سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

طنز دانشگاهی کابوس کنکور


طنز دانشگاهی کابوس کنکور
دل نمک
حیاط خانه پر شد از هیاهو
یکی آوا برآورد پس علی کو
یکی دیگر بگفت علی آقای دکتر
یکی دیگر به زیر لب کرد غرغر
بگفتا یک نفر کارش تمامه
بباید قاب کرد این روزنامه
عمو و عمه ها از راه رسیدند
به یکباره در آغوشم کشیدند
مرا کردند غرق بوسه و گل
عمو جانم بگفتا همچو بلبل
«چه بسیار بهر تو، من شاد بودم
من این روزنامه را قابش نمودم»
... و مامانم که بودش آرزومند
برایم دود کرد یک مشت اسپند
و بابا نیز با بیجامه دلشاد
بکرد او در میان جمع فریاد
بگفتا با غرور بابا در آن حال
«مرا تو ای پسر کردی خوشحال»
تو گویی در میان جمع، پرنور بودم
من از اقبال خوش، مسرور بودم
«که ناگه مادرم آشفته احوال
همی فریاد زد از داخل هال»
که ای از غصه ات گشتم گرفتار
مرا با تنبلی کردی تو بیمار
بیامد او سراغم در اتاقم
بریخت یک پارچ آب بر روی خوابم
به یکباره من از خوابم پریدم
نگو، من خواب بودم، خواب دیدم؟!
نپرس، حال خرابی دارم اکنون
خیال و یک سرابی دارم اکنون
چه سد محکمی ست این غول کنکور
بباشد خارج از تاب و توان یک من و مور
گرسنه در زمستانی پر از برف
عجب بازمانده ام در پشت کنکور!
زبس هی درس خواندم گشته ام کور
خداوندا شکن این سد کنکور
بباید دانه کش بود همچو یک مور
بباشد این سرانجام علی آقا و کنکور
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید