ گیلان‌ می‌گوید تمام‌ پارچه‌های‌ مصرفی‌ این‌ منطقه‌ وسیع‌ و بزرگ‌، هلندی‌ است‌ و ولان‌ ارمنی‌ به‌ عنوان‌ واسطه‌ در خدمت‌ آنان‌ اقدام‌ می‌كنند. هلندی‌ها هم‌ مانند انگلیسی‌ها تابع‌ سیاست‌ توسعه‌طلبانه‌ محلی‌ و مركزی‌ نبودند. هلندی‌ها اعتبار كافی‌ در اختیار دلالان‌ ارمنی‌ قرار داده‌بودند تا به‌ فعالیت‌ در صفحات‌ شمالی‌ ایران‌ بپردازند. اما وجود رقیبانی‌ چون‌ انگلیس‌ و روس‌ و زیادی‌ عرضه‌ بر تقاضا ركود فعالیت‌ را به‌وجود آورده‌ بود. بطوری‌ كه‌ در سال‌ ۱۱۵۸ (۱۷۴۵) عده‌ زیادی‌ از خارجی‌ها به‌ كشور خود بازگشتند. یادداشت‌های‌ روزانه‌ هانوی‌ حاكی‌ از نفوذ و قدرت‌ سیاسی‌ بازرگانی‌ هلندی‌ها بود. بطور مثال‌ در زمانی‌ كه‌ حكمفرمایی‌ طهماسب‌ نادرخان‌، از محصلان‌ هلندی‌ مقیم‌ بندرعباس‌ هر كدام‌ ۲۵ تومان‌ ولی‌ از دلالان‌ انگلیسی‌ ۱۵۰ تومان‌ دریافت‌ می‌داشتند. بازرگانی‌ هلندی‌های‌ بتدریج‌ متنوع‌تر شد. در گزارش‌ دیگری‌ از ورود دو كشتی‌ هلندی‌ گفته‌ می‌شود كه‌ یكی‌ ۴۵۰ تن‌ و دیگری‌ ۸۰۰ تن‌ ظرفیت‌ داشته‌ و شكر، نبات‌، ادویه‌ و ادوات‌ طبی‌ وارد كردند. بطوركلی‌ موقعیت‌ هلندی‌ها از موقعیت‌ انگلیسی‌ها ممتازتر بود.
روابط‌ ایران‌ و فرانسه‌
نخستین‌ رابطه‌ بین‌ ایران‌ و فرانسه‌ در زمان‌ لویی‌ سیزدهم‌ و صدارت‌ كاردنیال‌ زیشیلیو به‌وجود آمد. این‌ روابط‌ بتدریج‌ ادامه‌ پیدا كرد و در اواخر دوران‌ صفوی‌، بسیار گسترش‌ پیدا كرد. نفوذ فرانسه‌ در ایران‌ به‌ علاوه‌ نفوذ كاپوچین‌ها كه‌ از دوره‌ زیشیلیو بر ایران‌ آمده‌ بودند با آمدن‌ هیات‌مبلغین‌ یسوعی‌ در حومه‌ مسیحی‌نشین‌ اصفهان‌ (جلفا) و شیراز به‌ سال‌ ۱۶۵۳ـ۱۰۶۳ افزایش‌ یافت‌. پس‌ از تشكیل‌ كمپانی‌ هند شرقی‌ بلافاصله‌ ۳ نماینده‌ كمپانی‌ و دو فر ستاده‌ لویی‌ چهاردم‌ به‌ دربار شاه‌ اعزام‌ شدند. در نهایت‌ شاه‌سلطان‌ حسین‌ صفوی‌، محمدرضا بیگ‌ را به‌ دربار لویی‌ چهاردم‌ برگزید و قراردادی‌ به‌ نام‌ ذولتین‌ بسته‌ شد كه‌ به‌ سود فرانسه‌ بود. اما حمله‌ افغان‌ها این‌ معاده‌ را تحت‌الشعاع‌ قرارداد. مهمترین‌ نماینده‌ تجاری‌ فرانسه‌ در حدود سال‌ ۱۳۴۹ (۱۷۳۶) به‌ نام‌ ژان‌ اوتر وارد ایران‌ شد. او سعی‌ در كسب‌ امتیازاتی‌ داشت‌ اما نادرشاه‌ به‌ دلیل‌ كثرت‌ اشتغالات‌ نظامی‌ یا به‌ دلیل‌ از نظر انداختن‌ عبدالباقی‌ كه‌ واسطه‌ فرانسویان‌ بود فرصتی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ مسائل‌ اقتصادی‌ پیدا نمی‌ كرد. چندی‌ بعد نیز نماینده‌ هند شرقی‌ به‌ بندرعباس‌ وارد شد اما از بخت‌ بد فرانسویان‌، آن‌هنگام‌ نادرشاه‌ مشغول‌ فتح‌ هند بود. با وساطت‌ بیگلربیگی‌ فارس‌ كشتی‌ فرانسوی‌ ۲۵۰تنی‌ برای‌ كمك‌ به‌ فروش‌ محصولات‌ خود اعم‌ از شكر، فلفل‌،هل‌ و ... وارد بندرعباس‌ شد.روابط‌ ایران‌ و فرانسه‌ در این‌ دوره‌ حسنه‌ بوده‌ و پربارن‌ كه‌ از سال‌ ۱۱۵۴ تا ۱۱۶۰ در ایران‌ می‌ زیسته‌ در اواخر عمر این‌ پادشاه‌ سمت‌ مخصوص‌ طبیب‌ او را به‌ دست‌ آورد. بطور كلی‌ روابط‌ مذهبی‌ و تبلیغ‌ هیات‌ مبلغین‌ (مثل‌ یسوئیان‌ و ...) بوده‌ است‌.
روابط‌ ایران‌ و پرتغال‌
پرتغالی‌ها اولین‌ قدرت‌ استعماری‌ بودند كه‌ از اروپا به‌ خلیج‌فارس‌ آمدند آنان‌ حدود یك‌ قرن‌ جزیره‌ هرمز و بندر گمبرون‌ (بندرعباس‌) را تحت‌ تصرف‌ خود داشتند تا اینكه‌ در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌
(۱۰۳۸-۹۹۶) با همكاری‌ كمپانی‌ هند شرقی‌ و حملات‌ امامقلی‌خان‌ (حاكم‌ فارس‌) مناطق‌ مذكور دوباره‌ تحت‌ حاكمیت‌ ایران‌ درآمد.
پرتغالی‌ها پس‌ از تخلیه‌ هرمز مركز عملیات‌ و تجارت‌ خود را بندر مسقط‌ قراردادند و در آنجا چندین‌ قلعه‌ بنا كردند. ولی‌ همیشه‌ مورد تهاجم‌ اعراب‌ بودند. در سال‌ ۱۰۳۵(۱۶۲۵) پرتغالی‌ها قراردادی‌ با شاه‌ عباس‌ بستند كه‌ طبق‌ این‌ قرارداد پرتغالی‌ها تایید كردند كه‌ هیچ‌گونه‌ حقی‌ در خلیج‌فارس‌ ندارند مشروط‌ بر آنكه‌ صید مروارید در بحرین‌ و قسمتی‌ از عایدات‌ گمركی‌ قشم‌ به‌ آنها واگذار شود.آنها سعی‌ كردند با انگلیس‌ متحده‌ شده‌ تا علاوه‌ بر تثبیت‌ وضع‌ خود در مسقط‌ تكیه‌گاه‌هایی‌ در خلیج‌فارس‌ به‌ دست‌ آورند ولی‌ انگلیسی‌ها كه‌ آنها را رقیب‌ تجاری‌ خود می‌دانستند حاضر به‌ همكاری‌ با آنها نشدند و بالاخره‌ در ۱۳۵۹(۱۶۴۹) امامقلی‌خان‌ آنها را از مسقط‌ بیرون‌ انداخت‌.پرتغالی‌ها پس‌ از كمك‌ به‌ شاه‌ ایران‌ برای‌ اخراج‌ مسقطی‌ها از جزیره‌ بحرین‌ امتیازات‌ تجاری‌ خواستند اما دولت‌ وقت‌ ایران‌ (شاه‌ عباس‌ دوم‌) فقط‌ موافقت‌ كرد كه‌ سالیانه‌ مبلغی‌ به‌ آنها پرداخت‌ شود و از دادن‌ امتیاز تجاری‌ به‌ آنها خودداری‌ شد. بطور كلی‌ پرتغالی‌ها با از دست‌ دادن‌ جزیره‌ هرمز نفوذ خود را در خلیج‌فارس‌ از دست‌ داده‌ و ضعف‌ و انحطاط‌ آنها،راه‌ را برای‌ دولت‌های‌ هلند و انگلیس‌ باز كرد. این‌ دو كشور در بنادر و جزایری‌ كه‌ قبلا در اختیار پرتغالی‌ها بود تجارتخانه‌هایی‌ دایركردند. پرتغالی‌ها با استفاده‌ از اوضاع‌ نابسامان‌ ایران‌ در مقابل‌ حمله‌ افغان‌ها سعی‌ در نفوذ مجدد به‌ هرمز كردند(۴۲۱۱۴۰) و پادشاه‌ پرتغال‌ ونایب‌السلطنه‌ هفدهم‌ دستوراتی‌ را در این‌ باب‌ صادر كردند. شاه‌ طهماسب‌ هم‌ در اندیشه‌ اتحاد با پرتغالی‌ها و جلب‌ همكاری‌ آنان‌ نامه‌یی‌ در ۲۵ اكتبر ۱۷۲۲ به‌ نایب‌السلطنه‌ نوشت‌ اما ظهور نادر به‌ این‌ خواب‌ و خیال‌ها پایان‌ داد و دفتر روابط‌ ۲۳۰ ساله‌ آنان‌ بسته‌ شد و پرتغالی‌ها خلیج‌فارس‌ را ترك‌ كردند.نادر در سن‌ ۱۸ سالگی‌ همراه‌ برادر و مادر و تنی‌ چند از خانواده‌ امامقلی‌ اسیر شد و بعد از چند سال‌ اسارت‌ در ازبكستان‌ )حوالی‌ مرو( سرانجام‌ همراه‌ برادرش‌ ابراهیم‌ فرار كرد و به‌ ابیورد آمد و مادرش‌ در امارت‌ جان‌ سپرد و همین‌ ماجرا انگیزه‌ انتقامجویی‌ او از ازبكان‌ بود.نادر پس‌ از تاجگذاری‌ حكومت‌، مرو را از محمدعلی‌ بیك‌ قاجار كه‌ در منطقه‌، استقلالی‌ به‌ دست‌ آورده‌ بود، گرفت‌ و به‌ علی‌خان‌ پسر باباعلی‌خان‌ افشار واگذار كرد. در سال‌ ۱۱۵۴ با تصرف‌ بسیاری‌ از نواحی‌ ماوراءالنهر و خوارزم‌ و به‌ اطاعت‌ درآوردن‌ ابوالفیض‌خان‌ سلطان‌ بخارا علاوه‌ بر مرو كه‌ تسخیر شده‌ بود حكومت‌ آن‌ شهر به‌ حكام‌ محلی‌ قاجار واگذار شد.
روابط‌ ایران‌ با اتریش‌ و آلمان‌
نخستین‌بار در زمان‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌ در سال‌ ۱۵۲۳ (۹۳۱) نامه‌یی‌ به‌ شارلكون‌ (۵۶-۱۵۰۶) امپراتور آلمان‌، اتریش‌، اسپانیا و هلند نوشته‌ شد. او در این‌ نامه‌ به‌ اتحاد علیه‌ دشمن‌ مشتركشان‌ (دولت‌ عثمانی‌) اشاره‌ كرد و شالكون‌ در ۲۵ اوت‌ ۱۵۲۵ جواب‌ نامه‌ را به‌ فراپتروس‌ داد كه‌ به‌ علت‌ مشكلات‌ راه‌ و نفوذ عثمانی‌ها این‌ نامه‌ یك‌سال‌ پس‌ از مرگ‌ شاه‌ اسماعیل‌ به‌ ایران‌ رسید. (۱۵۳۱ ۹۳۱) چهار سال‌ بعد شارلكون‌ سفیر دیگری‌ به‌ نام‌ یوهان‌ بالبی‌ برای‌ شاه‌ اسماعیل‌ فرستاد و معلوم‌ شد كه‌ پس‌ از ۵ سال‌ هنوز خبر مرگ‌ این‌ پادشاه‌ به‌ اروپا نرسیده‌ بود.در زمان‌ رودلف‌ دوم‌ امپراتور آلمان‌، سفرای‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ همان‌ پیشنهاد قبلی‌ )تشكیل‌ اتحاد علیه‌ امپراتوری‌ عثمانی‌( را به‌ شالكون‌ داد. در زمان‌ سلاطین‌ بعدی‌ صفوی‌، این‌ روابط‌ همچنان‌ برقرار بود و البته‌ در برخی‌ اوقات‌ به‌ دلیل‌ برقراری‌ روابط‌ دوستی‌ بین‌ ایران‌ و عثمانی‌، سلاطین‌ ایران‌ از ائتلاف‌ و جنگ‌ خودداری‌ می‌كردند.
نمونه‌ این‌ مساله‌ عزیمت‌ سانسون‌ مبلغ‌ مسیحی‌ در دوران‌ شاه‌ سلیمان‌ برای‌ تحریك‌ ایران‌ بود كه‌ با مخالفت‌ دربار و عدم‌ اتحاد با امپراتور آلمان‌ روبرو شد. اما امتیازات‌ تجاری‌ به‌ صورتی‌ محدود بین‌ طرفین‌ برپا بود كه‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ اعزام‌ فرستاده‌ فردریش‌ سوم‌ دوك‌ هولشتاین‌ برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ امتیازات‌ تجارت‌ ابریشم‌ (۴۶ هجری‌ ۱۶۳۸) از شاه‌ صفی‌ اشاره‌ كرد.
روابط‌ ایران‌ با اتریش‌
در خلال‌ سال‌ ۱۱۴۵ كه‌ نادرشاه‌ بغداد را در محاصره‌ داشت‌ یك‌ اتریشی‌ برای‌ احداث‌ پل‌ چوبی‌ بر آب‌ دجله‌ و ارایه‌ تداركات‌ در ایران‌ حضور داشت‌. او ظاهرا سفیر دولت‌ وقت‌ اتریش‌ بود و همین‌ مساله‌ سیاست‌ خارجی‌ نادر را در قبال‌ ادامه‌ سیاست‌ صفوی‌ در قبال‌ اتحاد با اروپا برای‌ تضعیف‌ عثمانی‌ می‌رساند.
روابط‌ ایران‌ با روسیه‌
سابقه‌ روابط‌ ایران‌ و روسیه‌ را در حقیقت‌ باید به‌ زمان‌اوزون‌ حسن‌ آق‌ قیونلو (۸۸۲-۸۵۷) كه‌ معاصر ایوان‌ سوم‌ بود ربط‌ داد. با تصرف‌ قلمرو بازماندگان‌ چنگیز در شمال‌ و غرب‌ دریای‌ خزر روسها با دولت‌ صفوی‌ همسایه‌ شدند.در زمان‌ صفوی‌ و در دوره‌ شاه‌ طهماسب‌ اول‌ (۹۸۴-۹۳۰) معاصر ایوان‌ مخوف‌ و پس‌ از آن‌ بوریس‌ گذونف‌، روابط‌ دو كشور ادامه‌ پیدا كرد. این‌ روابط‌ در زمان‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ توسعه‌ بیشتری‌ پیدا كرده‌ و تا زمان‌ الكسیرومانوف‌ هنوز سخن‌ از ارتباط‌ دوستانه‌ بود. در زمان‌ این‌ تزار، روسها در سال‌ ۱۰۷۹ به‌ گیلان‌ حمله‌ برده‌ و دست‌ به‌ قتل‌ و غارت‌ زدند و این‌ آغاز تیرگی‌ روابط‌ بین‌ دولتهای‌ ایران‌ وروس‌ بود. اما سیاست‌ توسعه‌طلبانه‌ روسها از جاه‌طلبی‌های‌ پطر كبیر (۱۷۲۵-۱۶۸۲) آغاز شد.سیاست‌ پطر مبنی‌ بر دستیابی‌ دولت‌ روسیه‌ به‌ آبهای‌ آزاد بین‌المللی‌ (خلیج‌ فارس‌ یا دریای‌ سیاه‌ ومدیترانه‌) او را بر آن‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از جنگ‌های‌ روس‌ و سوئد كه‌ در سال‌ ۱۷۲۰ پایان‌ یافت‌. با استفاده‌ از بی‌ؤباتی‌ ناشی‌ از حمله‌ افغانها به‌ ایران‌ با ۲۲ هزار نفر قفقازی‌ حمله‌ كند. پطر به‌ آسانی‌ نواحی‌ شمالی‌ رود ارس‌ را تصرف‌ و حتی‌ گیلان‌ را نیز ضمیمه‌ خاك‌ خود كرد اما با مرگ‌ او در سال‌ ۱۷۲۵ (۱۱۳۷) و روی‌ كار آمدن‌ سردار برومندی‌ چون‌ طهماسب‌ قلی‌خان‌ (نادرشاه‌ آینده‌) در ژانویه‌ ۱۷۳۲ (۱۱۴۴) قراردادی‌ در رشت‌ و سال‌ بعد معاهده‌یی‌ در گنجه‌ با روسیه‌ امضا شد، كه‌ به‌ موجب‌ این‌ دو معاهده‌ (كه‌ تنها به‌ زبان‌ روسی‌ تنظیم‌ شده‌ بود) ولایات‌ شمالی‌ ایران‌ كه‌ در عهدنامه‌ اضطراری‌ شاه‌ طهماسب‌ دوم‌ به‌ روسیه‌ واگذار شده‌ بود، به‌ ایران‌ بازپس‌ داده‌ شد.در واقع‌ وضعیت‌ سیاسی‌ ایران‌ و روسیه‌ برعكس‌ شده‌ بود. یعنی‌ ایران‌ ضعیف‌ دوره‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ صفوی‌ اینك‌ به‌ یك‌ امپراتوری‌ نوظهور به‌ رهبری‌ نادر تبدیل‌ شده‌ بود و برعكس‌، روسیه‌ قدرتمند زمان‌ پطر كبیر به‌ وضعیتی‌ افتاده‌ بود كه‌ تاج‌ و تخت‌ آن‌ بسیار متزلزل‌ بود بطوری‌ كه‌ پس‌ از پطر كبیر در عرض‌ ۵ سال‌ سه‌ نفر به‌ سلطنت‌ رسیدند. ابتدا كاترین‌ اول‌ بیوه‌ پطر دو سال‌ سلطنت‌ كرد و سپس‌ پطر دوم‌ برادر وی‌ (۱۷۳۰-۱۷۲۷) و سپس‌ آنا پطرونا برادر زاده‌ پطر ۱۰ سال‌ سلطنت‌ كرد. این‌ پانزده‌ سال‌ (۱۷۴۰-۱۷۲۵) مایه‌ ضعف‌ امپراتوری‌ و مانع‌ سیاست‌ امپریالیسمی‌ روسیه‌ بوده‌ است‌.به‌ سبب‌ ضعفی‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ پطر عارض‌ روسیه‌ شده‌ بود و آنان‌ نمی‌توانستند از مرزهای‌ لهستان‌ تا خلیج‌فارس‌ در مقابل‌ قشون‌ عثمانی‌ آماده‌ جنگ‌ باشند، روسیه‌ سعی‌ كرد دولت‌ ایران‌ و نادر را تقویت‌ كند.پیش‌ از امضای‌ آن‌ دو عقدنامه‌ بنا به‌ مصلحت‌ ژنرال‌ لواشف‌ سفیری‌ به‌ نام‌ بارون‌ شافیروف‌ از سوی‌ ملكه‌ آنا به‌ رشت‌ اعزام‌ شد و قراردادی‌ با شرایط‌ زیر به‌ امضای‌ طرفین‌ رسید.
۱ تعهد تخلیه‌ اراضی‌ جنوب‌ رود كورا ظرف‌ مدت‌ ۵ ماه‌.
۲ تخلیه‌ دربند و باكو به‌ زمانی‌ موكول‌ می‌شود كه‌ نیروهای‌ ایران‌ قوای‌ عثمانی‌ را از مناطق‌ گرجستان‌ و ارمنستان‌ به‌ عقب‌ بكشاند.
۳ اجازه‌ تجارت‌ آزاد بازرگانان‌ روسی‌ و امتیازات‌ مشابه‌ به‌ تجار ایرانی‌ در خاك‌ روسیه‌.
۴ تاسیس‌ نمایندگی‌ سیاسی‌ در پایتخت‌های‌ دو كشور.
پس‌ از آشكار شدن‌ قدرت‌ نادرشاه‌، روسها از راه‌ عاقبت‌اندیشی‌ كسی‌ را به‌ خدمت‌ او اعزام‌ كردند تا مساله‌ تخلیه‌ اراضی‌ تسریع‌ شود. پس‌ از اعلام‌ پادشاهی‌ شاه‌ عباس‌ سوم‌ در ۱۱۴۵ طهماسب‌ قلی‌خان‌ درخواست‌ خروج‌ بازمانده‌ ارتش‌ روس‌ را كرد و به‌ همین‌ منظور احمدخان‌ تفنگچی‌ آقاسی‌ به‌ پترزبورگ‌ اعزام‌ شد. پس‌ از آن‌ نادرشاه‌ ضرب‌العجلی‌ به‌ دولت‌ روسیه‌ برای‌ تخلیه‌ مناطق‌ دربند و باكو اعلام‌ كرده‌ كه‌ در سال‌ ۱۱۴۷ (۱۷۳۵) قراردادی‌ در این‌ باره‌ امضا شد. در این‌ قرارداد تصمیم‌ گرفته‌ شد كه‌ مناطق‌ دربند و باكو و سالیان‌ به‌ ایران‌ مسترد گردد و مرز دو دولت‌ ایران‌ و روس‌ رصدخانه‌ سولاق‌ شناخته‌ شود.استرداد اسرای‌ طرفین‌ و تعهد به‌ اتحاد دو دولت‌ با هم‌ در مقابله‌ با هجوم‌ دولت‌ عثمانی‌، از دیگر موارد این‌ قطعنامه‌ بود. پس‌ از این‌ قرارداد دولت‌ روسیه‌ نماینده‌ دایمی‌ به‌ ایران‌ فرستاد. روابط‌ ایران‌ و روسیه‌ بطور كلی‌ در این‌ سال‌ها قرین‌ آرامش‌ و صلح‌ و دوستی‌ بود. بطوری‌ كه‌ منابع‌ از اعزام‌ هیاتی‌ برای‌ تقدیم‌ هدایای‌ ملكه‌ روس‌ پس‌ از تاجگذاری‌ نادر حكایت‌ می‌كند. پس‌ از كودتای‌ الیزابت‌ پترونا دولت‌ ایران‌ تقاضای‌ تعدادی‌ كشتی‌ نمود اما دولت‌ روسیه‌ بخاطر اینكه‌ قدرت‌ جنگی‌ دیگری‌ در دریای‌ خزر به‌ وجود نیاید از قبول‌ آن‌ سرباز زد. این‌ مساله‌ بی‌اعتمادی‌ نادرشاه‌ را موجب‌ شد و تقریبا تصمیم‌ حمله‌ به‌ آستراخان‌ و كیزلر در شمال‌ دریای‌ خزر گرفت‌ ولی‌ از این‌ فرصت‌ استفاده‌ نكرد.
بطور كلی‌ روابط‌ ایران‌ و روسیه‌ در باقی‌ سال‌های‌ سلطنت‌ نادر دوستانه‌ بوده‌ و در كنار آن‌ روابط‌ تجاری‌ بسیاری‌ بین‌ دو كشور در مواردی‌ مثل‌ صدور فرمان‌ نادر شاه‌ مبنی‌ بر مساعدت‌ با بازرگانان‌ روسی‌، صادرات‌ برنج‌ گیلان‌ و ابریشم‌ خام‌ به‌ روس‌ها و متقابلا واردات‌ پارچه‌، كالاهای‌ اروپایی‌، چرم‌ قرمز، خز و كتان‌ مردم‌ استان‌های‌ شمالی‌ همچنین‌ گسترش‌ امور بازرگانی‌ روس‌ها تا شمال‌ شرقی‌ و مركز ایران‌ برقرار بود.
این‌ روابط‌ و میدان‌ نفوذ روس‌ها بویژه‌ در ماوراءالنهر و خوارزم‌ تا انعقاد عهدنامه‌ آخال‌ در ۱۲۹۹ (۱۸۸۲)( وجود داشت‌ كه‌ در این‌ تاریخ‌ مناطق‌ مذكور ضمیمه‌ خاك‌ روسیه‌ شدند.
روابط‌ ایران‌ با عثمانی‌
روابط‌ ایران‌ و عثمانی‌ از همان‌ ابتدای‌ هم‌ مرزی‌ یعنی‌ در زمان‌ سلطنت‌ اورون‌ حسن‌ آق‌ قویونلو و سلطان‌ محمد فاتح‌ بیشتر مبتنی‌ بر روش‌ خصمانه‌ بود. با روی‌ كار آمدن‌ سلسله‌ شیعی‌ مذهب‌ صفویه‌ این‌ روابط‌ خصمانه‌ تشدید شد و تا آخر دوره‌ صفویه‌ به‌ جز چند مورد مثل‌ صلح‌ آماسیه‌، دو دولت‌ دایم‌ مشغول‌ زد و خورد با یكدیگر بودند.سیاست‌ شاه‌ طهماسب‌ دوم‌ كه‌ افغانها او را از قزوین‌ به‌ تبریز و تركان‌ از آنجا به‌ اردبیل‌ و در نهایت‌ از طریق‌ ری‌ به‌ مازندران‌ رانده‌ بودند این‌ بود كه‌ اگر روس‌ها و عثمان‌ها او را به‌ عنوان‌ حكمران‌ قانونی‌ كشور به‌ رسمیت‌ بشناسند، موقعیت‌ او در داخل‌ كشور تحكیم‌ خواهد یافت‌. به‌ همین‌ علت‌ افرادی‌ را برای‌ مذاكره‌ به‌ استانبول‌ و سن‌پترزبورگ‌ فرستاد. اما در پیمانی‌ كه‌ سلطان‌ عثمانی‌ و تزار روس‌ در ۲ شوال‌ ۱۱۳۶ بستند غرب‌ و شمال‌ غرب‌ ایران‌ را تقسیم‌ و حكومت‌ شاه‌ بر نواحی‌ اردبیل‌، سلطانیه‌ و قزوین‌ را به‌ رسمیت‌ شناختند. پس‌ از امضای‌ قرارداد رشت‌ خیال‌ نادر از جانب‌ روس‌ها آزاد شد و بلافاصله‌ اقدام‌ به‌ جمع‌آوری‌ سپاه‌ و حمله‌ به‌ بغداد كرد. در ۱۱۴۵ احمد پاشا در حوالی‌ بغداد از سپاه‌ نادر شكست‌ خورد و بغداد به‌ محاصره‌ سپاه‌ افشاری‌ درآمد. محاصره‌ بغداد ۳ ماه‌ طول‌ كشید و سپاهی‌ به‌ فرماندهی‌ توپال‌ به‌ كمك‌ محاصره‌ شدگان‌ رسید. سردار عثمانی‌ با یكصد هزار نفر و نادر با دوازده‌ هزار نفر در كركوك‌ (سال‌ ۱۱۴۶) جنگیدند كه‌ در این‌ نبرد ایرانیان‌ شكست‌ خوردند. با وجود این‌، نادر با حوصله‌ و تدبیر اقدام‌ به‌ جمع‌آوری‌ سپاه‌ كرد و در كمتر از ۳ ماه‌ توانست‌ خود را برای‌ مقابله‌ با عثمانیان‌ آماده‌ سازد. نبرد دوم‌ كركوك‌ به‌ شكست‌ سخت‌ عثمانی‌ها و قتل‌ توپال‌ منجر شد. پس‌ از این‌ پیروزی‌، نادر قراردادی‌ با احمد پاشا امضا كرد كه‌ به‌ موجب‌ آن‌ دولت‌ عثمانی‌ كلیه‌ ایالات‌ را كه‌ در عرض‌ ده‌ سال‌ اخیر متصرف‌ شده‌ بود پس‌ دهد و سرحد دو كشور همان‌ حدود عهدنامه‌ قصرشیرین‌ (۱۶۳۹۱۰۴۹)باشد. در پی‌ استرداد اسرا، مصون‌ بودن‌ زوار ایرانی‌ كه‌ به‌ عتبات‌ می‌رفتند و بازگرداندن‌ گنجه‌، شیروان‌، ایروان‌ و تفلیس‌ به‌ ایران‌ قشون‌ عثمانی‌ سراسر متصرفات‌ خود را در مدت‌ كوتاهی‌ تخلیه‌ كرد.
اندكی‌ پس‌ از این‌، نادرشاه‌ دوباره‌ به‌ مقابله‌ با عثمانی‌ رفته‌ و آنها را شكست‌ داد و تفلیس‌ را تسخیر كرد. نادر آنگاه‌ به‌ مقابله‌ با سپاه‌ عبدالله‌ پاشا شتافت‌.در نبردی‌ در حوالی‌ قلعه‌ قارص‌ ترك‌ها شكست‌ خوردند (۱۱۴۸۱۷۳۵)چهار روز بعد در نبرد آق‌ شیر نادرشاه‌ عثمانی‌ها را شكست‌ داد. عبدالله‌ پاشا و حدود ۴۰ هزار تن‌ از سربازان‌ ترك‌ كشته‌ شدند. نادر سپس‌ به‌ قارص‌ و ارزروم‌ حمله‌ برد و دهات‌ آن‌ حدود را كه‌ اغلب‌ ارمنی‌نشین‌ بودند ویران‌ كرد. احمد پاشا فرمانده‌ جدید از در صلح‌ درآمد و متعهد شد تا قلعه‌ ایروان‌ را به‌ نادرشاه‌ تسلیم‌ كند. بدین‌ ترتیب‌ سراسر ایالات‌ قفقاز كه‌ مدت‌ سیزده‌ سال‌ در تصرف‌ روس‌ها و عثمانی‌ها بود به‌ تسلط‌ ایران‌ در آمد. نادر پس‌ از جلوس‌ سلطنت‌ در دشت‌ مغان‌ نخستین‌ اقدامی‌ كه‌ به‌ عمل‌ آورد كوششی‌ برای‌ آشتی‌ با عثمانی‌ها و اعلام‌ خاتمه‌ جنگی‌ بود كه‌ مدت‌ دو قرن‌ و نیم‌ باعث‌ خونریزی‌ ایرانی‌های‌ بسیاری‌ شده‌ بود. به‌ همین‌ جهت‌ در ژوئیه‌ ۱۷۳۶ (۱۱۴۹) هیات‌ سفارتی‌ به‌ ریاست‌ عبدالباقی‌ خان‌ زنگنه‌ به‌ دربار سلطان‌ محمد اول‌ گسیل‌ شد.پیشنهاد پنج‌ گانه‌ نادر به‌ شرح‌ زیر بود:
۱ اهالی‌ ایران‌ از سب‌ و لعن‌ سنی‌ مذهبان‌ دست‌ برداشته‌ و دولت‌ عثمانی‌ مذهب‌ شیعه‌ جعفری‌ را به‌ عنوان‌ ركن‌ پنجم‌ مذاهب‌ اسلامی‌ به‌ رسمیت‌ بشناسد.
۲ در كعبه‌ معظمه‌، پیروان‌ مذهب‌ جعفری‌ و ركن‌ شافعی‌ شریك‌ بوده‌ و به‌ آیین‌ خود نماز گزارند.
۳ هر رسانه‌ از طرف‌ ایران‌ امیرالحاج‌ تعیین‌ شود و دولت‌ عثمانی‌ وی‌ را مانند امیرالحاج‌ مصر وشام‌ به‌ رسمیت‌ بشناسد.
۴ عهدنامه‌ صلح‌ بین‌ دو كشور منعقد و اسرای‌ طرفین‌ آزاد شود.
۵ دو دولت‌ در پایتخت‌ یكدیگر سفیر مقیم‌ داشته‌ باشند.
مذاكرات‌ هیات‌ نمایندگان‌ ایرانی‌ با ماموران‌ عثمانی‌ مدتی‌ به‌طول‌ انجامید.عثمانی‌ها حاضر به‌ مذاكره‌ درباره‌ انعقاد معاهده‌ صلح‌ و آن‌ قسمت‌ از پیشنهادات‌ نادرشاه‌ كه‌ جنبه‌ سیاسی‌ داشت‌ شدند ولی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ حاضر به‌ قبول‌ پیشنهادات‌ او نبودند. سرانجام‌ سفیر ایران‌ در ۱۷ اكتبر ۱۷۳۶ (۱۱۴۹ ه.ق‌) عهدنامه‌ صلح‌ بین‌ دو كشور را با مصطفی‌ پاشا صدراعظم‌ عثمانی‌ امضا كرد. به‌ موجب‌ این‌ عهدنامه‌ عثمانی‌ها از ادعای‌ خود نسبت‌ به‌ آذربایجان‌، گرجستان‌ و همدان‌ دست‌ برداشتند ولی‌ ایروان‌ و شیروان‌ و بین‌النهرین‌ همچنان‌ در دست‌ آنان‌ باقی‌ ماند.همچنین‌ مقرر گردید كه‌ با زوار ایرانی‌ خوشرفتاری‌ شود، اسرای‌ جنگی‌ طرفین‌ مبادله‌ شود و در امر تجارت‌ بین‌ دو كشور تسهیلات‌ به‌ عمل‌ آید و حقوق‌ گمركی‌ كالاهای‌ وارداتی‌ و صادراتی‌ دو كشور تقلیل‌ یابد و از این‌ تاریخ‌ مدتی‌ صلح‌ بین‌ دو كشور برقرار شد. متن‌ فارسی‌ این‌ عهدنامه‌ تقریر میرزا مهدی‌خان‌ استرآبادی‌ وقایع‌ نگار دوره‌ نادرشاه‌ است‌.در سال‌ ۱۱۵۵ (۱۷۴۲) دولت‌ عثمانی‌ تحریكاتی‌ علیه‌ نادر صورت‌ داد و این‌ تحریكات‌ شامل‌ تحریك‌ عثمانی‌ها در مناطق‌ قفقاز بود.علت‌ اصلی‌ این‌ امر تقاضای‌ نادر مبنی‌ بر واگذاری‌ دیار بكر و قسمت‌ علیای‌ ارمنستان‌ به‌ ایران‌ و تخریب‌ استحكاماتی‌ بود كه‌ عثمانی‌ها ۳ سال‌ پیش‌ از این‌ تاریخ‌ در بغداد ساخته‌ بودند.عثمانیان‌ ۲ سال‌ سفیر ایران‌ را بلاتكلیف‌ نگه‌ داشتند و در نهایت‌ با توسل‌ به‌ معاذیر مختلف‌ از پذیرفتن‌ مذهب‌ شیعه‌ جعفری‌ و واگذاری‌ یك‌ ركن‌ در خانه‌ كعبه‌ به‌ شیعیان‌ خودداری‌ كردند. نادرشاه‌ بار دیگر به‌ قفقاز حمله‌ كرد و به‌ سركوبی‌ لزگی‌ها پرداخت‌.عثمانی‌ها نیز یكی‌ از خاندان‌ صفوی‌ را تشویق‌ كردند و وی‌ در شیروان‌ خود را شاه‌ سلطان‌ دوم‌ نامید و پس‌ از تصرف‌ آن‌ ایالت‌ با شورشیان‌ لزگی‌ متحد شد.نادر با فرستادن‌ سپاه‌ ۲۵ هزار نفری‌ به‌ شیروان‌ شورشیان‌ را سركوب‌ كرد و مدعی‌ سلطنت‌ را پس‌ از دستگیری‌ (از یك‌ چشم‌) كور كرد.در ۱۷۳۴ (۱۱۵۶) آخرین‌ جنگ‌های‌ نادر با دولت‌ عثمانی‌ رخ‌ داد.نادر در همان‌ سال‌ به‌ بین‌ النهرین‌ حمله‌ كرد، اربیل‌ و كركوك‌ را گرفت‌ و موصل‌ را محاصره‌ كرد و سپس‌ به‌ عتبات‌ رفته‌ و با علمای‌ شیعه‌ و سنی‌ نجف‌ به‌ مباحثه‌ پرداخت‌.وی‌ در همان‌ سال‌ پیمان‌ متاركه‌ با عثمانی‌ها را در عراق‌ امضا كرد اما به‌ تحریك‌ علمای‌ سنی‌ و پیشوایان‌ مذهب‌ عثمانی‌ بار دیگر بین‌ این‌ دو كشور جنگ‌ شد.در ژانویه‌ ۱۷۴۵ (۱۱۵۷) سپاه‌ عثمانی‌ با ۱۴۰ هزار سرباز برای‌ نبرد قطعی‌ به‌ ایران‌ عزیمت‌ كرد.نادرشاه‌ در این‌ نبرد كه‌ به‌ «آریاچایی‌» معروف‌ است‌ عثمانیان‌ را شكست‌ داد و محمد پاشا و فرمانده‌ سپاه‌ آنها به‌ قتل‌ رسیدند و نادر بی‌درنگ‌ به‌ قلب‌ بین‌النهرین‌ حمله‌ برد و كوفه‌ و بصره‌ را فتح‌ كرد و سپس‌ بغداد را به‌ محاصره‌ درآورد.او سپس‌ به‌ كركوك‌ و ارزروم‌ حمله‌ برد ولی‌ در نهایت‌ تصمیم‌ به‌ امضای‌ معاهده‌ صلح‌ با عثمانیان‌ گرفت‌ و معاهده‌ صلح‌ ایران‌ و عثمانی‌ در ۴ سپتامبر ۱۷۴۶ (۱۱۵۹ ه.ق‌) در استانبول‌ از طرف‌ مصطفی‌ خان‌بیگدلی‌ شاملو و صدراعظم‌ عثمانی‌ امضا شد كه‌ مهمترین‌ مواد آن‌ درباره‌ خوشرفتاری‌ با زوار و حجاج‌ ایرانی‌، تعیین‌ سفیر به‌ مدت‌ ۳ سال‌ در دربارهای‌ دو كشور،آزادی‌ اسرای‌ جنگی‌، احتراز از عملیات‌ كه‌ منافی‌ دوستی‌ است‌ بود. سر حدات‌ دو كشور هم‌ بر همان‌ صورتی‌ كه‌ زمان‌ سلطان‌ مراد چهارم‌ تعیین‌ شده‌ بود تثبیت‌ شد.
روابط‌ ایران‌ و هند
روابط‌ ایران‌ و هند در سالیانی‌ كه‌ صفویان‌ حكومت‌ داشتند بویژه‌ از زمان‌ شاه‌ عباس‌ به‌ بعد حسنه‌ بود.نادر پس‌ از روی‌ كار آمدن‌ برای‌ سركوبی‌ قطعی‌ افغان‌ها به‌ شهر قندهار كه‌ در تصرف‌ میرحسین‌ برادر محمود افغان‌ بود حمله‌ كرد. عده‌یی‌ از افغانی‌ها پس‌ از تسخیر قندهار به‌ هند گریختند.نادرشاه‌ توسط‌ یكی‌ از سرداران‌ خود به‌ نام‌ علیمردان‌خان‌ شاملو استرداد اسرای‌ افغانی‌ از محمدشاه‌ گوركانی‌ (۱۷۱۹-۱۷۴۸)را خواستار شد اما محمدشاه‌ جواب‌ رضایت‌ بخشی‌ نداد و بار دیگر افغانها به‌ شهرهای‌ مرزی‌ ایران‌ حمله‌ كردند.نادر شاه‌ برای‌ دومین‌ بار محمدعلی‌خان‌ را به‌ دهلی‌ فرستاد و تقاضای‌ خود را تكرار كرد اما همان‌ پاسخ‌ اولیه‌ به‌ سفیر ایران‌ داده‌ شد.همچنین‌ معلوم‌ شد كه‌ دولت‌ هند، افغان‌ها را تشویق‌ به‌ حمله‌ به‌ مرزهای‌ ایران‌ می‌كند وكابل‌ و غزنین‌ مقر افغان‌ها شده‌ است‌. نادر برای‌ سومین‌ بار سردار محمدخان‌ تركمان‌ را برای‌ اتمام‌ حجت‌ به‌ دهلی‌ فرستاد اما باز هم‌ نتیجه‌یی‌ به‌ دست‌ نیامد.در نتیجه‌ نادرشاه‌، رضاقلی‌میرزا ولیعهد خود را به‌ سمت‌ نایب‌السلطنه‌ تعیین‌ و در دسامبر ۱۷۳۸ (۱۱۵۱) با صد هزار نفر عازم‌ هندوستان‌ شد.نادر در راه‌، غزنین‌ را تصرف‌ كرد.وقتی‌ به‌ جلال‌ آباد رسید اطلاع‌ یافت‌ كه‌ هندی‌ها سفیر او و سردار محمدخان‌ را به‌ قتل‌ رسانده‌اند.این‌ خبر باعث‌ شد كه‌ او در ژانویه‌ ۱۷۳۹ به‌ دولت‌ هند اعلان‌ جنگ‌ بدهد.وقتی‌ نادر پیشاور را تسخیر كرد، محمدعلی‌ شاه‌ با قوای‌ خود به‌ سوی‌ دشت‌ كرنال‌ در صدكیلومتری‌ غرب‌ دهلی‌ حركت‌ كرده‌ در روز ۱۷ فوریه‌ ۱۷۳۹ به‌ دشت‌ كرنال‌ رسید.سپاه‌ محمدعلی‌ شاه‌ كه‌ از باشكوه‌ترین‌ سپاهان‌ عصر بود با ۴۰۰ هزار سوار، تعداد زیادی‌ تفنگدار، تعدادی‌ مسلح‌ به‌ نیزه‌، تیروكمان‌ و زوبین‌، ۱۰ هزار توپ‌، ۳۰ هزار شتر و ۲ هزار فیل‌ جنگی‌ در انتظار نادر بود.سپاه‌ نادر نخست‌ به‌ سپاه‌ سعادت‌خان‌ از سرداران‌ محمدشاه‌ حمله‌ كرد و او را مغلوب‌ ساخت‌ و فیل‌های‌ جنگی‌ سپاه‌ هند از گلوله‌ توپخانه‌ ایران‌ متوحش‌ شده‌ و پا به‌ فرار گذاشتند.سپاه‌ عظیم‌ هند پس‌ از ۲ ساعت‌ به‌ كلی‌ تارومار شد.محمدشاه‌ كه‌ طاقت‌ مقاومت‌ در برابر نادر را نداشت‌ نظام‌الملك‌ صدراعظم‌ خود را نزد وی‌ فرستاد و تقاضای‌ صلح‌ كرد.روز بعد خود و عده‌یی‌ از اعیان‌ هند به‌ حضور نادر رسید و تسلیم‌ شد.نادر شاه‌ با امپراطور با كمال‌ جوانمردی‌ رفتار كرد و محمدشاه‌ خاتم‌ پادشاهی‌ خود را به‌ او داد، سپس‌ هر دو روانه‌ دهلی‌ شدند.در دهلی‌ محمدشاه‌ به‌ طرز باشكوهی‌ از نادر پذیرایی‌ كرد و دخترش‌ را به‌ عقد نصرالله‌ میرزا دومین‌ فرزند نادر درآورد.در ۲۱ مارس‌ ۱۷۳۹ مصادف‌ با عید نوروز زدوخورد بین‌ سربازان‌ ایرانی‌ و اهالی‌ دهلی‌ رخ‌ داد.و هرچند نادرشاه‌ سعی‌ كرد شورش‌ را بدون‌ سانحه‌ بخواباند اما شلیك‌ تیری‌ به‌ سوی‌ وی‌ خشم‌ او را برانگیخت‌ و دستور قتل‌ عام‌ مردم‌ دهلی‌ را صادر كرد.پس‌ از ۳ روز خونریزی‌ وحشتناك‌ با میانجیگری‌ محمدشاه‌ به‌ قتل‌ عام‌ پایان‌ داد.پس‌ از این‌ واقعه‌ نادر سیاست‌ عاقلانه‌ در پیش‌ گرفت‌ و از آنجا كه‌ حفظ‌ و نگهداری‌ شبه‌ قاره‌ هند كار سختی‌ بود عهدنامه‌ صلحی‌ شامل‌ موارد زیر را با محمدشاه‌ امضا كرد.
۱ سرزمین‌های‌ كشمیر كابل‌ مولتان‌، هزاره‌ و بلوچستان‌ و كلیه‌ سرزمین‌های‌ واقع‌ در مغرب‌ رود سند به‌ ایران‌ تعلق‌ گرفت‌.
۲ محمد شاه‌ همه‌ ساله‌ در تمام‌ مدت‌ زندگانی‌ سه‌ كارول‌ روپیه‌ به‌ ایران‌ پرداخت‌ خواهد كرد.
۳ وی‌ فقط‌ عنوان‌ صوری‌ امپراطور را خواهد داشت‌ در حقیقت‌ به‌ نوعی‌ دست‌نشانده‌ نادرشاه‌ خواهد بود.
۴ یاری‌ به‌ یكدیگر در مقابله‌ با دشمنان‌ هم‌.
۵ مخارجی‌ برای‌ محمدشاه‌ در نظر گرفته‌ شد.
۶ دولت‌ هند مبلغی‌ معادل‌ ۷۸ لیره‌ انگلیسی‌ به‌ صورت‌ پول‌ نقد و جواهرات‌ گوناگون‌ به‌ عنوان‌ غرامت‌ جنگی‌ به‌ نادر پرداخت‌. نادر پس‌ از ۳ ماه‌ اقامت‌ در آن‌ كشور در سال‌ ۱۷۳۹ به‌ افغانستان‌ بازگشت‌ و تا آخر سلطنتش‌ روابط‌ وی‌ با امپراتوری‌ مغول‌ هند حسنه‌ بود. در حوزه‌ اقتصاد بین‌المللی‌ نیز برخی‌ از منابع‌ از روابط‌ تجاری‌ دو كشور و بطور مثال‌ صدور مس‌ كرمان‌ به‌ هند حكایت‌ می‌كند.روابط‌ ایران‌ با خیوه‌ و خوارزم‌
خاندان‌ شیبانی‌ در خوارزم‌ از ۱۵۱۲ تا ۱۹۲۰ سلطنت‌ كردند و موسس‌ آن‌ البرز یا ایلبارس‌ اول‌ است‌. مشهورترین‌ خان‌ خیوه‌ ابوالغازی‌ بهادر است‌ (۱۶۴۳ ۱۶۶۵) كه‌ تالیفات‌ مشهوری‌ نیز دارد.
در زمان‌ ایلبارس‌ دوم‌ نادر سفرایی‌ را به‌ دربار وی‌ گسیل‌ داشت‌ اما او سفرای‌ نادر را كشت‌ و این‌ آتش‌ خشم‌ نادر را مشتعل‌ ساخت‌. در ۱۷۴۹ (۱۱۵۳) نادرشاه‌ عازم‌ خوارزم‌ شد و قلعه‌ خنگاه‌ و سپس‌ خیوه‌ را تصرف‌ كرد. او دستور قتل‌ خان‌ خیوه‌ را صادر كرد. از این‌ سال‌ تا مرگ‌ نادر خوانین‌ خیوه‌ از دست‌ نشاندگان‌ ایران‌ به‌ شمار رفتند. نادر در این‌ سفر جنگی‌ بر ماوراءالنهر و خوارزم‌ ۲۰۰ هزار تن‌ از سواران‌ ازبك‌ و تركمان‌ را به‌ خدمت‌ سپاهیان‌ خود درآورد. سنت‌ در پی‌ یك‌ ازدواج‌ سیاسی‌ خیالش‌ از جانب‌ بخارا آرام‌ شد، اما در سال‌ ۱۱۵۶ شورش‌ دیگری‌ در خوارزم‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ كه‌ نادر برادرزاده‌ خود علی‌ قلی‌خان‌ را مامور رفع‌ آن‌ كرد.
روابط‌ ایران‌ با عمان‌ و بحرین‌
در عمان‌ سلسله‌ یعاربر مشغول‌ حكومت‌ بود. در زمان‌ فرمانروایی‌ آنها پرتغالی‌ها از عمان‌ بیرون‌ رفتند. در سال‌ ۱۱۵۲ كه‌ نادر در هند مشغول‌ جدال‌ بود سیف‌ بن‌ سلطان‌ آخرین‌ امید یعاربه‌ سر به‌ عصیان‌ كشید و اشغال‌ پادشاه‌ ایران‌ را مغتنم‌ شمرد و چندین‌ جزیره‌ خلیج‌ فارس‌ را تصرف‌ كرد و در جزیره‌ بحرین‌ ۶ روز قتل‌ عام‌ كرد. نادرشاه‌ به‌ راجه‌ سودت‌ دستور داد ده‌ فروند از كشتی‌های‌ خود را به‌ بندرعباس‌ بفرستد. عبدالعلی‌ خان‌ افشار با لشگر خراسان‌ از طریق‌ یزد و كرمان‌ و محمدتقی‌ خان‌ امیرالامراء با لشگر ممسنی‌ و لارو و سبعه‌ از فارس‌ به‌ بندرعباس‌ رفتند و از آنجا به‌ راس‌الخیمه‌ (امارات‌ فعلی‌) عزیمت‌ كرده‌ و آنجا را مركز عملیات‌ خود قرار دادند. شهرهای‌ سحار، سویق‌، مصنعه‌، مسقط‌ و بطور كلی‌ سراسر عمان‌ به‌ تصرف‌ درآمد و سیف‌بن‌ سلطان‌ به‌ قتل‌ رسید. محمدتقی‌خان‌ حكومت‌ مسقط‌ و عمان‌ را به‌ كلبعلی‌خان‌ تفویض‌ كرد.البته‌ سه‌ سال‌ بعد یعنی‌ در ۱۱۵۵ (۱۷۴۲) پیمانی‌ بین‌ احمد بن‌ سعید و كلبعلی‌ خان‌ امضا و مقرر شد كه‌ مسقط‌ در اختیار ایرانیان‌ قرار گیرد و احمد به‌ عنوان‌ فرماندار به‌ ایران‌ مالیات‌ بپردازد.
روابط‌ ایران‌ با چین‌
هر دو مورخ‌ معروف‌ عصر نادر، محمد كاظم‌ مروی‌ و میرزا مهدی‌خان‌ استرآبادی‌ از حضور نمایندگان‌ زردها سخن‌ گفته‌اند ومحمدكاظم‌ اشاره‌ می‌كند كه‌ نادر پس‌ از تسخیر ماوراءالنهر و خوارزم‌ چشم‌ به‌ دوردستها دوخته‌ و رسولان‌ و متجسسان‌ كه‌ چند نفر از «غلامان‌ قلمان‌ قدیمی‌» او بودند با نامه‌ دوستانه‌ فرمانروای‌ ایران‌ و قدری‌ تحف‌ و هدایای‌ هندوستانی‌ و دربارهای‌ حكمرانان‌ تركستان‌ شرقی‌ (كاشغر و چین‌) به‌ نحو شایسته‌ مورد پذیرایی‌ قرار گرفتند. این‌ مولف‌ اضافه‌ می‌كند كه‌ جماعات‌ مزبور كه‌ نماینده‌ سرزمینهای‌ دوردستی‌ بودند در آن‌ وضعیت‌ جنگی‌ ابتدای‌ حیات‌ سیاسی‌ نادر، صاحب‌ اولویت‌ شناخته‌ نمی‌شدند و توجه‌ چندانی‌ به‌ جانب‌ خویش‌ برنمی‌انگیختند. شاید هم‌ در لباس‌ بازرگانی‌ می‌آمدند كه‌ احیانا قصد اكتساب‌ خبر داشتند.حتی‌ محمد كاظم‌ می‌گوید نادرشاه‌ از قصد پادشاه‌ چین‌ كه‌ گویا خیال‌ شروع‌ جنگ‌ را داشته‌ باخبر بوده‌ و بدین‌ جهت‌ برای‌ تدارك‌ لشگركشی‌ دستور صادر كرده‌ بود. وی‌ تحصیلداران‌ مخصوص‌ به‌ اطراف‌ خراسان‌ فرستاد تا سه‌ هزار خروار چدن‌ برای‌ حاجی‌ سیف‌ الدین‌ خان‌ بیات‌ حاكم‌ و ضابط‌ مالیات‌ خراسان‌ تدارك‌ ببینند. تمام‌ موارد مذكور را در عرض‌ سه‌ ماه‌ با كمك‌ اهالی‌ به‌ مرو رساند. عملیاتی‌ مانند توپریزی‌، درست‌ كردن‌
خمپاره‌ و و تمرین‌ تیراندازی‌ و شعب‌زنی‌ در مرو صورت‌ می‌گرفت‌. نادر هنگام‌ اقامت‌ در مهاباد از آمدن‌ سفرای‌ دو كشور «ختن‌ و خنا» كه‌ حدود دو سه‌ هزار نفر بودند خبردار شد. آنها هدایای‌ فراوانی‌ با خود آورده‌ بودند و چون‌ آوازه‌ جهانگشایی‌ نادر به‌ گوششان‌ رسیده‌ بود بطور شفاهی‌ به‌ عرض‌ نادر رساندند كه‌ وضعیت‌ برخی‌ ممالك‌ بین‌ دو كشور را مشخا كند و تقاضای‌ تثبیت‌ وضع‌ و تفویض‌ اختیار به‌ دودمان‌ متصل‌ به‌ چنگیز در ماوراءالنهر و خوارزم‌ نمودند. نكته‌ صریح‌ در این‌ خصوص‌ تعیین‌ مرز مشخا بین‌ دو دولت‌ بود. اما نادر كه‌ در این‌ سال‌ها بسختی‌ گرفتار جنگ‌ بود چند ماه‌ بعد (ربیع‌الاول‌ سال‌ ۱۱۵۹) هیاتی‌ از ساوجبلاغ‌ تهران‌ كنونی‌ تحت‌ فرمان‌ بهبود خان‌ چاپلوشلو به‌ بخارا فرستاد تا مرزهای‌ دو كشور را مشخا كند. اما در این‌ وضعیت‌، خبر مرگ‌ شاه‌ منتشر شد و نقشه‌های‌ اساسی‌ ارتش‌ ایران‌ برای‌ تامین‌ مرزهای‌ امن‌ متوقف‌ ماند.
نتیجه‌
سیاست‌ نادرشاه‌ مبتنی‌ بر اخراج‌ افغانها و سایر متجاوزان‌ به‌ ایران‌، حفظ‌ تمامیت‌ ارضی‌ و كسب‌ استقلال‌ از دست‌ رفته‌ كشور بود. محور جنگهای‌ وی‌ بیشتر نبرد با عثمانی‌ و تقریبا ادامه‌ همان‌ سیاست‌های‌ شاهان‌ صفوی‌ بود. اتحاد با دول‌ مقتدر اروپایی‌ اعم‌ از فرانسه‌، هلند، اتریش‌ و انگلیس‌ برای‌ جلب‌ اتحاد علیه‌ عثمانی‌ها و متقابلا اجازه‌ تاسیس‌ تجارتخانه‌ها و ایجاد روابط‌ گسترده‌ اقتصادی‌ با آنان‌. نادر البته‌ به‌ برخی‌ از كشورهای‌ اروپایی‌ مثل‌ پرتغال‌ نظر خوشی‌ نداشت‌ و سعی‌ در قطع‌ نفوذ آنان‌ در خلیج‌ فارس‌ داشت‌. تقریبا تمام‌ سلطنت‌ نادر به‌ نبرد با دشمنان‌ خارجی‌ و شورشهای‌ داخلی‌ گذشت‌ و كمتر مجال‌ ایجاد روابط‌ قوی‌ با خارجی‌ها را پیدا كرد. از نظر سیاست‌ مرزها و جهانگیری‌، نادر به‌ فلات‌ ایران‌ و حدود مرزهای‌ ایران‌ در عصر شاه‌ عباس‌ عقیده‌ داشت‌. به‌ همین‌ علت‌ شاه‌ هند را در سلطنت‌ خویش‌ ابقا كرد. او البته‌ نیم‌نگاهی‌ نیز به‌ سرزمین‌های‌ دیگر از جمله‌ استراسم‌جان‌ در شمال‌ دریای‌ خزر و بین‌النهرین‌ و حتی‌ كاشغر داشت‌ كه‌ اگر مرگ‌ به‌ وی‌ مجال‌ می‌داد احتمالا چین‌ را هم‌ تسخیر می‌كرد.
اما سیاست‌ مقتدرانه‌یی‌ كه‌ نادر در قبال‌ دولت‌های‌ خارجی‌ در پیش‌ گرفته‌ بود تنها تا مرگ‌ وی‌ ادامه‌ یافت‌ و پس‌ از قتل‌ نادر در سنه‌ ۱۳۶۰ در خبوشان‌ قوچان‌، ایران‌ دوباره‌ به‌ ورطه‌ ضعف‌، جنگهای‌ داخلی‌ و تجزیه‌ افتاد. تنها سه‌ سال‌ بعد از مرگ‌ نادر، احمدخان‌ ابدالی‌ در شرق‌ (ماوراءالنهر افغانستان‌ تا رود سند و پنجاب‌) شاهرخ‌میرزا افشار در خراسان‌ و قهسلتان‌ و كریم‌خان‌ زند پس‌ از نابودی‌ دو رقیب‌ خود (آزادخان‌ افغان‌ و فتحعلیخان‌ قاجار) در سایر نقاط‌ تحت‌ تصرف‌ نادرشاه‌ به‌ سلطنت‌ پرداختند.
پانویس‌: منابع‌ این‌ مقاله‌ در «اعتماد» موجود است‌.
مهدی‌ عباسی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید