جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آنهایی که از حرکت می‌ترسند، به وسیله زندگی بلعیده می‌شوند


آنهایی که از حرکت می‌ترسند، به وسیله زندگی بلعیده می‌شوند
دو دانه در خاک حاصلخیز بهاری کنار هم نشسته بودند. دانه اولی گفت: «می‌خواهم رشد کنم! می‌خواهم ریشه‌هایم را هر چه عمیق‌تر در دل خاک فرو کنم و شاخه‌هایم را از میان پوسته زمین بالای سرم پخش کنم...من می‌خواهم شکوفه‌های لطیف خودم را همانند بیرق‌های رنگین برافشانم و رسیدن بهار را نوید دهم... من می‌خواهم گرمای آفتاب را روی صورت و لطافت شبنم صبحگاهی را روی گلبرگ‌هایم احساس کنم!» و بدین ترتیب دانه رویید.
دانه دومی ‌گفت: «من می‌ترسم. اگر من ریشه‌هایم را به دل خاک سیاه فرو کنم، نمی‌دانم که در آن تاریکی با چه چیزهایی روبرو خواهم شد. اگر از میان خاک سفت، بالای سرم را نگاه کنم، امکان دارد شاخه‌های لطیفم آسیب ببینند... چه خواهم کرد اگر شکوفه‌هایم باز شوند و ماری قصد خوردن آن‌ها را کند؟ احتمال دارد بچه کوچکی مرا از ریشه بیرون بکشد. نه، همان بهتر که منتظر بمانم تا فرصت بهتری نصیبم شود.» و بدین ترتیب دانه منتظر ماند. مرغ خانگی که برای یافتن غذا مشغول کند و کاو زمین بود دانه را دید و در یک چشم بر هم زدن قورتش داد...
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید