پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

گفته مرده حسابم کنید


گفته مرده حسابم کنید
سه بار زنگ زد که شماره مرکز ترک اعتیاد به شیشه را بگیرد، اما شماره بهانه بود، بیشتر دلش می‌خواست کسی را در سوگواری‌اش شریک کند. صدایش به خیالم جوان آمد: «همسرت شیشه می‌کشه؟» گریه کرد: «پسرم از ۶ سال پیش معتاد شده، من یک‌ساله فهمیدم». تکرار کردم: «۶ سال شیشه می‌کشیده و شما تازه خبردار شدید؟» بغض کرد: «۶ سال پیش کی شیشه را می‌شناخت؟ حتا حالا هم مگه چقدر دربارش می‌نویسند؟» زن از پریشانی‌های پسرک حدس زده بود شیشه می‌کشد و بعد نشانه‌های دیگر آمده بودند و پسر مانده بود و هذیان‌های بیداری‌اش و ترس تمام‌نشدنی‌اش و صداهایی که فقط او می‌شنید و آدم‌هایی که فقط او می‌دید و وزنش که روزبه‌روز کمتر می‌شد و طوق سیاهی که دور چشمانش را گرفته بود. از دهنم پرید: «تقصیر شماست! نباید بهش پول بدید» و بغض زن باز شکست و از روزهایی گفت که پسر در وسوسه پروازی کوتاه بالای ابرها، بین خواب و بیداری، خانه را زیر و رو می‌کند و هر چه شکستنی است می‌شکند، حتا دل مادرش را. زن گفت: «پسرم فقط ۲۷ سالشه. ورزشکار بود».
بعد برایم داستان رفتن‌ها و آمدن‌های پی‌درپی‌اش را تعریف کرد که چطور همراه پسرک شده است و انواع راه‌های ترک را با هم رفته‌اند، از متادون تا قرص‌های اعصاب، از ترامادول تا انواع معجون‌های گیاهی و دست‌ساز. شماره خط ملی مشاوره اعتیاد و مرکز تخصصی ترک اعتیاد به شیشه را که برایش می‌خواندم، پرسید: «پسرم می‌گه شیشه ترک نداره، گفته مرده حسابش کنم... راست می‌گه؟» گفتم: «نمی‌دانم». پرسید: «اگر بهش بگم اونجا زنگ بزنه، بهش امیدواری می‌دی؟» من هم دلم می‌خواست می‌توانستم به اندازه او بی‌خجالت گریه کنم. گفتم: «باید به مرکز مشاوره زنگ بزنید...». التماس کرد: «فقط بهش امیدواری بده...». گفتم: «به مرکز مشاوره زنگ بزنید». گفت: «فقط بگو...» و من، پیش از آن‌که بیشتر اصرار کند، گوشی را گذاشتم.
منبع : روزنامه تحلیل روز


همچنین مشاهده کنید