جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کاش فرصتی بود


کاش فرصتی بود
هر لحظه ام به یاد تو می گذرد و روزگارم بی نام تو سپری نمی شود. وقتی اندوه بر جسم و روحم هجوم می آورد، وقتی سرسختی ها و دشمنی ها زبانه می کشند و زمانی که من می مانم با دست هایی خالی به سوی آسمان، تنها تصویر تو در ظهر عاشوراست که به من قدرت ماندن، پایداری و زیستن می بخشد. گاه به خود نهیب می زنم، گاه بر خویش می لرزم و گاه درهم می شکنم.‎.‎.
تمام لحظه هایم سرشار از حضور توست، ای عزیزترین عاشق.
تمام روزگارم پر از تصاویر توست وقتی که وداع می کردی.
تمام وجودم لبریز از تو می شود، وقتی سرشار از تنهایی می شوم.
کاش بدانی که در گوشه صفحات قلبم، در کنج ابعاد روحم و در عمق افکارم، هیچگاه لحظه ای بی تو نگذشته است.
همه تو را بزرگمرد تاریخ می خوانند و من تو را نازنین ترین کسی می شناسم که با همه مهربانی ها پیوندی دیرینه داشت.
می دانم اگر حضورم پابرجاست به برکت نام مبارک توست.
می دانم اگر راهی برای عبور پیش پایم نقش بسته است، به احترام نام توست که بر گوشه وجودم حک شده است.‎.‎.
کاش فرصتی می شد تا بر سنگفرش روحم صدای قدم هایت طنین می انداخت و من حتی برای لحظه ای در تو، در خلاصه خوبی ها غرق می شدم.

عرفان انصاری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید