سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

بیکاری و عوامل بیکاری زا


بیکاری و عوامل بیکاری زا
اگر بخواهیم تعریفی جامع و جامعه‌پسند از بیکاری عنوان داریم: بیکار به کسی یا کسانی گفته می‌شود که از هیچ منبع در‌آمدی برخوردار نیستند و یا منبع درآمد آنها پاسخگوی نیازهای اجتماعی نیست. و بیکاری نیز می‌تواند موضوعی باشد که بر اثر تجمع افراد بیکار مفهوم و معنایی را به خود می‌گیرد و در حالی که همین بیکاران از کارگر ساده گرفته تا کاسب، معلم، نویسنده، هنرمند، مهندس، دکتر و سایر رشته‌ها هرکدام به نوبه‌ی خود در تولید اقتصاد کشور می‌توانند سهیم و مؤثر باشند.
به بیانی می‌توان گفت که بزرگترین افکار و اندیشه‌های طلایی و خلاق و نفیس‌ترین نیروهای انرژیک انسانی که تحت هیچ شرایطی نمی‌توان از درآمد زایی آنها اغماض نمود، در دایره‌ی جغرافیایی ایران به صورت آشکار و پنهان گنجانده شده‌اند.
اما با این وضعیت سئوال این جاست که، آنکه تولید پول می‌کند، کیست؟ از این واقعیت هم نمی‌توان کتمان و صرفه‌نظر کرد که دستاوردهای اقتصادی و صنعتی جملگی حاصل تلاش و کوشش فکری و فیزیکی همین افراد به شمار می‌آیند. بنابراین می‌توان ابراز داشت:کلیه‌ی نمادهای اقتصادی و غیراقتصادی تحت هر عنوانی حاصل اندیشه و فکر بشر در حوزه‌های مختلف است.
پس معقول و منطقی است که بگوئیم: امروزه دنیای اقتصاد بیکاری را عامل بازدارنده در جهت چرخش چرخ اقتصادی مبنی بر رشد و بالندگی فرهنگ اقتصاد کشورها به شمار می‌آورد و هر کشوری که قدرت بکارگیری نیروهای انسانی را در جهت ایجاد ابتکارات اقتصادی نداشته باشد، بی‌تردید در عرصه‌ی کشورهای توسعه یافته بی‌نام و نشان است. با این تفاسیر به نظر می‌آید که پول برای فکر هزینه می‌شود و حاصل آن نیز پول است و فکر هم برای پول هزینه می‌شود و حاصل آن نیز پول است. پس با این ایده نتیجه می‌گیریم که علم و ثروت می‌توانند مکمل همدیگر باشند و با نبود یکی از آنها آن دیگر نیز بی‌مفهوم و ناکارآمد است. لذا اغلب بحرانهای اقتصادی در بطن کشورهای توسعه نیافته و یا کشورهای پیرامونی به وجود می‌آیند. همان کشورهایی که در جهت پویایی اقتصاد خود از ابزار و تکنیک‌های روز بی‌بهره‌اند و یا در جهت خودکفایی اقتصادی از ابزار و لوازمات پیشرفته‌ی کشورهای توسعه یافته یا به اصطلاح بورژوا تمتع می‌جویند.
اما در کشورهای در حال توسعه دقیقا عکس قضیه را مشاهده می‌کنیم، چراکه این کشورها ابراز وجود کرده و خود را آماده‌ی رقابت با کشورهای توسعه یافته می‌کنند.
کشور ایران یکی از کشورهایی است که از نظر اقتصادی دوران گذار و دغدغه را سپری می‌کند و طبیعی است که این دوران دارای پیامدها و هزینه‌های متفاوتی است. اما هر کشوری در جهت تثبیت اقتصادی قطعا با مشکلاتی از طرف کشورهای مخالف مواجه خواهد شد. که کشور ایران نیز از این دسته کشورهاست. در این جا دو سئوال پیش می‌آید. یکی اینکه نقطه‌ی مقابل کشور در حال توسعه ترفندهایی است که توسط کشورهای توسعه یافته صورت می‌گیرد. نمونه‌ی بارز آن تحریم اقتصادی و سیاسی کشور ایران در بازارهای جهانی و اقتصادی در جهت مبادلات اقتصادی است. چون واردات و صادرات به صورت مستقیم مبادله نمی‌‌گردد. مثلا پسته‌ی ایران با آن قیمت مرغوب و صواب توجهی که باید به آمریکا صادر شود، با واسطهٔ چندین کشور بدست آمریکا می‌رسد که با توجه به ارزش دلار سود کالا به نفع صادر کننده نیست.
و دیگر در واردات نیز ما جهت خرید کالای درجه یک از کشورهای صنعتی براساس همین تحریم اقتصادی با مشکل مواجه هستیم. چونکه با دست واسطه‌ها سروکار داریم که باید کالا را با قیمت گران از دست واسطه‌گر دریافت داریم که این حرکت به قصد از سوی کشورهای توسعه یافته انجام می‌گیرد و باعث عواملی بنام تورم و گرانی در کشور می‌شود و تردیدی نیست که تورم و گرانی مساوی است با عاملی به نام بیکاری که در بطن کشور بوجود می‌آید.
مقایسه‌ی دلار و پوند و یورو و حتی ریال عربستان با ریال ایرانی، می‌تواند نمونه‌ی بارزی از نابسامانی کشور از لحاظ اقتصادی باشد. وقتی دلار آمریکا در بازارهای ایران این‌جوری عنوان می‌دارد. بی‌تردید این عوامل از علایم و دلایل موثق در ایجاد بیکاری و تورم به حساب می‌آیند؛ چراکه تصمیم گیرنده در جهت ترقی و تعالی فرهنگ اقتصادی کشور در دست اعتبار این کشورهاست.
نگارنده در سال ۷۹ بیبسی عربستان را یک ریال خریداری نموده‌ام، طوری که مدیر کاروان می‌گفت: «فلانی همین نوشابه را بنده ۱۷سال پیش یعنی در سال ۱۳۶۳با همین قیمت امروز خریداری کرده‌ام که البته نه تنها این مواد مصرفی که اجناس دیگر آن نیز چندان اضافه‌ی قیمتی نداشته‌اند». بنابراین اینکه اکثر صاحب نظران اقتصادی در تثبیت قیمتها مبنی بر کاهش تورم و گرانی اتفاق نظر دارند، بی‌شک این مهم از نکات سرنوشت‌ساز و اساسی در حوزه‌های اقتصادی به شمار می‌رود. همانطوری که می‌دانید، نیروی کار در آفرینش عنصر مؤثر و حیات بخشی بنام پول بسیار پرنقش و کارگشاست و طبعا بدون استفاده از نیروهای انسانی در ابعاد مختلف تولیدی و غیرتولیدی و حتی بخشهای فرهنگی و حوزه‌های دیگر خبری از تولید پول نخواهد بود و بدون پول نیز تفکر و خلاقیت‌های نوین و مثمن بشر نیز به بار نخواهد نشست.
یکی دیگر از عوامل بیکاری‌زا در منابع تولیدی «بیکاری پنهان» است. بیکاری پنهان خود را به صورت ظاهری آراسته و کارآمد نشان می‌دهد، اما در باطن نام و نشانی از کار و فعالیت در عرصه‌های تولیدی نیست، به تعبیری این تشکیلات در درون با عدم درآمد و اعتبارزایی برخورد می‌کنند.
مثلا در شرکت مخابرات ایران اگر چنانچه نیروهای متخصص به کارگیری نشوند و بجای آنها از نیروی دیگر که در رشته‌های دیگر فارغ‌التحصیل شده‌اند؛ استفاده گردد، بی‌گمان در این سیستم‌ها با یک بیکاری پنهان مواجه خواهیم شد.
▪ عامل دیگر «بیکاری آشکار» است: این بیکاری علاوه براینکه در حوزه‌های مختلف اعم از ادارات و سازمانها و وزارتخانه‌ها و شرکت‌های تولیدی به چشم می‌خورد، در متن جامعه نیز با این مشکل مواجه هستیم. بطوریکه در ادارات دولتی از نیروهایی استفاده می‌گردد که دارای تخصص و تعهد نیستند و در انجام امور لازمه عاجز و به تعبیری با سیستماتیک این قسمتها بیگانه‌اند. واز سوی دیگر افراد بیکار در جامعه هستند که جهت تشت شغلی با مشکلات خاصی مواجه هستند.
پس نتیجه می‌گیریم که چنین نیروهایی هم در رشد و بالندگی اقتصاد کشور مؤثر نخواهند بود. یعنی وقتی یک مهندس مکانیک یا صنایع در قسمت مربوط به خود باشد، بی‌تردید در ساخت یک ماشین و یا تعمیر یک دستگاه در جهت تولید بهتر مؤثر خواهد بود و یا اگر یک نویسنده در قسمت وزارت فرهنگ و ارشاد خدمت نماید، این نویسنده در ارتقاء و تداوم فرهنگ و ادب کشور با برنامه‌هایی که دارد، مفید فایده خواهد بود. از آن طرف نیز بخش عمده‌ای از افراد هستند که دارای تخصص و سواد بوده،‌ اما با حوزه‌ی کار و تلاش بیگانه می‌باشند.
▪ ششمین عامل: کارهای زیربنایی و اصولی است که برخی از آنها در یک سطحی متوقف می‌شوند و با هزینه‌های هنگفت و البته با ضعف مدیریتی و ایجاد بحران مدیریت که در دل این کارها به وجود می‌آید، ناتمام مانده و دیگر به مرحله‌ی بهره‌برداری نمی‌رسد، که این کارها به فاکتور مهم نقدینگی کشور لطمه‌ی سنگینی وارد می‌کنند و قطعا در عاملی مبنی بر ایجاد بیکاری نیز مؤثر هستند.
▪ هفتمین عامل: شرکتها و مؤسسه‌های خصوصی است که این تشکیلات از چارچوب‌های مدنظر قانون اطاعت نکرده و با تمرد از قوانین تثبیت شده به سمت برنامه‌های نامشروع سوق داده می‌شوند و باعث به وجود آمدن نوسانات اقتصادی در کنه جامعه می‌گردند و شمار اینگونه شرکتها و مؤسسات در جامعه‌ی ما زیاد است.
▪ هشتمین عامل: خصوصی‌سازی است. با توجه به پولهای کلانی که در دست برخی از افراد به طروق مختلف قرار می‌گیرد و این افراد از طریق پول خود را قدرتمند می‌بینند. از همین وسیله در جهت گسترش حوزه‌های اقتصادی در سطح کشور اقدام می‌کنند، که با این حال بخش عمده‌ای از پول و ارز کشور در دست همین سرمایه‌داران قرار می‌گیرد، البته خصوصی‌سازی می‌تواند با تعامل و وصل کانالهای مؤثر در کشور صورت گیرد و یا می‌توان از طریق آنانکه در حوزه‌ای به قدرت می‌رسند و از این حوزه‌ی قدرت استفاده بهینه را در جهت خصوصی‌سازی به انجام می‌رسانند؛ باشد.
▪ نهمین عامل: اختلاس و کج‌روی در امور مالی یک سیستم و یا سیستمهای کشور است، که این اختلاس و کج‌روی بعضی مواقع باعث رکود تولید یک کارخانه و یا یک شرکت مهم صنعتی .... می‌شود.
▪ دهمین عامل: عدم توانایی تئوریک و عملی در برنامه‌هایی است که برای نقدینگی کشور و یا تولید خالص کشور درنظر گرفته می‌شود، چراکه حضور فعال متخصص و نیروهای کارکشته و مجرب و صادق در دایره‌ی نقدینگی کشور در جهت تصمیم‌گیری و عمل الزامی است.
▪ یازدهمین عامل: اخراج کارگران و یا نیروی متخصص در سیستم‌های مرتبط است که این امر در سال ۸۵ به عینه در شرکت سایپا و چندین شرکت دیگر و شرکتهای خصوصی و پیمانکاری‌ها در ایران به چشم می‌آید و همین سبب شده تا هزاران نیرو از این شرکت‌ها اخراج شوند. که طبعا اخراج نیروی کار سبب رکود تولید و عدم درآمد اقتصادی در این شرکتها و کشور می‌شود.
▪ دوازدهمین عامل: ولخرجی و ریخت و پاشهای بی‌مورد و بی‌اساس در کانونهای مختلف که در جهت فترت پیکر اقتصادی کشور تأثیر بسزایی دارد و این مه را می‌توان از پائین به بالا مشاهده کرد. پایین که شامل گروه خانواده‌ها می‌شود و بالایی که بترتیب در کانون ادارات، سازمانها، وزارتخانه‌ها، جشنواره‌ها، همایش‌ها، کنفرانسها و سایر کانونهای کشور به عینه دیده می‌شود.
▪ سیزدهین عامل: عدم قناعت و پرتوقع بودن آحاد جامعه که به انحای مختلف در جامعه‌ی ما به چشم می‌خورد. یعنی از آنانکه شام شب ندارند، تا آنانکه سفره‌های رنگارنگ و جورواجور و خرجهای آنچنانی را در بزرگترین هتلها و رستورانها و کانونهای معتبر و شیک رفاهی می‌نمایند، همگی اشتهای بیشتری دارند و بجای اینکه در یک حد و حدودی اقناع شوند، بسان آتشی می‌مانند که هرچقدر هیزم به کام آن دهی، اشتهای آن بیشتر می‌شود.
▪ چهاردهمین عامل: ظهور تورم و گرانی: ظهور تورم و گرانی از عوامل بیکاری‌زاست، بدین صورت که وقتی نیازهای اولیه‌ی و ثانوی انسان در جهت امرار معاش و حیات آن به حد اعلا از نظر اعتبار برسند و فرد قادر به تأمین آنها نشود. در واقع این فرد هرچقدر هم در نماد عموم بیکار نباشد و حقوقی را دریافت دارد. اما با توجه به شدت و فشاری که از لحاظ اقتصادی بر روی آن است. این فرد زندگی خود را یا با دشواری پشت‌سر می‌گذارد و یا اینکه حقوق و درآمد آن جوابگوی مشکلات معیشتی و رفاهی آن نیست. لذا چنین افرادی نیز در اصل بیکار هستند، چرا که تعریف واقعی بیکاری به کسی گفته می‌شود که نتواند خواسته‌های معقول و واقعی خانواده را تأمین کند.
▪ پانزدهمین عامل: کاهش عرضه‌ی کالا در بازار و افزایش تقاضا: این روش بیشتر توسط بازرگانان و افراد بازاری انجام می‌پذیرد، چراکه این افراد نبض بازار و قیمت اجناس و عرضه‌ی اجناس را در دست دارند و با روشی بنام احتکار سعی در گران فروختن کالای خود دارند، این روش با توجه به افزایش تقاضا انجام می‌شود که آن هم بر اثر نیاز صورت می‌گیرد. در صورتی که عرضه‌ی کالا پایین باشد. مسلما تقاضا بالا رفته و بازاریان با روشی که ذکر شد، سعی در جهت صعود قیمت اجناس می‌نمایند و این امر در بیکاری و گرانی تأثیر بسزایی دارد.
▪ شانزدهمین عامل: جنگ و پیامدهای آن: طبیعی است که جنگ در تورم و بیکاری تأثیر بسزایی دارد چون کشوری که در حال جنگ بسر می‌برد، بایستی در جهت تأمین نیروی انسانی و تجهیزات نظامی، هزینه‌های هنگفت مالی را به انجام برساند. لذا این کشور به هر نحوی که شده،‌ در جهت دفاع از کیان و ناموس و فرهنگ اصیل خود باید تجهیزات لازم جنگی و اقلام مصرفی را تأمین نماید که تأمین این لوازم و نیازهای اولیه منجر به اخذ وامهای کلان خارجی نیز با سوددهی بالا از طرف وام دهنده می‌شود. نکته‌ی دوم اینکه کشور در حال جنگ علاوه بر این موارد از طرف دیگر نیز متحمل خسارات جانی و مالی و بمباران کارخانجات و شرکتهای معتبر تولیدی و قطب‌های مهم اقتصادی توسط متخاصم می‌گردد که این موارد نیز در رشد تورم و بیکاری مؤثر می‌افتند.
▪ هفدهمین عامل: مدیریت مقتدر و نه بحران مدیریت: عمده‌ترین شکل بیکاری در هر کشوری که منجر به ضعف اقتصادی آن کشور می‌گردد، عدم مدیریت مقتدر است که بصورت بحران مدیریتی ظاهر می‌شود. اقتصاد در هر شرایطی بسیار باهوش و باکیاست است و در حساب و کتاب نیز بسیار دقیق و طمأنینه عمل می‌کند. لذا تحت هیچ وضعیتی در جهت تعدیل و یا باج دادن به کسی قابل ریسک نیست و چنانچه ضرر و زیانی به آن وارد شود، بلافاصله گوش آن کر شده و هیچ حرفی را غیر از وصول زیان خود نمی‌شنود. بنابراین برای اداره‌ی مسائل اقتصادی نیاز به یک مدیر و مدبر است، مدیری که کاملا حساب شده و طبق اصول و قوانین حاکمه عمل نماید و از آن طرف نیز مدبر باشد، یعنی در برنامه‌ریزی و اداره کردن برنامه‌های اقتصادی دارای اندیشه و ذکر و خلاقیت در جهت پویایی مسائل اقتصادی کشور برآید. چراکه تنها یک مدیر و مدبر خوب می‌تواند نکات مهم و سرنوشت‌ساز اقتصاد را در بدنه جامعه درک نموده و تنها چنین مدیری است که جایگاه فرهنگ اقتصاد را برای رسیدن به فناوری و تکنولوژی روز می‌فهمد. مدیریت مقتدر مدیریتی است که از ویژگی بارزی بنام فکر و اندیشه اقتصادی برخوردار باشد و از آن طرف نیز از پول بعنوان وسیله‌ای در جهت رسیدن به اهداف استفاده‌ی درست و بهینه را بعمل آورد. به این رویه که هم فکر خوب داشته باشد و هم ابزاری بنام پول در حد کافی در جهت اجرا در اختیار داشته باشد و اگر غیر از این باشد، یعنی با یکی از این دو آشنا باشد و با آن دیگری بیگانه باشد. این مدیریت قطعا دچار بحران مدیریت است و در رشد و گسترش بیکاری در سطح جامعه تأثیرگذار است. از طرفی دیگر دارا بودن هر دو شرایط است،‌ یعنی مدیری که هم دارای فکر است و هم پول. اما اگر ضعف مدیریتی هم در عمل و هم در نظر را داشته باشد، چنین مدیری با توجه به اینکه دارای چارچوب خاص مدیریتی و قالب‌های خاص اقتصادی نیست، بی‌تردید این مدیر با ضعفی که در جهت به اجرا درآوردن برنامه‌های اقتصادی دارد، طبعا با بحران مدیریت مواجه خواهد شد. شاید گفت: اکثر قریب به اتفاق افرادی که از نظر اقتصادی شکست می‌خورند، عاملی است که خود را به شکل یک دیوار در بین افراد و موفقیت اقتصادی آنها دایر شده است و تنها راز موفقیت جهت غلبه بر این مشکل شناسایی این عامل و تخریب آن است. بنابراین با این شناسایی است که می‌توان آشتی افراد و موفقیت اقتصادی را به عینه دید.
▪ هجدهمین عامل: اتکال به اقتصاد نفت و گاز (اقتصاد تک محصولی یا اقتصاد انرژی): با اینکه کشور ایران از معدود کشورهایی است که در زمینه انرژی قطب مهمی در اقصی نقاط جهان به شمار می‌آید و از عضوهای کلیدی و تأثیرگذار در سازمان جهانی اوپک است و از طرفی دیگر هم شرایط ژئوپلیتیک و استراتژیک این کشور سبب شده تا این کشور مدنظر نگاههای تیزبین کشورهای صنعتی و اقتصادی جهان قرار گیرد. لذا با توجه به این موارد، می‌توان گفت که خاک ایران طلاست و قیمت آن تحت هر شرایطی مورد ارزش‌یابی واقع می‌شود. یعنی به بیانی ایران از لحاظ منابع اقتصادی غنی است و تنها اتکال به اقتصاد تک محصولی در علم اقتصاد عقلایی و منطقی نیست. بنابراین بایستی در جهت ارتقاء و پوشش و تداوم منابع اقتصادی کشور از توانایی بیشتری استفاده ببریم و مسلما توجه و تأکید بر انرژی و توانایی بیشتر خود باعث تقلیل عنصر بیکاری خواهد شد.
▪ بیستمین عامل: رهایی از دایره تنبلی و قرار گرفتن در نظام کاری: یکی از دلایل عمده‌ای که به جامعه ایران و بخصوص لزوم، فعال کار آن ضربه زده است. توجه و بینش ناصحیح به ویژگیهای دایره‌ی تنبلی است که این موضوع در کلیه‌ی سیستمهای دولتی و خصوصی به چشم می‌خورد.
یعنی باید اذعان داشت که جامعه فعال کار در انجام امور محوله از فرهنگ دقت، سرعت و زمان بی‌بهره است و تا زمانی که بدین شکل جامعه ما به امور عمل نماید، طبعا در زمینه‌های اقتصادی چالشهای متعددی فرا روی ماست. بنابراین جهت رهایی از این عادت اجتماعی و قرار گرفتن در لیست کشورهای صنعتی بایستی توجه ویژه‌ای را به نظام کار داشته و به بیانی خود را وارد حوزه‌ی نظام کاری قرار دهیم و از ویژگیهای بارز آن که شامل دقت و سرعت عمل و برنامه‌ریزیهای درست و حساب شده است، استفاده‌های بهینه و کارآمد را ببریم.
لذا در جهت عملی کردن این مهم از کارگر ساده گرفته تا نیروی متخصص و کارگر در مراتب مختلف اقتصادی مدخل و مؤثر هستند.
▪ بیست و یکمین عامل: کنترل فرهنگ ترافیک در سطح کشور و تعادل این فرهنگ با بسترهای لازم: کنترل فرهنگ ترافیک که شامل جمعیت کشور و ماشین‌آلات کشور است، در رفع عوامل بیکاری‌زا بسیار مؤثر است. لذا توجه به مشاهدات در دل جامعه‌ی ایران بایستی گفت که تعادل و هماهنگی لازم توجه در بین تولید جمعیت و ماشین‌آلات و ایجاد فضای اقلیمی و مهیا کردن نیازهای لازم به چشم نمی‌آید و همین عامل یکی از عوامل به وجود آمدن بیکاری در سطح جامعه به شمار می‌رود چراکه وقتی با ازدیاد جمعیت و تولید ماشین مواجه می‌شویم، آن سوی قضیه نیز نیاز به مکان و کار از مهمترین مسائل است. یعنی باید گفت که در جامعه‌ی ایران نیاز به یک قانون تعادل و هماهنگ در جهت برطرف کردن این مشکل است، به تعبیری وقتی در دانشگاههای ایران تولید فکر و اندیشه در شتاب انجام می‌پذیرد، در عوض باید بستری برای شکوفایی و نتیجه و رفع نیاز این افکار ایجاد شود و یا وقتی جامعه ایران نیاز به نیروی انسانی بیشتری دارد و این مهم با زاد و ولد قابل حل است، در عوض این تراکم جمعیت دارای خواسته‌هایی است که مهمترین این خواسته‌ها همان اسکان و کار است.
و یا تولید ماشین‌آلات که امروزه بشدت در حال افزایش است و شرکت‌های تولید ماشین با تمام وجود در جهت رقابت به سر می‌برند. لذا این مسئله نیز در رشد بیکاری مؤثر است، چه اینکه تولید ماشین اگرچه دارای ابعاد اقتصادی است، اما نکته‌ی مهم ایجاد بسترهای لازم اعم از ارتقاء سطح کیفی و گسترش فضاهای جاده‌ای در داخل شهرها و بین شهری از اساسی‌ترین موارد مدنظر است.
نتیجه این که اگر واقعی به مسئله نگاه کنیم، بی‌شائبه بیکاری یک پروسه‌ای است که در تمام کشورهای دنیا وجود دارد و همین بیکاری باعث شده است، تا نظریه پردازان اقتصادی درصدد برآیند تا با رفع این معضل در تصاعد فرهنگ اقتصادی خود گامی بهتر را در جاده‌ی اقتصاد خویش برداشته باشند. یعنی به تعبیری بیکاری یک سئوال مجهولی است که تنها راه آن تأمل و تعمق در مسئله است و طبیعی است که حل شدن مسئله هم کمک می‌کند تا ما هم از نظر فکری به پیشرفت دست یابیم و هم اینکه جایگاه اقتصادی خود را یک درجه بالاتر ببریم. اما نکته ظریف این است که ما در جهت رفع این مسئله با مشکل مواجه هستیم و شاید یکی از دلایل آن همان عاملی است که بصورت یک دیوار حایل در بین ما و موفقیت ما ایجاد شده است. پس کشف کردن علت علم شدن این دیوار را در بین خود و موفقیت خود است که نتیجه‌ی مثبت بدست می‌آید. امید است با تعامل و تفاهم و تعمق در ابعاد مختلف اقتصادی بتوانیم کلید گم شده‌ی گنج موفقیت را کسب نمائیم. در ضمن با توجه به حوزه‌ی وسیع علم اقتصادی نگارنده در حد ظرفیت فکری خویش و براساس تحقیقاتی که بصورت مشاهده در طول جاده‌ی عمر خویش بدست آورده‌ام، مطالبی را عنوان نموده که شاید در نگاه تیزبین و آگاه اقتصادیون جور دیگری عنوان گردد

چاپ در روزنامه مردم سالاری سال ۸۶
عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید