چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

چشمه ای از سر چشمه


چشمه ای از سر چشمه
دهقانی آب مزرعه اش قطع شد
سراسیمه در پی آب برامد
ناگه چشمش به یک چشمه افتاد
به او گفت ای چشمه چرا اب مزرعه ی مرا قطع کرده ای
چشمه در جواب گفت کار من نیست .
دهقان گفت پس کار کیه ؟
چشمه گفت انی که به دنبالش می گردی
چند فرسنگ با لاتر است
دهقان دوباره به راه افتاد تا که به بالین ان چشمه رسید .
به او گفت شما اب مزرعه ی مرا قطع کر ده اید
چشمه گفت
نخیر من اطلاعی ندارم
دهقان گفت چشمه ی پایینی ادرس شما را داد
چشمه گفت چند فرسنگ با لاتر از من چشمه ای هست
فکر می کنم کار او باشد
دهقان مجددا به راه افتاد تا که بر بالین چشمه ی دیگر رسید
به او گفت ای چشمه چرا اب را به روی مزرعه ی من بسته ای
چشمه گفت من اطلاعی ندارم
دهقان گفت همین چشمه ی پایینی گفت که کار کار شماست
چشمه در جواب گفت دروغ گفته است
با لاخره دهقان به همین ترتیب چشمه هایی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت
تا به سرچشمه ی اصلی رسید
و از او پرسید
ای چشمه من خیلی راه را طی کرده ام
تا که به خدمت شما رسیده ام
سرچشمه گفت خدمت از ماست امرتان را بفرمایید
دهقان گفت چرا اب را به روی مزرعه ی من بسته ای
شرچشمه گفت ا ین همه راه را بیخودی طی کرده ای
جواب حرف سما با همان چشمه ی اولی است
دهقان گفت اخه ایشان که مرا تا اینجا کشانده است
و حالا شما می گویید
جوابت پیش اوست
سرچشمه گفت اری شما را تا سرچشمه کشانده است
تا بدانی که اب مزرعه ی شما از کجا سرچشمه می گیرد .

عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید