پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نامه های دوست داشتنی


نامه های دوست داشتنی
خانم ث درصندوق پستی اش را باز کرد، »بازم که خالیه!«
....عصر وقتی به خانه بر می گشت ،راهش را به سمت صندوق پستی کج کرد .باز هم خبری نبود »یعنی چرا هنوز نرسیده؟!«روز بعد خواست در صندوق را باز کند اما این کار را نکرد از خالی بودنش ترسید.عصر که آمد، دو دل بود: »باز کنم یا نکنم؟!« بعد گفت باید الآن آمده باشد.دست کرد توی کیفش تا کلید صندوق را درآورد، نبود: »این دیگه غیر ممکنه!«کیفش را خالی کرد روی صندوق عقب ماشین همسایه ....کتاب، شیشه عطر، دفترچه تلفن، تلفن همراه، پول خرد، کیف پول و غیره ولی کلید نبود »این دیگه افتضاحه!«پشت در خانه یکی ایستاده بود، نویسنده نامه های دوست داشتنی که به دست خانم ث می رسید! خانم ث بی توجه به او کلید را توی قفل انداخت. نویسنده نامه ها با تعجب نگاهش کرد، سر در نمی آورد »منم! گفتم این بار خودم بیام خوشحال تر می شی« ولی توی قیافه خانم ث یک ذره هم خوشحالی ندید، باورش نشد.
»ببینم انگار از دیدنم خوشحال نشدی ؟«خانم ث ،کلافه اخم کرد:»البته که نه .این دیگه خیلی افتضاحه.« بعد با دلخوری وارد خانه شد و در را بست .خانم ث همیشه منتظر نامه های دوست داشتنی بود، نه نویسنده نامه های دوست داشتنی .
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید