جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

غول بدجنس آتش


غول بدجنس آتش
مو فرفری داشت توی خانه با اسباب بازی هایش بازی می کرد که یک دفعه از توی آشپزخانه صدایی شنید. مو فرفری توی خانه تنها بود و مامان هم رفته بود خرید. او آهسته در اتاقش راباز کرد و آهسته از اتاق بیرون رفت وآهسته رفت توی آشپزخانه. یعنی صدا از کجا می آمد؟! موفرفری داد زد: تو کی هستی با من چه کار داری؟ یک نفر با صدایی خیلی آهسته گفت: بیا بازی کنیم.
موفرفری دور و برش رانگاه کرد. یک دفعه چشمش به قوطی کبریت افتاد که روی کابینت آشپزخانه بود. بله خودش بود. صدا از توی قوطی کبریت بیرون می آمد. مو فرفری جلو رفت و گفت: تو کی هستی که توی قوطی کبریت رفتی؟! صدای داخل قوطی گفت: منم آتش، دلم می خواهد با تو بازی کنم. بیا با هم بازی کنیم. مو فرفری کمی فکر کرد و با خودش گفت: تا مامان بیاید با هم بازی می کنیم و آهسته قوطی کبریت را برداشت و درش را باز کرد.
اما همین که در قوطی باز شد یک دفعه غول بزرگ و ترسناکی بیرون آمد و شروع کرد به خندیدن: قاه قاه قاه... غول آتش همین طور بالا می رفت و می خندید و همه ی آشپزخانه را پر از دود می کرد.
بیچاره مو فرفری خیلی ترسیده بود . او با عجله دوید و گوشی تلفن را برداشت و شماره۱۲۵ را گرفت و گفت: الو آتش نشانی، غول بدجنس آتش به خانه ی ما حمله کرده. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای بیبو بیبو توی کوچه بلند شد. آقای آتش نشان با ماشین قرمزش از راه رسید و شروع کرد به آب ریختن روی غول بدجنس. او آن قدر روی غول آتش آب ریخت که شیشه عمر او را شکست. غول آتش که نابود شد مو فرفری با خوش حالی پیش آقای آتش نشانی قهرمان رفت و از او تشکر کرد و قول داد دیگر به حرف غول بدجنس آتش گوش نکند. راستی بچه ها شما هم حواستان باشد هیچ وقت به صداهایی که از توی قوطی کبریت می شنوید گوش نکنید و در قوطی را باز نکنید شاید غول آتش باشد که می خواهد شما را گول بزند.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید