جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شبح فاشیسم


شبح فاشیسم
از زمان فروپاشی كمونیسم شوروی و پایان یافتن جنگ سرد كه جهان را با تئوری های رقیب مدرن سازی قطب بندی كرده بود، تلاش مدامی صورت گرفته است كه شكاف ها و شدت های تاریخی را لاپوشانی كند.
این عمل با تقلیل تفاوت های سیاسی به صورت نزاع بین «توتالیتاریسم» و «جهاد آزاد» انجام پذیرفته است. گویی درها بالا رفت و تجربه های سركوبگر عصر پیشین به درون جهان معاصر سرازیر شد و این نشان داد كه گذشته چندان ناپدید نشده است همچون نامه سرقت شده ای كه از محلش ناآگاهیم. یكی از مهم ترین دلایل این وضعیت، تقدیر فاشیسم بود؛ فاشیسم به مثابه نیروی ایدئولوژیك و قدرتمندی كه در دهه ۱۹۳۰ ظهور كرد و جریان سیاسی ای كه به سرعت در سراسر قاره فراگیر شد. طی سال های جنگ سرد، از این موضوع غفلت نشد اما درك آن منوط بود به پیوندش با توتالیتاریسم. فاشیسم با پایان یافتن جنگ سرد، از پیوند با توتالیتاریسم آزاد شد به طوری كه بازگشایی آن با تمركز بر رابطه اش با مدرن سازی كاپیتالیستی صورت گرفت گرچه نوستالژیای دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ را القا نكرد. این ظهور فاشیسم كمتر به تجربه تاریخ نگاری برمی گردد بلكه بیشتر باید به قدرت بصری درك وضعیت معاصر توجه كرد. در این وضعیت علائم آشنای فاشیسم ظاهر شده است. چاپ سه كتاب در یك سال در این رابطه، نشان دهنده تمایلی است بر واكاویدن گذشته تا از خطر تقلید و شرایط اجتماعی عینی پرهیز شود؛ شرایطی كه بر اشباح فاشیسم تاكید مستمر دارد. نویسندگانی چون پاكسون و ولین با مایكل مان همسو هستند كه «باید فاشیسم را جدی» گرفت. حتی اگر فاشیسم مربوط به دوره ای پیشین باشد، تاریخ آن در پرتو بحران معاصر و بازگشت حوادثی از زمان یازده سپتامبر از بین نمی رود. بدین ترتیب یك فاجعه سیاسی جهان را تهدید می كند و خود را با نامی متفاوت تكرار می كند، گویی گذشته فاشیسم، آینده ما را شكل خواهد داد تا از آن انتقام گیرد. امروزه شاید فاشیسم به صورتی آشكار نمایان نشود بلكه شاید اشباح آن بر سراسر جهان جاری شود.
منبع:Radical Philosophy ۲۰۰۶
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید