پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سالی که سیل آمد


سالی که سیل آمد
روستای ما در کنار رودخانه قرار دارد. اگر باران ببارد، رودخانه طغیان می‌کند و زمین‌های روستا زیر آب می‌رود.
زمانی که ما کودک بودیم یک سال باران زیادی بارید و خیال بند آمدن نداشت. بعد از این که باران بند آمد، رودخانه طغیان کرد. مردم روستا با همکاری یکدیگر دور تا دور روستا را آب بند گذاشتند و از ورود آب رودخانه به روستا جلوگیری کردند.
آنها از صبح تا شب، مواظب بودند که بند شکسته نشود و یا سوراخ نشود. اگر بند سوراخ می‌شد، آب به روستا می‌آمد و خانه‌های روستا را خراب می‌کرد. ما کودکان نیز پشت بندها بازی می‌کردیم و اگر بند سوراخ می‌شد، به بزرگترها می‌گفتیم. بزرگترها از سر شب تا صبح بیدار بودند و کشیک می‌دادند.
ما کودکان شب‌ها می‌خوابیدیم.
سالی که سیل آمد رودخانه طغیان کرد و زمین‌های روستا زیر آب رفت. ما در کنار رودخانه خربزه و هندوانه کاشتیم و سال خوبی بود. اگر چه طغیان رودخانه برای مردم روستا زحمت زیادی داشت اما به برکت آب رودخانه، در فصل تابستان، هندوانه و خربزه زیادی به دست آوردیم و ما راضی و خوشحال بودیم.

محمد احمدی ـ کاکی بوشهر
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید