پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خـاطـره کـه مـی‌آیــد...


خـاطـره کـه مـی‌آیــد...
خاطره که می‌آید طرحی از گذشته‌ای با خود دارد که رفته و چیزکی به یاد نهاده است. با این همه آن چیز ساده، مانده در ذهن یک جای این شهر که می‌رسی نشانه‌ای از خود بر جای نهاده تا با دیدنش یادت بیاید که روزی روزگاری در کنار همان نقطه که اکنون تبدیل به نشانه ساده رنگ پریده‌ای شده تو تجربه‌ای داشته‌ای از لحظاتی که اکنون نیستند و رفته‌اند.
چه سخت می‌توان در برابر این نشانه‌های ملول پراکنده مقاومت کرد. چه سخت می‌توان در برابر آن خاطره‌هایی که در پی آن نشانه روان شده و به ذهن آدمی‌ فشار می‌آورند مقاومت کرد. وقتی خیابان‌هایی که هر روز از آن‌ها عبور می‌کنی سرشار از همین نشانه‌های ساده باشند، آن وقت باید این را بپذیری که هر روزی که می‌گذرد در خود برای تو رنجی فراهم کرده که با هجوم انبوه خاطره‌ها می‌آید و قرار است تا خود شب بیچاره‌ات کند.
خاطره که می‌آید چاره‌ای نداری جز اینکه به روز‌ها و ساعت‌های دور برگردی، برگردی و در آن لحظات زندگی کنی. پیش از آنکه کار از کار بگذرد. پیش از آنکه فراموشی بیاید و نگذارد چیزی به یاد بیاوری. خاطره که می‌آید تصویر انسان‌هایی که روزی روزگاری از کنارت گذشته‌اند و رفته‌اند در برابرت قد علم می‌کند...
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید