جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


رسانه شناسی چیست


رسانه شناسی چیست
همه ما می دانیم كه ابداع یك اصطلاح برای تاسیس یك رشته كافی نیست. «رسانه شناسی» اصطلاحی جدید است كه در سال ۱۹۷۹ در كتاب قدرت روشنفكری در فرانسه ظاهر می شود. تحت این عنوان بعد از سال ها، عرصه ای از تحقیق اصیل ایجاد شد كه در آنجا فیلسوفان، مورخان تكنولوژی، مورخان كتاب، نظریه پردازان زیبایی شناسی و محققان «اطلاعات و ارتباطات» به هم رسیدند. سوء تفاهمات بسیاری كم و بیش برآشوبنده این حوزه از تحقیق را دربر گرفته است. رسانه شناسی برخلاف پسوندشX شناسیB، مدعی داشتن منزلت یك علم و حتی كمتر از آن به داشتن چیزی «نو» نیست. (زیرا به خودی خود كشفی نیست). رسانه شناسی بر خلاف ریشه اش، جامعه شناسی نظام های رسانه ای تحت عنوانی دیگر نیست. رسانه شناسی درصدد است كاركرد رسانه را در تمام اشكالش از دوران بسیار دور گذشته (از زمان تولد نگارش) و بدون وسوسه شدن با رسانه های امروز روشن نماید. در وهله نخست، X رسانه شناسی Bمسئله ای مربوط به تحلیل «كاركرد های اجتماعی برتر» (مذهب، ایدئولوژی، هنر، سیاست) در پیوندشان با ابزار و رسانه ها/ محیط های [Bmilieux]،انتقال و حمل ونقل است. نكته مهم و مركز ثقل این اندیشه، فاصله X فضای (داخل) بین B است. رسانه شناسی هنوز حوزه مبهمی از تعاملات میان تكنولوژی و فرهنگ، یا مداخله تكنولوژی های ذخیره، انتشار و انتقال X اطلاعات B ما از یك سو و شیوه های باور، اندیشه و سازماندهی از سوی دیگر است. ما به جایگاهی كه والتر بنیامین میان پیشگامان رسانه شناسی اشغال می كند واقفیم. او از اینكه عكاسی یك هنر باشد تعجبی نكرد، بلكه از تغییراتی كه عكاسی در مفهوم هنر ایجاد كرده بود در شگفت شد. یا سابق بر آن شهودات ویكتور هوگو با جمله همیشه برانگیزنده بود كه: «این آن را خواهد كشت.» فعل «خواهد كشت» در اینجا اهمیت زیادی ندارد، اگرچه به طور برجسته ای قابل بحث تر از آن است كه میان دو چیز ظاهراً دور از هم- كتاب و معماری- چاپ و پروتستانتیسم پیوند برقرار نماییم. رسانه شناسان از یك سو به اثرات شكل گیری فرهنگی یك ابداع تكنیكی (نه تنها نگارش، چاپ، تكنولوژی دیجیتال، بلكه تلگراف، دوچرخه یا عكاسی)، و از سوی دیگر به بنیان های فنی توسعه اجتماعی یا فرهنگی (علم، مذهب یا تغییر عقاید) علاقه مند هستند. پس علاقه ما نه مربوط به یك موضوع و نه به حوزه ای از امر واقع (مانند رسانه)، بلكه مربوط به رابطه میان موضوعات یا این حوزه ها است. میان نوعی اندیشه گرایی و مادیت، یك اندیشه و یك ماشین، یك طرح و یك ابزار. این امر ناشی از میل به دو بعد است (این و آن). مطالعه دوچرخه به خودی خود هیچ چیز رسانه شناسی درباره دوچرخه ندارد، جز زمانی كه ارتباط موجود میان دوچرخه به عنوان یك رویداد و ظهور فمینیسم یا جنبشی در هنر، یا فردگرایی دموكراتیك و غیره آزمون شود. مطالعه ایده یك ملت زمانی «رسانه شناختی» می شود كه پیوند آن با شبكه هایش _ جاده ها، راه آهن، خطوط پستی، خطوط تلگراف و خطوط برق- بیرون كشیده شود. مطالعه ای در خصوص میل به جاودانگی به خودی خود قابل قبول است، اما فقط در صورتی رسانه شناسانه خواهد شد كه شخص كوشش كند تا نشان دهد چگونه این تمایل ذاتی در اثر چاپ، عكاسی، سینما، تلویزیون و به طور خلاصه، وسایل تخیل جمعی، تغییر كرده است. حوزه پیوند های كاركردی در این X مورد B وسیع و متنوع است. می توان درگیر تعامل در درون یك سیستم X میان سیستم B شد. برای مثال، در مورد كتاب، شیوه بازتولید چاپی (جنبه تكنیكی) و سازمان درونی متون (جنبه فرهنگی). برای تصویر ثابت، دیجیتالی شدن و عكاسی هنری (آنچه كامپیوتر برای فیلم انجام داد). یا دوباره، برای سینما، چگونه ویدیوی ضبط و پخش بر سینما دوستان اثر می گذارد. شادی ابداع زمانی افزایش می یابد كه ما به تعامل میان سیستم ها بپردازیم. برای مثال، تغییری كه ظهور عكاسی در نقاشی پدید می آورد؛ دگرگونی كه پیدایش برق (الكتریسیته) در معماری ایجاد می كند (دستگاه بالابر و آسمان خراش)؛ یا پخش مستقیم (مجموعه) تلویزیونی سفر به دور فرانسه (tour de france) كه در آغاز این قرن تولید شد بر روزنامه های چاپی. سرانجام می توان با در نظر داشتن بیم ها و خطراتی به كنش متقابل ما بین نظام ها (transsystems) پرداخت. برای مثال روابط وابستگی پیوند میان سفر در یك فضای بیابانی با مجاهدت توحیدی، فرهنگ چاپی با ابداع سوسیالیستی، پخش سینمایی با پیدایش ملت های تخیلی. توجه به بازگشت تاثیر دغدغه ای صرفاً امروزی نیست. مردم شناسان و جامعه شناسان به ما آموخته اند كه بشر چه چیز هایی را با ابزارهایش ساخته است. تكنولوژیست ها و معرفت شناسان به ما آموخته اند (و نسبتاً به خوبی) كه ابزار چه چیزی را برای بشر انجام می دهند. تكنولوژی های مادی و اشكال نمادین، قطعه های جداگانه تشكیل نمی دهند. (جز در ماشین های غول پیكر آرمانی از قبیل «بشر علیه ماشین ها»). فرا سوی جایگاه احیاشده افتخار مربوط به «تكنولوژی های فكری» (Pierre levy) و ابزار انتقال كه ما را به نظرات گودی، پستمن، لاتور، هاولوك و دیگران می رساند، رهیافت رسانه شناسانه روزی می تواند به شیوه جدیدی از توصیف جهان و بیان داستان هایی، به دور از دوگانه گرایی موروثی منجر شود. ما می توانیم با رها كردن تقابل های اجدادی كه همانند یك دستگاه كنترل از راه دور، هرچه را می نویسیم هدایت می كند، (از این دوگانگی) فراتر رویم، تقابل هایی مانند: اصل/ كپی، بالقوه/ بالفعل، درونی/ بیرونی، جوهر بنیادی/ پدیدار، معنوی/ مادی. این تسلسل های قدیمی شده خودشان را دوباره بارها و بارها به اشكال تكنیكی تر دیگر باز تولید می نمایند، اشكالی از قبیل: واقعی/ مجازی: پشتیبانی/ رمز: علامت/ پیام. این موضوع به این دلیل نیست كه خدا مرده است. در واقع آنچه كه مرده است الهیات غریزی و نا خود آگاهی است كه ما را وادار می كند تا در آغاز هر تاریخ، یك مبدا و سپس یك فرایند؛ یك خالق و سپس مخلوقات؛ یك ذات و سپس پدیده ها؛ یك هدف آرمانی و سپس ابزار سلطه قرار دهیم. سبك رسانه شناسانه بررسی به این مسیر مشترك بدین گونه حمله می برد كه نشان دهد خاستگاه چیزی است كه در پایان مشخص می شود، اینكه رسانه/ محیط خارجی با پیام یكی است و اینكه پیرامون مغز هسته است و اینكه انتقال X یك پیام B دگرگون ساز هم است، و به قولی اینكه ماده خام نوشتار شكل نگارش را دیكته می كند، و اینكه به طور كلی، امور غایی ما پیرو شكل خارجی ما است.
پس اجازه بدهید اصولی كه ما را راهنمایی می كنند به شكل مختصری خلاصه نماییم.
۱- تاثیر یك ایدئولوژی نمی تواند با اصطلاحات ایدئولوژیكی تحلیل شود. پویایی پنهان «كنش ایده ها در تاریخ» جست وجوی اشكال مادی X حمایت ها X و نتایج انتقالشان است.
۲- انتشار یا انتقال اطلاعات در زمان، باید به صورت ریشه ای از ارتباطات یا انتقال اطلاعات در فضا متمایز شود، حتی اگر آنها در واقعیت با یكدیگر تركیب شوند.
۳- اگر بشر حیوانی است كه تاریخ دارد، پس انتقال مصنوعی و غیر زیستی صفات اكتسابی نام دیگری برای فرهنگ بشر است. حیوانات با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند اما آنها را منتشر نمی كنند. (آنها پیام را از طریق علامت می شناسند، نه از طریق میراث جمعی آثار).
۴-ابزار انتقال، یا ابزار واسط یك نظام نمادین، سرشتی دوگانه دارد: لوازم فنی (سطوح نگارش علائم، شیوه های رمز گذاری، ادوات اشاعه) به لوازم سازمانی (نهادها، زبان ها، مناسك) افزوده می شوند. آنچه كنش انتقال را از كنش ساده ارتباطات متمایز می كند حضور نهادی سلسله مراتبی (یا سازمان مادیت یافته) به علاوه یك ابزار (یا ماده سازمان یافته) است. برای ترسیم نهایی این موضوع می توان گفت كه تجربه گرایی «آمریكایی» متمایل به برتری بخشیدن به جنبه فنی ارتباطات است و جامعه شناسی «اروپایی» متمایل به برتری بخشیدن به جنبه سیاسی ارتباطات. (آنگونه كه مكتب فرانكفورت به واقع گرایی سیاسی می نگرد و جنبه فنی را نادیده می گیرد و مكتب مك لوهان به واقع گرایی فنی نگاه می كند و از جنبه سیاسی در می گذرد).رسانه شناس به دنبال پیوند دوباره پراكسیس (عمل، تاریخ مادی) و تخنه (دانش نظام مند) است.
۵- ابژه انتقال از قبل ساز و كار انتقالش را به وجود نمی آورد. انتقال از پائین، انتقال از بالا را به وجود می آورد. برای مثال ، همان گونه كه موریس ساكت نشان داده سیما و بیانات مسیح (پیام اصلی الهام بخش) نبود كه به وسیله كلیسای حواریون و كشیشان به نسل آینده منتقل شد. سیمای مسیح در طول سه قرن (كه از عیسای احتمالاً نزاره ای (Nazareth) آغاز می شود) توسط سازمان مسیحیت، از طریق موفقیت در ایجاد ماتریسی فرهنگی (یهودی، یونانی و رومی) به طور استادانه ای ساخته شد. توهم تاریخ گرایانه شامل انتساب یك منشاء (عیسی، ماركس، بودا، فروید و غیره) به اشكال متاخر باور است.
۶- شیوه های انتقال نظام های نمادین در دوران مدرن از شیوه های انتقال فیزیكی جدایی ناپذیر است، شیوه هایی كه پیوند آنها یك «فضای رسانه ای» (media sphere) (به اصطلاح شاكله خاصی در فضا و زمان) را شكل می دهد كه به صورت فنی تعین می یابد. دیدگاه رسانه شناسانه كوشش دارد كه ماشین های محركه و ماشین های نمادین را در بر گیرد. مثل جفت شدن تلگراف و راه آهن بعد از دهه ۱۸۴۰ و اكنون جفت شدن تلفن با ماشین، رادیو با هواپیما، تلویزیون با ماهواره و غیره.
۷- رسانه یا ابزار انتقال به طور بلافصل با تجربه ای قابل درك مشخص نمی شود. رسانه بایستی با عمل تحلیل فكری ایجاد شود. آنگاه است كه شخص درمی یابد مفهوم رسانه الزاماً به مفهوم محیط ها (در حالی كه به نوعی بوم شناسی فرهنگی اشاره می كند) باز می گردد و مفهوم محیط به مفهوم واسطه فنی باز می گردد (همان گونه كه این واسطه از پدیده تكامل بشری همیشه در حال پیشرفت پدید می آید).هرگاه دیوار بین دو رشته تثبیت شده فرو می ریزد و مرز میان آنها محو می شود، شبكه جدیدی برای قرائت ظاهر می شود. تولد بوم شناسی، دیوار میان زندگی و بی تحركی را از این طریق برداشت كه نشان داد نظام های پیچیده ای از پیوند ها میان گونه های گیاهی و حیوانی از یك سو، و زمینه ها، قلمروها و محیط ( milieux ) از سوی دیگر وجود دارد. به همان شیوه جامعه شناسی، دیواری كه پدیده های منفرد (قلمرو فیلسوفان اخلاق) را از پدیده های جمعی (قلمرو تاریخ نگاران) جدا می كند، برداشت. فرو ریختن دیواری كه اصیل از پیش پا افتاده و اشكال عالی تلقی شده (مذهب، هنر، سیاست) را از قلمرو هایی كه به نظر پست ترند (مصالح مادی، حاملان نشانه، مجاری انتقال) جدا می كند، در اینجا سئوال بر انگیز خواهد بود. هدف ما: تخریب دیواری است كه تكنولوژی را (كه تاكنون در سنت های غربی به عنوان ضد فرهنگ تلقی شده ) از فرهنگ (كه تاكنون ضد تكنولوژی تلقی شده) جدا می كند. تصور می شود كه هر یك از این قلمروها علیه یكدیگرند. شاید وقت آن باشد كه به طور نظام مندی به یكی از طریق دیگری، یا به یكی همراه با دیگری بیندیشیم.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید