شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
اطاعت از پیامبر
میدان جنگ از هیاهوی لشكر هوازن پر بود. مسلمانان كه پس از شكست اول گریخته بودند، كم كم باز میگشتند و دور و بر پیامبر خدا (ص) جمع میشدند. وادی حنین شاهد صحنههایی بود كه هیچ وقت ندیده بود.
كم كم مسلمانان به هم پیوستند و از هم گسیختگی خود را جبران كردند. عبدالله بن زید، بی امان شمشیر میزد و عرق از سر و رویش میریخت. از این كه میدید مسلمانان دوباره به میدان باز میگردند و جنگ به سود مسلمانان در حال انجام است، لبخند برلبانش نشسته بود. در كشاكش نبرد، با یكی از كمانداران لكشر هوازن درگیر شد. با شمشیر، او را از پای انداخت و كمانش را برداشت.
عبدالله خوب میدانست كه با شمشیر چگونه باید رزم كرد، ولی كمان، او را یاری میكرد تا آنان را كه در حال فرار بودند نیز از قلم نیندازد. با كمان غنیمت گرفته، جنگ را ادامه داد و همراه بردارش حبیب و مادرش نسیبه در دفاع از پیامبر خدا (ص) كوتاهی نكرد.
پس از ساعتی، هیاهوی جنگ خاموش شد و گرد و غبار آن فرونشست. سرزمین حنین پر بود از كشته و زخمی، لشكر هوازن گریخته بود و سپاه اسلام، در نبرد پیروز شده بود. برخی غنیمتی برده بودند و برخی در میانه میدان، كشتههای سپاه دشمن را ورانداز میكردند و هر چیز به درد بخوری مییافتند بر میداشتند.
ناگهان صدایی در میدان پیچید و همه ساكت شدند؛ «پیغمبر خدا، محمد مصطفی دستور میدهد كه غنیمتها در آن گوشه میدان، گردآوری شوند و هر كس غنیمتی برده، باز آورد و كسی پیش از تقسیم، چیزی نبرد. فلانی، مأمور نگهداری غنیمتها، تا پیش از تقسیم است.»
پیشتر چنین بود كه جنگجویان عرب، هر غنیمتی به چنگ میآوردند، از آن خودشان بود و خود را مالك آن میدانستند از این روی، برخی از این دستور پیامبر، ناخرسند بودند و در انجام آن درنگ كردند.
كمانی كه عبدالله در میانه جنگ به غنیمت برده بود، شاید ارزش چندانی نداشت، اما برای عبدالله بسیار گرانبها بود؛ با آن جنگیده بود و دشمنان خدا را سركوب كرده بود. اینك، آن كمان میتوانست نشانی از باوفایی عبدالله به رسول خدا(ص) باشد. او فرمانبردار بی چون و چرای حبیب خدا بود. پس لحظهای درنگ نكرد و فوری خود را به نگهبان غنیمتها رساند. البته تحویل غنیمتهایی كه سپاهیان به دست میآوردند، چندان نامعمول نبود، ولی این كه كسی كمانی را تحویل دهد كه خودش با صاحب آن درگیر شده و آن را به دست آورده است، نیازمند داشتن روحیه تسلیم و اطاعت از رسول خدا بود؛ پس كمان را به نگهبان داد. سپس نگاهی به مادرش نسیبه انداخت كه با تمام توان خود، در حال رسیدگی به حال زخمیها و جانبازان بود. بی درنگ به سوی او شتافت تا در كمك رساندن به مجروحان یاریاش كند.
منبع : سایت فاتح نت
كم كم مسلمانان به هم پیوستند و از هم گسیختگی خود را جبران كردند. عبدالله بن زید، بی امان شمشیر میزد و عرق از سر و رویش میریخت. از این كه میدید مسلمانان دوباره به میدان باز میگردند و جنگ به سود مسلمانان در حال انجام است، لبخند برلبانش نشسته بود. در كشاكش نبرد، با یكی از كمانداران لكشر هوازن درگیر شد. با شمشیر، او را از پای انداخت و كمانش را برداشت.
عبدالله خوب میدانست كه با شمشیر چگونه باید رزم كرد، ولی كمان، او را یاری میكرد تا آنان را كه در حال فرار بودند نیز از قلم نیندازد. با كمان غنیمت گرفته، جنگ را ادامه داد و همراه بردارش حبیب و مادرش نسیبه در دفاع از پیامبر خدا (ص) كوتاهی نكرد.
پس از ساعتی، هیاهوی جنگ خاموش شد و گرد و غبار آن فرونشست. سرزمین حنین پر بود از كشته و زخمی، لشكر هوازن گریخته بود و سپاه اسلام، در نبرد پیروز شده بود. برخی غنیمتی برده بودند و برخی در میانه میدان، كشتههای سپاه دشمن را ورانداز میكردند و هر چیز به درد بخوری مییافتند بر میداشتند.
ناگهان صدایی در میدان پیچید و همه ساكت شدند؛ «پیغمبر خدا، محمد مصطفی دستور میدهد كه غنیمتها در آن گوشه میدان، گردآوری شوند و هر كس غنیمتی برده، باز آورد و كسی پیش از تقسیم، چیزی نبرد. فلانی، مأمور نگهداری غنیمتها، تا پیش از تقسیم است.»
پیشتر چنین بود كه جنگجویان عرب، هر غنیمتی به چنگ میآوردند، از آن خودشان بود و خود را مالك آن میدانستند از این روی، برخی از این دستور پیامبر، ناخرسند بودند و در انجام آن درنگ كردند.
كمانی كه عبدالله در میانه جنگ به غنیمت برده بود، شاید ارزش چندانی نداشت، اما برای عبدالله بسیار گرانبها بود؛ با آن جنگیده بود و دشمنان خدا را سركوب كرده بود. اینك، آن كمان میتوانست نشانی از باوفایی عبدالله به رسول خدا(ص) باشد. او فرمانبردار بی چون و چرای حبیب خدا بود. پس لحظهای درنگ نكرد و فوری خود را به نگهبان غنیمتها رساند. البته تحویل غنیمتهایی كه سپاهیان به دست میآوردند، چندان نامعمول نبود، ولی این كه كسی كمانی را تحویل دهد كه خودش با صاحب آن درگیر شده و آن را به دست آورده است، نیازمند داشتن روحیه تسلیم و اطاعت از رسول خدا بود؛ پس كمان را به نگهبان داد. سپس نگاهی به مادرش نسیبه انداخت كه با تمام توان خود، در حال رسیدگی به حال زخمیها و جانبازان بود. بی درنگ به سوی او شتافت تا در كمك رساندن به مجروحان یاریاش كند.
منبع : سایت فاتح نت
منبع : سایت پیامبر اعظم
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل حجاب اصفهان ایران و اسرائیل گشت ارشاد حمله ایران به اسرائیل حسین امیرعبداللهیان استان اصفهان دولت وعده صادق جنگ ایران و اسرائیل
تهران سیل وزارت بهداشت هواشناسی شهرداری تهران قتل فضای مجازی زلزله سازمان هواشناسی سیلاب قوه قضاییه آموزش و پرورش
قیمت دلار قیمت طلا خودرو قیمت خودرو دلار بازار خودرو بانک مرکزی چین ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم قیمت سکه
سعدی سینمای ایران تئاتر تلویزیون فیلم سینمایی روز سعدی سینما موسیقی سریال کتاب دفاع مقدس بازیگر
سازمان سنجش مغز
رژیم صهیونیستی غزه عراق فلسطین جنگ غزه حماس روسیه سازمان ملل امیرعبداللهیان ترکیه اسراییل شورای امنیت
فوتبال استقلال پرسپولیس شمس آذر قزوین تراکتور باشگاه استقلال صنعت نفت آبادان لیگ برتر لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید
سرطان فناوری اینترنت ناسا هوش مصنوعی گوگل سامسونگ تبلیغات تلگرام اپل
حمله قلبی کلسترول فشار خون گیاهان دارویی پیاده روی