شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

آهسته بگو سگ‌ها نشنوند!


آهسته بگو سگ‌ها نشنوند!
روزی در مجلس هارون الرشید که جمعی از اشراف حاضر بودند، صحبت از بهلول و دیوانگی او شد. هنگام خوردن غذا، سفره سلطنتی پهن شد. یک ظرف مخصوص پر از غذا در جلو هارون گذاردند. هارون برای جلب نظر و جذب بهلول به سوی خود، غذای ویژه خود را به یکی از غلامان داد تا آن را برای بهلول ببرد.
غلام سراغ بهلول را گرفت تا اینکه او را در خرابه‌ای یافت که در گوشه‌ای از آن نشسته بود و کمی آن طرف‌تر، چند سگ لاشه الاغی را می‌دریدند و می‌خوردند. غلام غذا را به بهلول داده و گفت این غذای ویژه خلیفه است که برای شما فرستاده است. بهلول غذا را قبول نکرد و به غلام گفت این غذا را نزد آن سگ‌ها بگذار تا بخورند.غلام خشمگین شده و گفت: «این کار شما توهین به خلیفه است! این غذا، غذای مخصوص خلیفه است و او به احترام شما آن را برایتان فرستاده و آن وقت شما چنین بی‌احترامی می‌کنی؟!» بهلول گفت: «آهسته سخن بگو که اگر سگ‌ها بفهمند غذای خلیفه است، آنها هم از آن نخواهند خورد!»
امام صادق(ع): ترک لقمه حرام احب الی الله تعالی من صلاهٔ الفی رکعهٔ تطوعا
نخوردن لقمه حرامی، نزد خداوند از دو هزار رکعت نماز مستحبی خواندن بهتر است.
برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات
● اهمیت صدقه
روزی یکی از یاران امام رضا(ع)، خدمت ایشان آمده و عرض می‌کند:
ـ ای فرزند رسول‌ خدا! دو پسر داشتم که یکی از آنها مُرده است، و این دیگری که برایم باقی مانده، بسیار ضعیف و ناتوان می‌باشد. می‌ترسم او نیز بمیرد ومن بدون فرزند بمانم.
امام هشتم می‌فرماید:
ـ چیزی به دست این کودک بده تا او صدقه بدهد، اگرچه آن چیز اندک باشد؛ زیرا هر چیز کمی اگر برای خدا باشد، بسیار خواهد بود.

برگرفته از کتاب حکایتها و لطیفه‌های تربیتی
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید