شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اثرات فقر بر کلان شهرها


اثرات فقر بر کلان شهرها
در خصوص نقد محرومیت سخن بسیار گفته و شنوده ایم ولی هر قدر سخن گفته شود باز نمی توان ابعاد آن را بطور کامل و لازم تشریح و بیان کرد. بطور کلی در جامعه و شهر فقیر افراد با اختلالات روانی متعددی مواجه می شوند. فقر در شهرها حافظه افراد را کاهش می دهد و تألمات را می افزاید بخصوص در شهرهای جهان سوم و در حال توسعه که دنیای ماشینیسم بلای جان بشر شده است و این معضل یک برنامه ریزی عظیم شهری براساس اصول نوین جغرافیای شهری که ترکیبی از علوم اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی، جمعیت شناسی و... می باشد را می طلبد که البته در رأس این پارامترهای ذکر شده اهرم پرقدرت اقتصاد سیاسی و قدرت تصمیم گیری سران و نظام های حاکم هر شهر و کشور می باشد. فقر، ناتوانی در برآورده ساختن نیازهای انسانی است اما نیازهای انسان محدودیت و نهایت ندارد و با پیشرفت علوم و تکنولوژی و تمدن بشری نیازها نیز گسترش پیدا می کند و فقر ذهنی، نسبی و مطلق در شهرها مشهود می شود. در شهرها ما شاهد توجه فزاینده به پدیده فقر، پایداری محیط و رابطه بین آن دو یعنی توسعه پایدار شهری هستیم. در واقع چالش اصلی در توسعه، فهم روابط متقابل فقر، منابع طبیعی و جمعیت است. فقیران در یک دور باطل قهقرایی اسیرند. آنها ناگزیر از بهره برداری مضاعف از منابع به خاطر بقا هستند، بهره برداری مضاعف منابع را به گونه ای تغییر می دهد که بازسازی آن خارج از توان اکوسیستم ها است. امروزه مسائل اجتماعی شهرها را تنها با احداث خیابانها و منطقه بندی شهری نمی توان حل کرد، بلکه نگرش دوباره به شرایط اجتماعی- اقتصادی در شهر بیش از برنامه ریزی فیزیکی می تواند به رفاه اجتماعی مردم بیانجامد و گسترش عدالت اجتماعی را در شهر امکان پذیر سازد.
و نکته دیگر، فقر فرهنگی در شهرهاست که شاید میان گروهی از افراد رواج داشته باشد و به نسلهای بعدی نیز ممکن است سرایت کند که در این صورت فقر یک فرهنگ خواهد شد.
کشورهای جهان غالباً از منابع بسیار زیادی برخوردار هستند اما به دلیل فقر علمی و فرهنگی قادر به تبدیل آن به امکانات بالفعل نیستند و تا تحول اساسی در نهاد و تفکرات مردم شهرها به وجود نیاید هیچ گونه امیدی به بهبود آنان نمی رود، در بیشتر کلان شهرهای جهان سوم یک بیماری حاد بنام عدم پذیرش تغییر و تحول و دگرگونی در خیلی از بخش های آن اعم از اداری- فرهنگی- اقتصادی- شهری و غیره و حتی شخصی مشاهده می شود که این سکون و عدم موفقیت و عدم حرکت ریشه در بسیاری از عوامل مختلف دارد.
حرکت و پویائی عامل بقاء است و ایستائی و سکون باعث رخوت، سستی و نابودی است، در دنیای امروز که همه چیز با سرعت و شتابان در حال حرکت، تحول، نوآوری و تغییر می باشد دیگر جای هیچگونه درنگ و درجا زدن باقی نمی ماند. اما آن هنگام که خود را عضوی از اجتماع می بینیم که به آن احساس تعلق خاطر داریم برای تغییر و تکاملش می کوشیم و با حداقل های موجود حداکثر بهره وری را فراهم می آوریم و بر پیکر نحیف اجتماع و ساختار فرسوده آن ستونهایی از اقتدار و رنگی از نشاط و قلبی پر از امید، ذهنی پر از تفکر و روحی بلندو پرآوازه می زنیم.

حسین جعفریان
کارشناس ارشد جغرافیا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید