چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

غزه، غزلی از خون


غزه، غزلی از خون
سلام بر همه خیمه‌های ابر کبود ‌
درود بر همه موجهای خشم‌آلود ‌
به خلوت همه دره‌های ژرف، درود ‌
که خفته‌اند پراکنده بر سواحل رود ‌
به زاد و مردن کوتاه آذرخش بلند ‌
به غرش و تپش تندر لجوج و عنود ‌
به برفراشته رایات نخلها که سحر ‌
شود ز بوسه رنگین‌مهر خون‌آلود ‌
به تیره شامگه سرد و غمگن جنگل ‌
که می‌تراود از آن غصه‌های وهم‌آلود ‌
به های‌های دل ‌غمگسار در گریه ‌
به غم فزا و رسا نغمه همیشه رود ‌
به هر صلابت غمبار، هر بلندی اوج ‌
به هرچه‌هرچه که بشکوه و غمگن است، درود ‌
ببار ای همه آسمان دیده من ‌
که هیچ عقده دیرینه دلم نگشود ‌
برآن سترگ دلیران قهرمان بگری ‌
که روی صهیون با ناخن دفاع شخود ‌
نه، هیچ گریه بر آنان مکن، غلط گفتم ‌
در این سروده زبانم ره خطا پیمود ‌
تو بر فسردگی خویش بنگر و بگری ‌
که بر حماسه آنان تو را ز گریه چه سود؟ ‌
حماسه من و تو در کلام و شعر و سخن ‌
حماسه‌های فلسطین زخون و آتش و دود ‌
تو خون خویش به رگهای تن می‌انباری ‌
سپاه غزه، یک جبهه دگر بگشود ‌
الا زمین فلسطین، بلند بادت نام! ‌
زبانم ارچه نیارد ز شرم گفت درود ‌
که گر بپرسی‌ام از یاری و مسلمانی ‌
کجا ز شرم توام هیچ می‌توان آسود؟! ‌
که آبروی همه شرق در برابر غرب ‌
تو و سپاه تو بوده‌ست و نیز خواهد بود ‌
تو دست خسته شرقی در آستین زمان ‌
کنون به دست تو باید که دست خصم شخود ‌
برای شرق بمان سالهای دیرادیر ‌
به پاسداری از حق، به فتح زودازود ‌
اگرچه مردمت آواره بیابان شد ‌
اگرچه جسم تو در چنگ دشمنان فرسود ،‌
امیدوار به پیکار و گرم دل می‌باش ‌
که دشمن تو هم از بیم یورشت نغنود ‌
ز پایمردی تو جسم خصم در لرزه ‌
ز پایداری تو کام خصم زهرآلود ‌
به چابکی سپاه تو نیست مانندی ‌
مگر عقاب سبکبال، گاه اوج و فرود ‌
به دشت، حمله مردان رزمی تو بود ‌
چنان چو پهنه دریا و موج خشم‌آلود ‌
خروش و حمله کن و کینه‌ورز و آتش زن ‌
که داس کینه تواند سپاه خصم درود ‌
درودگوی و ثنا‌خوان جاودانه توست ‌
اگرچه زمزمه باد و گرچه نغمه رود ‌
تو و سپاه تو را از لبان آزادی ‌
همیشه باد سلام و هماره باد درود ‌

دکتر سید علی موسوی‌گرمارودی
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید