شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

فرزند پدر


فرزند پدر
خواب بعد از سحر از معدود خواب های دوست داشتنی من است! کسی که با صدای شلیک توپ و تانک هم از خواب بیدار نمی شد؛ حالا دقیقه به دقیقه چرتش پاره می شود و هراسان ساعت دیجیتالی اتاقش که ۱۹ دقیقه جلو است را نگاه می کند و دوباره ولو می شود و با خودش کلنجار می رود تا دوباره خوابش ببرد و تا ۳۰:۶ یعنی بازه دو ساعته از اذان تا مدرسه ده- دوازده باری بیدار می شود و می خوابد!
شاید به نظرتان عجیب بیاید که این خواب زهرماری دوست داشتنش دیگر چیست اما در این از خواب بیدارشدن ها برای من لذتی است که متوجه نمی شوند مگر اولوالالباب! جدا از شوخی همین زهرماری بودنش جالب است، همین اضطراب و تشویشش زیباست؛ مثل بیدارشدن دقیقه به دقیقه پدر برای کودکی که در آغوش خوابانده! در مثال مناقشه نیست؛ لطفاً سؤال نفرمایید!
اما امروز این تشویش و نگرانی فرق می کرد، انگار که کودکت در تب می سوزد و پدر درمانده شده است! خوابم نمی برد، هرچه چشمانم را بیشتر به هم فشار می دادم انگار خواب بیداری مشت می زد به پلک هایت و مجبور می شدی از هم بازشان کنی! یک ساعت و نیم آخر را نشستم، بدون اینکه بتوانم کلمه ای کتاب بخوانم و یا برای هندسه آن روز مسئله ای حل کنم.
با صدای زنگ موبایل، خودم را جمع و جور کردم و لباس پوشیدم و کیف به دست پله ها را پایین آمدم. پشت در پاکت خوش رنگی افتاده بود. خیال کردم بروشور تبلیغاتی فلان مهد کودک و یا بهمان کلاس کنکور است. عجله نکردم، کفش هایم را با طمانینه پوشیدم و به سمت در رفتم. خم شدم و پاکت را برداشتم. دلیل بی خوابی ام بر آن نقش بسته بود «زکات فطره».
مثل پدری که بیماری کودکش را تشخیص داده باشندو حالا می رود تا داورهایش را بگیرد. خوشحال از تشخیص بیماری و دلم بسوزد به حال فرزندم که این همه قرص و دارو باید به خوردش بدهند!
مثل اینکه اشتباه بود، جای کودک و پدر را باید عوض کرد. من چون کودکی در دامان خدا آرمیده بودم و حال مرا ترک می کرد تا سال آینده که با مرهم بازگردد... هرچند درمثال مناقشه نیست!

محمد حیدری.قم
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید