پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

پیشی و موشی


پیشی و موشی
پیشی کوچولو یک گوشه نشسته بود و اطرافش را نگاه می کرد که یک دفعه چشمش به موشی افتاد که از پشت دیوار او را نگاه می کرد. موشی بازیگوش می خواست کمی پیشی را دست بیندازد. به خاطر همین هی سرش را بیرون می آورد و پیشی را نگاه می کرد و باز پشت دیوار قایم می شد.
پیشی که فهمیده بود موشی دارد او را اذیت می کند نقشه ای کشید. او دستمالی به سرش بست و خودش را به خواب زد تا موشی فکر کند مریض است. این بار که موشی از پشت دیوار سرک کشید دید پیشی سرش را بسته و خوابیده. مثل این که حالش زیاد خوب نبود. موشی از پشت دیوار بیرون آمد و به پیشی نزدیک شد در همین موقع پیشی چشم هایش را باز کرد و دنبال موشی دوید. موشی بیچاره از ترس بالای کابینت رفت و همان جا ماند. حالا موشی آن بالا گیر کرده و با ترس پیشی را نگاه می کند. تقصیر خودش است. یک ضرب المثل است که می گوید: با دم شیر بازی نکن. خب عاقبت شوخی کردن با گربه همین است.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید