شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

دیوار


دیوار
آجراوّل ؛
-خدمتتون عرض کنم این برجی که من می سازم ،زلزله که سهله،بمب اتم هم نمی تونه
تکونش بده.
"مرد نیشخند تلخی می زنه"
چند وقتیه سقف اتاق نشت کرده. شبایی که بارون می یاد از صدای چک چک آب خوابمون نمی بره
آجر دوّم ؛
-البته بنده به اتفاق خانوم تصمیم گرفتیم برای استفاده از آب و هوای تمیز، اینجا رو پیش خرید کنیم.عجله ای هم برای تحویل گرفتن نداریم.ولی دلمون می خواد تا بهار نقل مکان کنیم تا از محیط سرسبزاینجا استفاده ببریم.
"خنده تلخ مرد روی صورتش محو میشه"
مهلتی که صاحبخونه برای تخلیه داده تموم شده،باید بگردم دنبال خونه وگرنه....
آجر سوّم ؛
-شما اینجا در طبقات از هر نوع امکانات رفاهی از قبیل استخر،سونا و جکوزی که البته به نظر شخص بنده از ملزومات هر خونه ایه برخوردارید.
"مرد با یه دست به آجرا فشار می یاره که به سیمان بچسبه و با دست دیگه سرشو می خارونه"
چند روزیه که صاحبخونه آب گرمو بسته.دیروز مادر زهرا یه تشت آب گرم کرد و زهرا رو توی حیاط شست.بچه حسابی سرما خورد.
آجر....م
-ما حتی به فکر این کوچولوی ناز هم هستیم.یه پارک قشنگ با انواع وسایل بازی تو فضای بیرونی این برج ساخته میشه تا این خانوم کوچولو حوصلش سر نره.
"نگاه مرد به عروسک توی بغل دختر خشک میشه"
هفته پیش بچهً همسایه سرعروسکی که مادر زهرا با کهنه پارچه ها دوخته بود رو کند.زهرا شبا، تو خواب، بهونشو می گیره و گریه می کنه.بهش قول دادم حقوقمو گرفتم براش یه عروسک بخرم.
آجر آخر؛
- شما شایستهً بهترینها هستید،بهتون قول می دم از انتخابتون پشیمون نمی شید.این خونه در خور شما و خانواده ی محترم شماست.
"مرد نگاهی به دیوار کوچکی که ساخته می ندازه"
***
"آسمون یک دم می باره،وارد کوچه میشه ،زهرا به سمتش میاد،سرخی چشماش حکایت از گریه داره، ولی قطرات اشکش توی قطرات بارون گمشده.
بابا آقای مرادی وسایلمونو ریخت بیرون،گفت شما لیاقت ندارید که خونه داشته باشید،باید مثل کولی ها زندگی کنید.
"مرد نگاهی به دستای طاول زده ش می کنه
توی ذهنش دستای مرد خریدار نمایان می شه"

سمانه کریمی
منبع : مجله فصل‌نو


همچنین مشاهده کنید