پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اینجا یک نفر عاشق است...


اینجا یک نفر عاشق است...
بسم المحبوب.....
نمیدونم.یه جوری میشم.میگه یه ستون مال تو توش بنویس.عاشقانه.سانسور هم نمیکنیم.یه حسی دارم.انگار که منو با یه قلم انداختن تو یه اتاق خالی و میگن بنویس.همه دیواراشو سیاه کن(کاری نداره که خوراکمه)اما خوب فقط فقط فقط عاشقانه که نه ..یعنی دوس دارم اول به یکی دونفر گیر بدم یه کم حرف بزنم بعد.اولیش همین سردبیر خودمونه.وسط تابستون ساعت دو بعد از ظهر جلسه میذاره همه آب پز بشن .آقای سردبیرجلیقه خبرنگاریتونو دربیارید جای اون پیرهن هم یه تی شرت بپوشین به جایی برنمیخوره پختم بابا اینجوری دیدمت.خون دماغمون کردی .بگذریم.میگم ...من نمیدونم اون بیروون چه خبره(بیرون یعنی بیرون این ستون..اتاقمونو میگم)مثل اینکه میخوان در مورد روابط دختر پسر بنویسن. من زیاد بلد نیستم .اما پیش خودمون باشه پنج شنبه ها میریم دربند(در راستای روابط دختر پسر میریم به خدا)با برو بچز وبلاگی.یه چیزی بگم بخندید .تو همون جلسه گرمه که رفته بودیم داشتن پیشنهاد میدادن برای مصاحبه.میگفتن مصاحبه با دختر پسرایی که میرن کوه هم خیلی خوبه...خلاصه که ماخودمون همینجوری الکی الکی سوژه ایم...بابا چیه ایدز که نداریم میریم کوه لب آب میشینیم شعر میخوریم هندونه میخونیم می آییم پایین....(آقای سردبیر پنج شنبه عصر چیکاره ای؟)خوب ببخشید اولیش بود حرف زدیم زیاد.ما کارمون چیز دیگه ایه:
من طیب ام. اونی هم که براش مینویسم اسمش طوبی ست.اینقد خانومه
اونقد خوبه خوبه خوبه که... نیست.
دلم گرفته یه نمه.خوب میشم.دوتا عاشقانه که دوسشون دارم: .....
(۱)
آه
پرنده اگر پرنده بود.
-حتی برای خاطر دل خودش هم-
پاسوز مرغ خانگی نمیشد.
آه
پرنده اگر پرنده بود.
-حتی به بهانهء دانهء فراوان زائران حاجت روا هم-
گرفتار پنجره فولاد و گنبد طلای نمیدانم آن کدام امامزاده نمیشد.
آه
پرنده اگر پرنده بود.
_به جای اینهمه دل دل و چشم به راهی و نگرانی.....
با شوق و ذوق رفتم تا اینجای نوشتهء ناقصم را برایش بخوانم تا مثل همیشه برایم کف بزند و تشویقم کند و ببوسدم و .........
پرنده
پرنده بود
پر کشیده بود.
آه.
(اون یکیش طلبتون.غصم شد.)
.یا عشق


مسعود کرمی
منبع : نشریه الکترونیک موازی


همچنین مشاهده کنید