پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

من فواره دارم


من فواره دارم
یکی بود. یکی نبود.یک نهنگ بنفش بود. نهنگ بنفش می توانست خیلی خوب شنا کند. بالا برود. پایین بیاید. اما… نهنگ بنفش یک کار را بلد نبود. او نمی توانست روی سرش فواره دُرُست کند.
یک روز صبح نهنگ بنفش با خودش گفت: امروز من فواره دُرُست می کنم. بعد چشمانش را باز کرد. نفس عمیقی کشید و… هوف…
اما هیچ فواره ای از بالای سر نهنگ بیرون نیامد.
نهنگ دوباره چشمانش را باز کرد. یک نفس عمیق دیگر… ولی نهنگ بنفش، باز هم نتوانست فواره ای دُرُست کند.
نهنگهای بزرگ خندیدند و آب را فش فش… فواره کردند.
نهنگ بنفش دُمش را به آب زد و شنا کرد. شنا کرد. شنا کرد.
آن قدر رفت تا … اوهو… اوهو… صدای گریه بود. نهنگ بنفش به این طرف نگاه کرد. به آن طرف نگاه کرد و ناگهان… چند تا بچه را دید که بر ساحلِ دریا نشسته بودند و گریه می کردند.
نهنگ بنفش فریاد زد: بچه ها! بچه ها! چرا گریه می کنید؟
بچه ها گفتند: مادرمان رفته غذا پیدا کند، اما هنوز برنگشته است… ما… او راگُم کرده ایم و این جا خیلی می ترسیم.
نهنگ بنفش گفت: نترسید… نترسید… این جا که ترس ندارد. نگاه کنید!
نهنگ بنفش شکلکی درآورد تا بچه ها را بخنداند. اما بچه ها با دیدنِ دهانِ بزرگِ او بیشتر ترسیدند و بلندتر گریه کردند.
ـ اوهو… اوهو…
نهنگ بنفش بالا پرید و به شوخی به سر و روی بچه ها آب پاشید. بچه ها کمی ساکت شدند و به او نگاه کردند اما دوباره… اوهو… اوهو…
نهنگ بنفش با خودش گفت: چه کار کنم؟ چه طور بچه ها را ساکت کنم؟
چشمانش را بست، یک نفس عمیق و ناگهان…
فِش فِش… یک دسته ماهی از بالای سر نهنگ بیرون پریدند.
بچه ها خندیدند و گفتند: فواره ماهی!… چه فواره قشنگی!
نهنگ توی آب چرخید و این بار… پَرپَرپَر… یک دسته پروانه از بالای سرِ نهنگ بیرون پریدند.
بچه ها شادی کنان گفتند: فواره پروانه!… چه فواره خوش رنگی!
نهنگ خندید. بالا پرید و این بار جرینگ… جرینگ… یک فواره ستاره از بالای سرش بیرون آمد. فواره ستاره برق برق زد و دریا را روشن کرد. ساحل در نور ستاره غرق شد. همان موقع مادر بچه ها هم از راه رسید.
بچه ها دور مادر جمع شدند و گفتند: مادر! مادر! نهنگ بنفش به ما فواره داد.
مادر با مهربانی به نهنگ بنفش نگاه کرد و گفت: متشکرم نهنگ بنفش!متشکرم.
بعد کیسه اش را باز کرد و به بچه هایش غذا داد.
نهنگ بنفش نفس راحتی کشید. باله اش را تکان داد و آرام آرام به زیر آب رفت.
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید