پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

معلول، زیباترین تجسم استواری


معلول، زیباترین تجسم استواری
خواستم با جوهر سبز واژه ها اراده ات را به تصویر بکشم اما دریافتم که تو خود، حدیث مفصلی از بردباری و اراده ای.
خواستم نگاه های ترحم آمیز را از نگریستن به عصای سپید و عینک سیاهت بازدارم اما جادوی کلامت، چشمان ناآگاه را به جوهره وجودت معطوف ساخت و آنگاه زیباترین پیوندها میان تو و چشم های شسته از ناباوری ها تبلور یافت. اینجا بود که معجزه اراده ات را در مسیر دانستن دریافتم و دیدم که چگونه رشته های نقاط منظم را در لوح سفیدی حک نموده و با سرپنجه های هنرمندت به آنها هویت بخشیدی و ترنم شادی سر دادی.
در آن هنگام از جای برخاستی، عصای سفیدت را به مثابه پرچم صلح برافراشتی و بانگ زدی که این، سمبل حضور من و همنوعان من است. عصا را به دست گرفتی و آن را با ضربان قلب تپنده و گام های پیشرونده ات همگام ساختی تا در مسیر شکفتن، پیشگام تو در رویارویی با مخاطرات باشد.
صدایت زدم، نشنیدی. به چهره ات نگریستم. نگاهت از جنس نگاه های روزمره نبود و زیبایی خیره کننده آن، حکایت از آن داشت که تو با چشمانت سخن می گویی، دگربار صدایت زدم. این بار دانستم که گفتار تو نیز از جنس دیگری است، آنگونه که نگاه آکنده از مهر، آغازگر کلام و اشاره دست ها، تفسیری از رازهای پنهان مانده در گوهر وجود توست.
با لبخوانی سرود زندگی، هم آوازت شدم تا معنای پیوندهای ناگسستنی ات را دریابم. آنگاه دریافتم که چگونه با معجزه سکوتت، مهر خاموشی را از لب های فروبسته برمی چینی و لذت همسرایی با آوای حیات را در پس اشارات پرمعنا متجلی می سازی.
خواستم دست در دستانت گذارم تا همگام با یکدیگر، فراز و نشیب های طبیعت را بپیماییم اما پاهایت را یارای حرکت نبود. ساده اندیشانه پنداشتم که پیوند میان من و تو، خیالی بیش نیست. لیکن ندای درون، مرا به نگاهی ژرف سوق داد. آنگاه تو را دیدم که سوار بر مرکب چرخدار، با سرعتی وصف ناپذیر برای رسیدن به اوج شکوفایی در تکاپویی.
پاهایت ناتوان بود اما با تکیه بر پاهای آهنین به نبرد با شیطان یأس و نومیدی رفتی و چه زیبا بود استواریت با پاهای نااستوار و چه سخت است برایم درک اراده ات، اراده ای که هزاران بار سخت تر از صندلی چرخدار و عصای آهنین است.
اکنون با تو سخن می گویم که در حصار چشم های بینا، گوش های شنوا و پاهای رهپیما گرفتاری. بیا تا امروز را برای رها شدن از تنگناهای غفلت مغتنم بشماریم و به آزادی آنهایی بیندیشیم که دلیرانه خود را از قید نقص و ناتوانی رهانیده اند. آری، اینان به راستی مصادیق رحمت پروردگارند و دلیل روشنی بر گشایش درهای حکمت، زیرا آنجا که چشمان نابینا در حصار پلک ها حبس می گردند عقل، دیده بر دیدنی ها می گشاید و آنگاه که گوش ها را یارای همنوایی و پاها را توان همگامی با نوای زندگی نباشد، گوش جان به استقبال پیام هستی می شتابد و نوای حرکت از روح آدمی برمی خیزد و ندا سر می دهد که: معلولیت، ناتوانی نیست بلکه زیباترین تجسم استواری است. ۱۳ آذر، روز جهانی معلولان گرامی باد.

حمدالله خواجه حسینی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید