جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

جوجه تیغی و بدن خارخاری


جوجه تیغی و بدن خارخاری
در یک جنگل سرسبز که همه حیوون ها در کنار یکدیگر زندگی می کردن، یک جوجه تیغی کوچولو بود که با مادر و پدرش کنار یک بوته لونه داشت. یک روز جوجه تیغی کوچولو از خونه بیرون اومد تا با دوستانش خرس، لاک پشت و ببر کوچولو بازی کنه.
همگی شاد بودن و با همدیگه قایم باشک بازی می کردن. نوبت خرس کوچولو رسید تا چشم بذاره. حیوونا همه قایم شدن، خرسی چشم هاشو باز کرد و دنبال دوستاش گشت و جوجه تیغی رو دید. تا خواست بگیردش خار جوجه تیغی به دستش فرو رفت و از دستش خون اومد و خیلی ناراحت شد و شروع کرد به گریه کردن. دوستاش همه دورش جمع شدن، جوجه تیغی هم کلی خجالت کشید و این که بدنش پر از خاره، خیلی ناراحت شد و بازی رو ول کرد و از دوستانش جدا شد. جوجه تیغی همین طور که با ناراحتی داشت در جنگل راه می رفت، فیل دانا رو دید. فیل دانا از جوجه تیغی کوچولو پر سید: چی شده، چرا ناراحتی؟
جوجه تیغی کوچولو گفت: چرا من خار دارم ولی بدن بقیه حیوونا نرمه؟ من از دوستام خجالت می کشم و بعد ماجرا رو برای فیل دانا تعریف کرد.
فیل گفت: بدن هر حیوونی از یک چیز پوشیده شده و ما نمی تونیم بگیم چرا بدن بره از پشم پوشیده شده یا چرا بدن پرنده ها پر از پره!
خدای مهربون بدن هر حیوونی رو متناسب با شرایط زندگی اون آفریده تا بتونه راحت تر زندگی کنه و در شرایط خاص از خودش دفاع بکنه.
به طور مثال لاک پشت روی پشت خودش یک لاک داره که همیشه همراهشه و هر موقع احساس خطر بکنه، می تونه سریع داخل لاکش قایم بشه. هیچ کس هم نمی تونه به اون صدمه بزنه چون لاکش خیلی محکمه.
یا ببر کوچولو دندون های تیزی داره که با اون ها می تونه از خودش دفاع کنه. خرس ها هم بزرگ و قوی هستن و می تونن در برابر حیوونای دیگه از خودشون مراقبت بکنن، اما تو نه مثل خرس قوی هستی، نه مثل ببر دندون تیزی داری و مثل لاک پشت هم با خودت لاک نداری. پس اگر قرار بود که خار هم نداشته باشی، چه جوری می خواستی از خودت دفاع کنی؟
خارپشت کوچولو با خودش فکر کرد و متوجه شد که فیل دانا درست می گه؛ هر چند خارهای اون زشته ولی کاربرد زیادی براش داره.
جوجه تیغی کوچولو خوشحال شد، از فیل دانا تشکر کرد و سریع رفت پیش دوستاش و به اون ها گفت: من دیگه ناراحت نیستم که بدنم از خار پوشیده شده.
بعد همه چیزهای خوبی رو که از فیل دانا یاد گرفته بود، برای دوستاش تعریف کرد و همه متوجه اشتباه خودشون شدن و فهمیدن که باید خدای بزرگ رو برای همه چیزهایی که بهشون داده شکر بکنن و هیچ وقت دوستانشون رو مسخره نکنن.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید