جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

تحصیلات عالی


تحصیلات عالی
جنینگز، وقتی دست های آلوده اش را می شست، گفت: دانشگاه فایده ای نداشت. با آن همه کاهش بودجه نمی توانستند چیز زیادی به ما یاد بدهند. آن ها فقط به ما مدرک دادند و ما را فرستادند دنبال کارمان.
- چطور آموزش دیدید؟.
- ما آموزش ندیدیم، اما چه فرقی می کند؟. ببین حالا من به کجا رسیده ام.
پرستاری در را باز کرد.
- دکتر جنینگز، شما را در اتاق عمل می خواهند.


داستان کوتاه از ران بست.نویسنده ی انگلیسی
منبع : قفسه
فرهنگ و جامعهادبیات و شعرداستان کوتاه

فروش و تعمییرات تخصصی ماشین های اداری
خرید میز و صندلی اداری
تولید کننده تورهای پشه بندی , ارگانزا، /حریر، تور های تزئیناتی …
نمایندگی رسمی فروش کلیه محصولات شرکت صنعتی الکتریک خراسان با …

همچنین مشاهده کنید
کارهای کوچک را به هدف‌های بزرگ وصل کنید!
مجله فرهنگ و جامعه

کارهای کوچک را به هدف‌های بزرگ وصل کنید!

سه نفر در یکی از معادن سنگ کار می‌کردند. کار آن‌ها تراشیدن سنگ‌های بود که از معدن استخراج می‌شد. این سه نفر هم سن و سال و در شرایط تجربی و مهارتی مشابه هم بودند. روزی رئیسشان به طور تصادفی متوجه شد با وجود آن که این سه نفر به طور تقریبی دارای شرایط و موقعیت یکسانی بودند، ولی یکی از آن‌ها کارش را با علاقه و پشتکار فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهد و گوئی هرگز خسته نمی‌شود. دومی در شرایط به نسبت مناسبی قرا
اگه بمیرم چی می شه
مجله فرهنگ و جامعه

اگه بمیرم چی می شه

کبود خار در سخت ترین و بایرترین خاک ها می روید. در خاک های بد و آهکی رنگ. در خاک هایی که نه درخت و نه هیچ گونه گیاه وحشی در آن نمی روید. در چنین خاک هایی کبود خار آزادانه و فراوان می روید. پسرکی که در میان بوته های کبود خار می دوید، از نفس افتاده بود. خیلی وقت بود که یک نفس دویده بود. ناگهان ایستاد. پروپایش را نگاه کرد. خارها پروپایش را دریده بودند. دل ایستادن نداشت. می ترسید که الانه برسند. ترس
چه داستان خنده داری
مجله فرهنگ و جامعه

چه داستان خنده داری

کاترین خسته بود، خیلی. تو آینه با صورتش ور رفت. یه جورایی از خودش بدش می اومد. یه جورایی احساس پشیمونی شاید هم شرم. وجدان بدجوری رفته بود تو کارش ولی کی می دونست. این فقط همین یه بار بود. نه بچه هاش نه شوهرش هیچکس بو نمی برد. تازه او که به خاطر هوس تن به این کار نداده بود، اگه حاضر شده بود تنش رو معامله کنه به خاطر عشق بود، عشق ! اصلاً از کجا معلوم که شوهرش تا حالا دست از پا خطا نکرده باشه، از کجا
می‌خوام رگ بزنم ...
مجله فرهنگ و جامعه

می‌خوام رگ بزنم ...

دوست دارم که..... یه اتاقی باشه گرمه گرم ... روشنه روشن ... تو باشی، منم باشم ... کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید... تو منو بغلم کنی که نترسم ...که سردم نشه ...که نلرزم ... اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار ... پاهاتم دراز کردی ... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم ... با پاهات محکم منو گرفتی ... دو تا دستتم دورم حلقه کردی ... بهت می‌گم چشماتو می‌بندی؟ میگی آره! بعد چشماتو می‌بندی ... بهت می‌گم برام
و ناگهان پرواز...
مجله فرهنگ و جامعه

و ناگهان پرواز...

گوشی تلفن همراهم لرزشی خورد و من دل نگران از حضور نامیمون بال گردهای آپاچی آمریکا بر فراز کربلا، سریع گوشی را برداشتم. پیام کوتاهی از ایران بود: قیصر امین پور شاعر توانای انقلاب اسلامی به رحمت ایزدی پیوست. وسط بین الحرمین هستم. همانجا از فرط اندوه و غم روی زمین می نشینم. پیام از دوست شاعرم کیانوش کوچکی بود که مرا بر خاک نشاند. چشمان غم گرفته ام به سوی بارگاه امام حسین(ع) خیره به تماشای بیرق سرخ بر
من و آن لنگه ام
مجله فرهنگ و جامعه

من و آن لنگه ام

وای یک نفر بیاید و به داد من برسد. الان چند ساعت است که این جا لای در کمد گیر کرده ام. همه اش تقصیر این بچه بازیگوش است. اصلا به فکر ما نیست. من و لنگه دیگرم همیشه این ور و آن ور اتاق پرت می شویم. بعضی وقت ها هم یکی از ما بین وسایل و خرت و پرت های اتاق گم می شویم و این بچه بازیگوش چند ساعت باید دنبال ما بگردد تا پیدا شویم. حالا هم من این بالا، لای در کمد گیر کرده ام و آن لنگه دیگرم افتاده آن پایین
مال مردم
مجله فرهنگ و جامعه

مال مردم

آخر به‌ تو هم‌ می‌گن‌ دختر؟ دلمان‌ خوش‌ است‌ دختر بزرگ‌ کرده‌ایم‌. ای‌ خاک‌ بر سرمان‌ با این‌ دختری‌ که‌ بزرگ‌کرده‌ایم‌. دخترهای‌ مردم‌ شاگرد اول‌ می‌شوند. عکسشان‌ را توی‌ روزنامه‌ چاپ‌ می‌کنند. ننه‌هایشان‌ راه‌می‌افتند توی‌ کوچه‌ و به‌ عالم‌ و آدم‌ فخر می‌فروشند... آن‌وقت‌ ببین‌ دختر ما چه‌ کارنامه‌ای‌ برامون‌ آورده‌. هی‌آن‌ قیچی‌ را بگیر دستت‌، بیفت‌ به‌ جان‌ این‌ پارچه‌های‌ زبان‌بسته‌ بی‌صاحب‌
چراغ
مجله فرهنگ و جامعه

چراغ

زن نگاهی به انتهای خیابان خالی و تاریک انداخت و زیپ کیفش را کشید. رژ لب، آینه و ریمل. اندکی مکث کرد. آینه و ریمل را برگرداند. رژ را به سرعت بر لبش کشید و کنار خیابان ایستاد. فکر کرد اولین ماشینی که جلوش ایستاد سوار می‌شود. اما به سرعت فکرش را تصحیح کرد. این موقع شب، تنها، اگر دقت نکند، اوضاع بدتر هم می‌شود. نفسش را بیرون داد و دست‌ها را به هم مالید. بخار سفید از دهانش بیرون آمد و لابه‌لای قطرات
راز شیرین
مجله فرهنگ و جامعه

راز شیرین

یک داستانک نه شست نه سبابه و نه هیچ انگشت دیگری فقط او بود که صدایش می‌زدند: «انگشتری!» و او راز نامش را نمی‌دانست تا این که خبر مهمانی از راست به چپ دست به دست شد این بار مهمان تازه‌ای می‌آمد؛ - انگشتری که با تمام مهمان‌های دیگر فرق داشت- نه شست نه سبابه و نه هیچ انگشت دیگری فقط او بود که مهمان تازه در آغوشش گرفته بود. و او راز شیرین نامش را در لبخندها و تبریک‌ها می‌فهمید! حسین
هوای مه آلود
مجله فرهنگ و جامعه

هوای مه آلود

دنیای عجیبی است . نمی توان به حواس خود نیز اعتماد کرد . به خوبی خاطرم هست که دقیقاٌ هفت روز قبل بود که او را به خاک سپردم . کنار آن صخره سیاه رنگ بزرگ گودالی کندم و پس اینکه جسد بیجانش را در آن انداختم رویش را با خاک پوشاندم چنانکه کسی متوجه نشود که آنجا دفن گردیده است . وقتی از تپه پایین می آمدم هیچ کس غیر از آن دهقان آن دور و بر نبود . همان دهقان که از من پرسید : آقا امروز چند شنبه است ؟ من که
اشتباه فرشته ها!
مجله فرهنگ و جامعه

اشتباه فرشته ها!

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده می‌شود‎.‎پس از اندک زمانی داد شیطان درمی‌آید و رو به فرشتگان می‌کند و می‌گوید‏: جاسوس می‌فرستید به جهنم!؟‏ از روزی که این آدم به جهنم آمده است، مداوم در‏‏ جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می‏‏‌کند و‏‎... ‎حال‎ سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که‏‎ ‎حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود‏‏ شیطان تو را به بهشت با
روز روشن
مجله فرهنگ و جامعه

روز روشن

روز روشنی بود. پرنده ها می خواندند، بیدها می رقصیدند و من سر ِحال بودم. ناگهان ابری تیره بر آسمان گذشت و همه جا تاریک شد. سر به آسمان برداشتم تا تیره گی را بکاوم به امید نوری، اما نسیم چون دستی سرد بر پیشانیم نشست و پلک هایم را بست. آرام بر جای خشکیدم. صدای دور و بری ها را می شنیدم که شگفت زده می گفتند هیچ چیز نمی بینند. هیچ چیز نمی دیدند. من اما با چشم های بسته هرچه را که دیگران نمی دیدند می دی
یک تکه پیتزا پر از حسرت
مجله فرهنگ و جامعه

یک تکه پیتزا پر از حسرت

پیرزن بیچاره تنها در صندلی پارک با چشمان پر اشک به ته مانده پیتزای زوجی نگاه می کرد که چند لحظه ای بود، رفته بودند. حس می کرد هیچ کس نمی فهمد که گرسنه است. با خودش درشیش وبش بود که برود سمت صندلی و کلک ته مانده پیتزا را بکند اما تا به خودش آمد، دید که از او گرسنه تر پسرکی بود که با ترازویی در دست به سمت ته مانده پیتزا رفت و دخل آن را آورد. پیرزن بیچاره حالا باید تا شب صبر کند تا شاید خدا روزیش را
صدای آبشار
مجله فرهنگ و جامعه

صدای آبشار

خطّی بر روی دیوار حک شده بود، چشمهایم نگاهش می‌کردند. رنگش به ظاهر قرمز بود، اما در باطن، رنگی ماورایی نشان می‌داد. رنگش میان سفید و بنفش، صورتی یا آبی و یا اگر خیره‌تر می‌شدی، رنگی بود ارغوانی. آرزو داشتم بفهمم این خط چه زمانی بر روی دیوار، نقش بسته و یا چه کسی آن را خلق کرده است. به محض گذشتن این فکر از ذهنم، ناگهان حس کردم، اتاق روشن و نوری نمایان شد. نور کورکننده و لذّت‌بخش‌، گرمای شیرینی هم د
چاله هنوز هست!
مجله فرهنگ و جامعه

چاله هنوز هست!

روزی مردی نزد شیوانا آمد و از او خواست تا به عیادت فرزندش برود. شیوانا بیماری فرزندش را پرسید. مرد گفت: ”نزدیک کوچه ما چاله‌ای هست که پسرم یک هفته پیش داخل آن افتاد و آسیب دید و دچار شوک شد. او چند ساعتی داخل آن چاله گود، گیر کرده بود و همین امر باعث شد تا ترس و وحشت به جانش بیفتد و نتواند به حالت عادی برگردد. از تو استاد آگاهی می‌خواهم تا از فرزندم عیادت کنی و او را آرام سازی و برایش توضیح دهی که
دو خط موازی
مجله فرهنگ و جامعه

دو خط موازی

دو خط موازی زاییـده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید. آن وقت دو ‏خط موازیچشمشــان به هم افتاد. و در همان یک نگاه قلبشـان تپیـد. و مهر یکدیگر را در ‏سینه جای دادند. خط اولی گفت:ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم. و خط دومی ‏از هیجان لــرزید. خط اولی گفت: و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کـاغذ‎ .‎ من روزها کار میکنم. می توانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ،یا خط کنا
زیبایی
مجله فرهنگ و جامعه

زیبایی

صدای دوستم در گوشم پیچید که می گفت: مگر واجب است که این کار بکنی؟ هر چه که خدا داده زیباست. همه از درد فرار می کنند، تو می خواهی خودت را دردمند کنی؟ بادی به غبغبم انداختم و گفتم: وقتی مرا دیدی می فهمی چرا واجب بوده. اصلا تو از روی حسادت این حرفها را می زنی. سرش را برگرداند و رفت و در حال رفتن گفت: هرچه می خواهی بگو، دلم نمی آید رهایت کنم با این حال خودت می دانی. من چند نفر را در فامیلمان دیده ام ک
صاحب مشک
مجله فرهنگ و جامعه

صاحب مشک

روی آن قاب عکس مردی قدبلند و چارشانه با مشکی دردست بود و بچه ها او را عمو صدا می زدند. بچه ها به صاحب مشک گفتند: «ما تشنه هستیم عمو.» او هم مشک را برداشت و با اسب سفیدش به راه افتاد. به چشمه ای رسید. مشک را پر از آب کرد. صاحب آن مشک با این که خیلی تشنه بود ولی آب نخورد. در راه بازگشت، ناگهان دشمنان او را محاصره کردند. صاحب مشک اصلاً نمی ترسید. دشمنانی که او را محاصره کرده بودند خیلی می ترسیدند، ب
آقـا مـوشـه
مجله فرهنگ و جامعه

آقـا مـوشـه

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیشکی نبود، یه موش بود تو سوراخ نمی رفت جارو به دمش بست، اومده بره تو سوراخش دمش ور اومد رفت پیش دولدوز گفت: دولدوز دم منو درزوادرزده! دولدوز گفت: از جولا نخ بسون بیار، تا من دمتو درزوادر زدم. موشه رفت پیش جولا گفت: جولا نخی ده، نخی دولدوز ده،دولدوز دم منو درزوادرزده. جولا گفت: یه تخم مرغ واسه من بیار تا بهت نخ بدم. موشه رفت پیش مرغه گفت: توتو تخی ده تخی جولاده
داستان نوجوان تیز پرواز
مجله فرهنگ و جامعه

داستان نوجوان تیز پرواز

- مامان، من می روم با دوستم پرواز کنم. کاری نداری؟ - نه مواظب گربه ها باش. - باشه، خاطر جمع باش، خودت که منو می شناسی به من می گن: تیز پرواز. تیز پرواز، کبوتری زرنگ و باوفا بود. او تیز و سریع بود، با پرهای سفید و سبز. او با مادرش روی بام در جنوب شهر تهران زندگی می کردند، او همیشه با رفیقش، کاکل به سر، پاپری، تپل و سفید و تنبل، به تفریح و بازی می رفتند. آنها همیشه روی سیم های تیر چراغ برق، که
باران میبارد
مجله فرهنگ و جامعه

باران میبارد

باران میبارد،هوا تاریک است،شمعی بیافروز...بگذار لااقل سایه خود را ببینم،که من محوم در تو،چیزی از من باقی نمانده،از دست رفته ام،دریابم.... و تو،تو که عطشم را به دیدارت بی پاسخ گذاشتی...در کویر برهوط..در دشت انتخابهای محال...زیر آفتاب سوزان...و در آخرین لحظاتم...شمعی بیافروز،اینگونه سر کردن در زیر باران را تاب ندارم. باران میبارد،ابر میگرید،باد میگردد...اشک..و اشک در رقابتی با باران!صدای باران ...ط
هنوز بدون عنوان
مجله فرهنگ و جامعه

هنوز بدون عنوان

هر صبح از توی آجیل‌ها پسته جمع می‌کردم و قایمکی برایش می‌بردم. دو سالی می‌شد که از وبا خبری نبود و سینماها با خیال راحت فیلم پخش می‌کردند. درتابستان وقتی همه‌جا زرد است، هیچ‌جا بهتر از سالن سینما نیست. سانس دوم ظهر خلوت‌ترین سانس بود. روزهای بارانی دوچرخه‌های زنجیر پیچ‌شده را می‌شد دید، و خلوت‌ِ در ورودی را که نشان می‌داد فیلم به جاهای حساسی رسیده است. من جا زدم. به من قوت قلب می‌دادند و من زیر ش
حرف شنو!
مجله فرهنگ و جامعه

حرف شنو!

دو تا همسایه بودند که در یک اداره کار کردند و حقوقشان مثل هم بود.یکی از آن ها همیشه بدهکار بود و نگران بود بلکه گاهی ناراضی بود و یواشکی سیاه نمایی می کرد و بسیاری از دستاوردها و راهکارها را انکار می کرد.اما آن یکی همسایه همیشه شاد و سر حال بود و به روی زندگی لبخند می زد.همسایه اولی رفت پیش همسایه دومی و پرسید چرا من نمی توانم و تو می توانی؟همسایه دومی گفت: برای این که بر اساس آمارهای رسمی همین حق
بعد از ۳۶۵ روز
مجله فرهنگ و جامعه

بعد از ۳۶۵ روز

تاب ملافه رو که چند دور بود را باز کرد ،چشمش افتاد به ساعت صفحه بزرگ روی دیوارکه داشت با نعره های تیک تاکی اش ساعت ۹و نیم را نشان می داد.... اه ... .بازم که خواب موندم !! اه ...امروزم باز یکی از اون روزاست ؛از اون روزای لعنتی که من از اومدنش هیچم خوشحال نمی شم!! بیرون، هوا گرگ و میشی بود؛ هوا حسابی گرفته، تیره، تار و تاریک بود مثل وقتی که داره شب می شه !! ولی شب نمی شد آخه تازه اول صبح بود !! ..
محصول عجیب
مجله فرهنگ و جامعه

محصول عجیب

پادشاهی همراه خدمتکاران و خدمتگزارانش، از کنار دهی می‌گذشت. کنار زمینی، پیرمردی خمیده را دید که صورتش از آفتاب سوخته بود. پیرمرد، بیلی در دست داشت و زمین را می‌کند. پادشاه دهنه اسبش را کشید و اسب ایستاد. چند لحظه به کارکردن پیرمرد نگاه کرد و گفت: «ای پیرمرد، در این سن و سال و با این همه خستگی، بازهم با عذاب زمین را بیل می‌زنی، از هر تار ریشت، قطره‌های عرق می‌چکد. با این حال، باز هم کار می‌کنی؟»
قتل در آسانسور
مجله فرهنگ و جامعه

قتل در آسانسور

کسی نمی دانست قاتل چه کسی ست. حتی کسی نمی دانست مقتول چه کسی ست! آنها به اندازه یک آینه کوچک دیواری، خون انسان پیدا کرده بودند که مواج به نظر می رسید و هنوز تازه. دکتر کشیک گفت: «شاید از دست یکی از پرستارها، پلاستیک خون افتاده باشد زمین و پاره شده باشد.» اما روی زمین، اثری از پخش شدن قطرات خون دیده نمی شد انگار خون به آرامی جاری و در گودی کف آسانسور جمع شده بود. سرپرستار گفت: «صدبار گفتم که این
کاکتوس
مجله فرهنگ و جامعه

کاکتوس

خمیازه رو کرد به سرفه و پخی زد زیر خنده. سرفه بروبر نیگاش کرد. -چیه خوشتیپ ندیدی؟ - چرا تا دلت بخواد اما سیندرلا ندیده بودم. - هه آقا رو، سیندرلا کفش نداشت اما من به جای یکی، دو تا هم دارم. - خوب ببخشید سفید برفی ندیده بودم ولی مثل اینکه نه تو سفید برفی هم نیستی. - چرا هستم خوبم هستم. - پس کو هفت تا کوتوله ت؟ - ریزه میزه بودن گمشون کردم. - زکی تو پینوکیو هم نیستی چه برسه به سفید برفی! - اصلاً‌ ح
خوش غیرت
مجله فرهنگ و جامعه

خوش غیرت

دستامو زدم به کمرم صدا مو بلند کردم و گفتم: هی آقا شیره! آقا شیره موفرفری گنده بگ! گوش کن ببین چی می گم! آقا شیره همون آقا شیره موفرفری گنده بگ نگاهی به قد و بالام انداخت و غرید. چیه چی می خوای بچه گستاخ روغن نباتی خور؟ گفتم: من بچه همون آقایی هستم که امروز صبح خوردیش یادت میآد!گفت: همان آقای بد اخلاق عصبانی غرغرو! سینه اش را جلو داد و گفت: چیه؟ حالا اومدی انتقام بابا تو بگیری؟ گفتم: نه بابا حس
مالیخولیا
مجله فرهنگ و جامعه

مالیخولیا

چند شب بود که در محله شان دزد پیدا شد. در شبی توفانی باد مست عربده کشید و با شاخه های درختان پنجه در افکند و پنجره ها را لرزاند. دختر مالیخولیایی جیغ زد: دزد، دزد! پدر مالیخولیایی از رختخوابش خیز برداشت و چماقی را که در کنار بستر نهاده بود در دست گرفت و به پنجره ها یورش برد و نعره برآورد: آی دزد، آی دزد. نویسنده : عبد الحمید حسین نیا
لا‌ک‌پشت پیر و دانا
مجله فرهنگ و جامعه

لا‌ک‌پشت پیر و دانا

درگوشه یکی از این جنگل های پهناور و سرسبز لا‌ک‌پشت پیر و دانایی بود که مدام از سرزمینی به سرزمین دیگر سفر می کرد. لاک‌پشت دانا که مسافرت به دوردست ها را بسیار دوست داشت، همیشه به سرزمین های مختلفی سفر می کرد اما همیشه تنها بود. یک روز که در حال سفر بود به جنگلی رسید که بسیار آرام و بی سر و صدا بود، بر خلا‌ف جنگل‌های دیگر که همیشه پر از هیاهوی حیوانات است، سکوت همه جای جنگل را فرا گرفته بود. لا‌ک پ
نمایندگی کابل سیمند(سیمند کابل)
نمایندگی رسمی فروش کلیه محصولات شرکت صنعتی …
چاپ کارت pvc،چاپ کارت پی وی سی،چاپ افست کارت …
فیلتر تصفیه آب

ورود / ایجاد آگهی
سایت اعتماد آنلاین
ماجرای حمله اسرائیل به اصفهان؛ نفوذ از داخل بود نه حمله برون مرزی
سایت اعتماد آنلاین
اعتراض روزنامه شهرداری تهران به حس «نوع‌دوستی» به زباله‌گردها؛ آنها …
سایت رویداد‌ ۲۴
چه کسی پیگیر بازگشت گشت ارشاد به خیابان‌ها است؟ / نزدیکان رئیس مجلس …
سایت عصرایران
نیویورک تایمز : اشتباه محاسباتی اسرائیل باعث تنش شد / عصبانیت امریکا …
سایت اکوایران
یک دهه سرپیچی بازار اجاره از دستورات
سایت دیپلماسی ایرانی
اکثر اسراییلی ها مخالف حمله به ایران هستند - دیپلماسی ایرانی
سایت اقتصادنیوز
دستور پخت ناامیدی؛ چه کسی جامعه را ناامید می‌خواهد؟
سایت عصرایران
دوباره گشت ارشاد؛ جلوی بن‌شدادها و بن‌عامرها را بگیریم
سایت عصرایران
روزنامه اسرائیلی : موشک ایران به تاسیسات اتمی اسرائیل اصابت کرد/ …
سایت اقتصادنیوز
چگونه مخالفان اردوغان را خلع سلاح کردند؟/ آغاز پایان سلطان
سایت منیبان
چرا معاون اژه‌ای تغییر کرد؟
سایت اعتماد آنلاین
سوال مهم و جدید از کاظم صدیقی: با آگاهی باغ بی‌زبان بیت‌المال را به …
سایت خبرآنلاین
ببینید | خودنمایی شگفت‌انگیز نیسان پاترول؛ عبور مقتدرانه از خیابان …
سایت خبرآنلاین
۵ وزیر دولت در صفِ اول «اصلاح کابینه» از نگاه محمودزاده /رئیسی با …
سایت عصرایران
چه کسانی حق ارشاد ندارند؟ علی علیه السلام پاسخ می دهند
سایت دیدارنیوز
جلیل محبی: این گشت ارشاد کار دولت است!
سایت دیپلماسی ایرانی
هدف نهایی اسرائیل از تجاوز به ساختمان کنسولگری ایران - دیپلماسی ایرانی
سایت اعتماد آنلاین
اعتراض شدید آذر منصوری به بازگشت گشت ارشاد: صحنه‌های زشت برخورد خشن …
سایت اعتماد آنلاین
علت حمله دولت رئیسی به روحانی و ظریف از دیدگاه واعظی: به دنبال سوژه …
سایت تجارت نیوز
ضرر و زیان‌ تعطیلی پنجشنبه‌ها در ایران
سایت آفتاب نیوز
بازگشت جنجالی گشت ارشاد به خیابان‌ها در میانه تنش بین ایران و اسرائیل؛ …
سایت ۹ صبح
تراول های جدید 500 هزارتومانی در راه است/ چه به سر ریال می آید؟ + …
سایت روزنو
حکومت حتی تحمل جشن‌های فارغ‌‌التحصیلی را هم ندارد | روزنو
سایت تجارت نیوز
دلایل سیل نابهنگام در ایران چیست؟/ چرا سیل بهاره دبی را برد؟
سایت اقتصاد ۲۴
در دنیا فقط جیبوتی پنجشنبه‌ها تعطیل است! / در این طرح، دولت فقط خودش …
سایت فرهیختگان
با «دوست دارم» گفتن شوهر به زنش مشکل داشتند
سایت خبرآنلاین
ببینید | افشاگری یک نماینده مجلس علیه دولت رئیسی؛ ماجرای بازداشت برخی …
سایت دیدبان ایران
پیام درفشان، وکیل دادگستری: پرونده رضا عزتی آسیب دیده چشمی اعتراضات …
سایت اکونگار
قاچاق سالانه یک میلیارد دلار لوزام آرایشی/ برخی مارک‌های چینی و پاکستانی …
سایت اعتماد آنلاین
مردم از ازدواج و فرزندآوری روی‌گردان نشده‌اند؛ سیاست‌های نادرست اقتصادی …
سایت اسب بخار
بازار خودرو محل آزمون و خطای مسئولان بی مسئولیت
سایت هم میهن
چه شد که ون‌ها برگشتند؟
خبرگزاری همشهری‌آنلاین
درآمد عجیب و باورنکردنی زباله گردها در تهران | سلاطین زباله تهران …
سایت نامه نیوز
اشتباه مهلکی که می تواند ثمره حمله به اسرائیل را بر باد دهد/ تاثیر …
روزنامه آرمان
ورود ۶۰ درصد فاضلاب شهری دزفول به رودخانه «دز»
روزنامه تعادل
منازعه سیاسی بر سر حجاب
سایت عصرایران
ون‌ها و زن‌ها ؛ گشت ارشاد مدیران و صدیقی/ تقصیر آقای رئیسی نیست!
سایت هم میهن
انقلابیون انتقادی
سایت هم میهن
شکست برنامه‌های فرزندآوری
روزنامه آرمان
«افسردگی و اضطراب» ایرانیان را رنج می‌دهد


سایت عصرایران
لحظه هدف قرار گرفتن آنچه که گفته می‌شود ریزپرنده بوده، در آسمان اصفهان …
سایت فرارو
جنجال جدید احمدی نژاد بعد از حمله سپاه پاسداران؛ موضع‌گیری دوپهلو
سایت جهان صنعت نیوز
شرایط پرداخت وام ازدواج در سال ١۴٠٣ چیست؟
سایت گجت نیوز
عجایب ابطال گارانتی خودرو در ایران؛ بهانه های باورنکردنی خودروسازان …
روزنامه هفت صبح
درمان در کشورهای ترکیه، امارات و قطر چقدر هزینه دارد؟
سایت اقتصاد ۱۰۰
عکس چهره خیلی متفاوت رونی کلمن سریال نون خ / کولاک صهبا شرافتی با …
سایت کاماپرس
5 مینی سریال جذاب که در طول یک روز می توان دید - کاماپرس
سایت انتخاب
ویدیو / دلخوری رابعه اسکویی از مازیار لرستانی پس از شایعه ازدواج‌شان
سایت خبرآنلاین
ببینید | کلاهبرداری هندوانه فروش خیابانی در تهران؛ رنگ کردن هندوانه …
سایت رویداد‌ ۲۴
انتقاد بدون تعارف و صریح عباس عبدی از بازگشت گشت ارشاد | رویداد24
روزنامه دنیای اقتصاد
ارتباط عجیب بهداشت دهان و دندان با سرطان روده
سایت عصرایران
ثبت تصویر موتورسواری حرفه‌ای یک سگ در خیابان‌های ایران (فیلم)
سایت عصرایران
درس مهم برنامه اسکار مهران مدیری : فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی هیچ کاربردی …
سایت روزنو
آتش سوزی در شرق تهران ۶ کشته و یک مصدوم داشت | روزنو
روزنامه هفت صبح
زندگی در کنار جسد - پنج پرونده جنایی از قاتلانی که کنار جنازه مقتول …
سایت خبرآنلاین
عکس | اولین واکنش علیخانی به انتشار یک عکس جعلی؛ رونمایی احسان از …
سایت روزنو
گوشی جدید سامسونگ در بازار چقدر تحویل گرفته شد؟ | روزنو
سایت عصرایران
ویدئوی سخنان رئیسی در باره بی حجابی که وایرال شد/ رضا رشیدپور: کاش …
سایت خبرآنلاین
ببینید | نظر فردوسی‌پور درباره رقابت استقلال و پرسپولیس برای قهرمانی
سایت اسب بخار
معرفی نیسان قشقایی 2025
سایت باتو
سرقت میلیاردی از خانه ۲ مهاجر در برج‌های نیاوران
سایت عصرایران
تعقیب سرباز روسی توسط پهپاد انتحاری اوکراینی ؛ نتیجه را ببینید
سایت نامه نیوز
نحوه حمله احتمالی اسرائیل به ایران به گمانه زنی رسانه ها
سایت ۹ صبح
مستشاران سپاه از سوریه خارج می‌شوند؟ +عکس
سایت خبرآنلاین
ببینید | گاف جنجالی و جدید بایدن در حین گرفتن عکس دسته‌جمعی!
سایت خبرآنلاین
ببینید | لحظه ورود امیرعبداللهیان به نیویورک؛ سردرگمی مرد کت‌شلوار …
خبرگزاری ایسنا
پسر صدیقه خانم که اروپایی‌ها را شگفت زده کرد
سایت خبرفوری
نمایش عکس‌های عروسی نوید محمدزاده و فرشته حسینی در یک سریال!/ ویدئو
سایت فردا نیوز
چگونه از موبایل به جای کارت بانکی استفاده کنیم؟
سایت تیتر کوتاه
ارزان ترین گوشی های سامسونگ چند؟
سایت گجت نیوز
نیسان قشقایی فیس لیفت مدل 2025 با چهره هرچه جذاب‌تر و امکانات جدید …
سایت صنعت ماشین
اصلی ترین تفاوت های لاماری ایما هیبرید با نسخه معمولی +تصاویر
خبرگزاری ایسنا
از رمان قتل داریوش مهرجویی تا تجربه رشیدپور از خبر فوتش
سایت طوطیانیوز
(عکس) دختر رامبد جوان کپی خودشه/ تیپ ساده و زیباشون چقدر دلنشینه
سایت طوطیانیوز
(عکس) آثار پیری شدید بر چهره ابوالفضل پورعرب، سوپراستار دهه هفتاد …
سایت گجت نیوز
فولکس واگن ID.4 در ایران معرفی شد؛ کراس اوور وارداتی ماموت خودرو
سایت گجت نیوز
بررسی ویدیویی گوشی های Vocal در بازار ایران
سایت فرتاک
افشاگری بهاره رهنما از شایعات ازدواج مجددش + ویدئو
سایت فرارو
چرا به شاهد ۱۳۶، «کلاشنیکف دنیای پهپادها» می‌گویند؟
سایت خبرفوری
این سلبریتی «بسیجی آمریکایی» است/ جکسون هینکل کیست و چرا عاشق جمهوری …

مکانیک سیار باطری سازی سیار(نصب باطری اتمی …
فیلتر تصفیه آب
نمایندگی کابل سیمند(سیمند کابل)
چاپ کارت pvc،چاپ کارت پی وی سی،چاپ افست کارت …

ورود / ایجاد آگهی

نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد