شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ماهی قرمز کوچولو


ماهی قرمز کوچولو
چند روزی بیشتر به عید نمونده بود. همه مشغول خونه تکونی و خرید عید بودن و رضا کوچولو که ۶ سال بیشتر نداشت هم مثل همیشه توی کارهای خونه، خرید نون و وسایل دیگه به مامانش کمک می کرد. یک روز رضا کوچولو از مامانش خواهش کرد تا با هم برای خرید ماهی عید به بازار برن. مادر قبول کرد و هر ۲ به راه افتادن، کوچه ها و خیابون ها حال و هوای دیگه ای داشتن، اون ها رفتن و رفتن تا بالاخره به ماهی فروشی محلشون رسیدن. رضا کوچولو یکی از ماهی ها رو انتخاب کرد. ماهی فروش، ماهی رو توی یک پلاستیک کوچولو پر از آب انداخت. رضا کوچولو خیلی ناراحت شد و با خودش گفت مگه ماهی کوچولو چه گناهی کرده، اگه کسی زبون حرف زدن نداشته باشه باید این طوری باهاش برخورد کرد. رضا کوچولو به ماهی فروش گفت: اگه ممکنه ماهی رو داخل سطل یا ظرف بزرگی بریزین. ماهی فروش لبخندی زد و گفت: پسرم سطل ندارم، ماهی رو که بردی خونه داخل ظرف مورد نظرت بریز. رضا کوچولو از شنیدن حرف ماهی فروش اخماش تو هم رفت و با ناراحتی همراه مامانش به طرف خونه راه افتاد. وقتی به خونه شون رسیدن، رضا کوچولو از مامانش خواست تا یک ظرف مناسب برای ماهی کوچولو به اون بده و مامان هم ظرف شیشه ای قشنگی رو به رضا کوچولو داد.
پس از چند دقیقه صدای داد و فریاد رضا کوچولو بلند شد. مامانش به طرف رضا کوچولو رفت و دید ماهی قرمز کوچولو روی زمین افتاده و رضا نمی دونه اونو چه کار کنه؟مادر، ماهی قرمز رو با مهربونی داخل ظرف شیشه ای انداخت تا دوباره جون بگیره ولی ماهی قرمز کوچولو بی حال و بی جون بود. رضا کوچولو از دیدن ماهی با ناراحتی اشک هاش جاری شد و زیر لب گفت: همش تقصیر ماهی فروشه، اگه از همون اول ماهی رو توی یک سطل می انداخت ماهی بیچاره این طور بی حال و بی رمق نمی شد.پس از چند ساعت ماهی روی آب اومد و هیچ حرکتی نکرد، رضا کوچولو به مامانش گفت: فکر کنم ماهی از خستگی خوابش برده بهتره سر و صدا نکنیم تا بتونه راحت و آسوده بخوابه. مادر رضا کوچولو گفت: نه پسرم، بهتره یک ماهی دیگه بخریم، اون ماهی مریض شده و برای همیشه خوابیده.رضا کوچولو گفت: راست میگی مامان؟ یعنی ماهی مرده؟ مامانش گفت: آره پسرم ماهی ها توی رودخونه ها و دریاها به راحتی می تونن شنا کنن، نفس بکشن و زندگی کنن جدا شدن ماهی ها از دوستانشون و انداختن اون ها توی تنگ ها و ظرف های کوچولو که آب کمتری داره باعث می شه اون ها نتونن به راحتی شنا کنن و زنده بمونن.رضا کوچولو به مامانش گفت: مامان جون شما راست می گین، جدا کردن ماهی ها از مامان و بابا و دوستانشون کار خوبی نیست. تازه نباید اون ها رو اذیت کنیم و بهشون دست بزنیم! مامان گفت: بهتره این بار ۲ یا ۳ ماهی قرمز کوچولو رو با هم بخریم و از همون اول اون ها رو توی یک تنگ بزرگ بندازیم تا با جا به جا کردن باعث آزارشون نشیم و سفره هفت سینمون با وجود اون ها زیباتر بشه.مامان جون ادامه داد: بعد از عید هم می تونیم ماهی ها رو توی استخر بزرگ پارک محلمون بندازیم تا سالم و شاد زندگی کنن و به زیبایی پارک هم کمکی کرده باشیم.

عابدیان
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید