پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


من هم مرده ام


هرسال با شروع فصل سرما ناراحتی او بیشتر می شد، تمام تن او به خصوص شانه راستش به شدت درد داشت، آلرژی باعث رسوب كلسیم در خونش شده بود. یك روز كه پیراهنش را برای مداوا بالا زده بود گونیگ لكه های رنگی روی پوست او دید كه پس از رفتن به پیش متخصص، تشخیص داده شده سرطان استخوان دارد. نقاش و دوستش برای روبه رو شدن با واقعیت دردناك مرگ بسیار به هم نزدیك شدند. آنها هیچ چیز نمی گفتند، اما كاملاً یكدیگر را درك می كردند. بردن راجع به هنر، نقد هنری، یكسانی نژادها و موضوعات دیگر صحبت می كرد و گونیگ تمام آنها را جمع آوری كرده است، او تا زمان مرگ نقاش در سال ،۱۹۸۸ ۴۰ ساعت نوار ضبط شده صدای بردن و چهار دفترچه كامل از نوشته های او را گرد آورده بود.گونیگ در مصاحبه اخیرش گفت: «او می دانست كه مرگش نزدیك است. وی گفت: «چیزهای زیادی برای گفتن دارم.» او نسبت به نظم دوره های تاریخی كاملاً هوشیار بود. ولی خواست آنها را تماماً بیان كند. بنابراین به من اجازه داد كه بدون پرده با هم صحبت كنیم. به همین دلیل است كه من به گونه ای او را شناختم كه هیچ كس نشناخته است.» بعد از گذشت ۱۶ سال بردن كلكسیونی از آثار او حداقل قسمت وسوسه انگیز آنها در ساختمان گونیگ جمع آوری شده این آثار پایه نمایشگاه «رامر بردن» را تشكیل داد. این نمایشگاه در شومبرگ (schom burg) مركز تحقیق در فرهنگ سیاهان برگزار شد. این نمایشگاه تا ۹ ژانویه ادامه دارد. از نظر ارزش، این نمایشگاه تقریباً برابری می كند با نمایشگاهی كه جهت بزرگداشت این هنرمند در موزه ویتنی برپاست. ویتنی بیشتر آثار معروف بردن را به نمایش گذاشته است. از میان آنها می توان به یادمان پیتسبورگ و مجموعه (odysseus) اشاره كرد. بنابراین نمایشگاه شومبرگ، كه كمتر هم جنجالی است، تصمیم به برگزاری نمایشگاهی گرفت كه در آن به بررسی ایده ها، روش ها و فكرهای نابی كه پشت شاهكارهای این هنرمند است، پرداخت. اكنون ما می توانیم به بررسی دقیق آثار سال های میانی ۱۹۷۶ این هنرمند سیاهپوست بپردازیم.در یكی از نمایشگاه های بردن در گالری ای واقع در مركز شهر یك دلال مهم آثار هنری به نقاش گفت: «به آثار این مرد نگاه كن! او فوتبالیست است نه نقاش.» بردن خود را به آن فرد معرفی كرد و گفت من شیفته ورزش هستم. او گونیگ را هم به تماشای مسابقات ورزشی كه در تلویزیون پخش می شود، تشویق می كرد. گونیگ خودش فوتبال و فوتبال آمریكایی بازی می كرد. او در سال ۱۹۶۵ آسیب دید و دیگر این كار را ادامه نداد. بعد از آن او طرفدار اولین موسسه ای شد كه در نیویورك به سیاهپوستان اختصاص داشت. او در آنجا نقش كلیدی در جمع آوری سرمایه برای انتشار نخستین مجله زنان سیاهپوست را داشت. آنچه كه گونیگ و بردن را به هم نزدیك كرد نیاز مشتركی بود كه بین آن دو وجود داشت. گونیگ اخیراً به علت اختلافی كه با طرفداران مجله داشت، از آنجا بیرون آمد. هنگامی كه همسر بردن كلوپی را اداره می كرد، آن هنرمند تنها و گوشه گیر در استودیو اش به كار مشغول بود.
بردن از گونیگ خواسته بوده كه روزها او را به استودیو برساند. اولین ارتباط بین این دو، از آنجا به وجود آمد. گونیگ در آغاز به عنوان راننده نقاش كار می كرد، سپس بردن را در تماشای مسابقات ورزشی كه از تلوزیون پخش می شد همراهی می كرد. بعد از سال های اوج موفقیت بردن، سال هایی فرا رسید كه روزبه روز وضع سلامتی او بدتر می شد. در این هنگام گونیگ او را ماساژ می داد، در آن زمان كم كم مكالمات و بحث های آنها به بحث هایی راجع به هنر تبدیل شد. آندره تیبیلت دستیار بردن در سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ بود. او می گوید: «اگر از من بپرسند كه چه كسی بیشتر از همه راجع به بردن می داند، من حتماً جواب خواهم داد: راسل. آن دو بسیار با هم صمیمی و نزدیك بودند.»


همچنین مشاهده کنید