پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

تعلیم و تربیت چیست؟


”بچه باتربیت“: آیا هرگز در مورد این اصطلاح، که به‌عنوان قدردانی از والدینی که نقش خود را خوب ایفاء کرده‌اند به‌کار برده می‌شود اما در حقیقت تنها گویای ادب و رفتار خوب در سر میز غذا و در اجتماع است، فکر کرده‌اید؟
اصطلاح ”بچهٔ تربیت“ هم دربارهٔ کودکی به‌کار می‌رود که ”ادب ندارد“ به بزرگتر‌ها سلام نمی‌کند، حرف‌های بد می‌زند و هنگام غذا خوردن آرنج‌هایش را روی میز می‌گذارد فقط همین. در این اصطلاح رایج تعلیم و تربیت اصلاً شجاعت، اراده، صداقت، راستگوئی، شخصیت و ابتکار کودک مطرح نیست.
کلمات تأثیر خود را می‌گذارند. از فرط شنیدن اصطلاح‌های ”یا تربیت“ و ”بی‌تربیت“ با مفهومی که در بالا آمد، پدران و مادران واقعاً خیال می‌کنند که تعلیم و تربیت قبل از هر چیز به معنی یاد دادن رفتار مؤدبانه است. بدین‌گونه که دختر بچه‌ای که آرام و ساکت روی صندلی می‌نشیند، صدایش درنمی‌آید، هرگز درخواست شیرینی نمی‌کند، تحسین مادران همسایه را برنمی‌انگیزد. در صورتی‌که در مورد پسربچه‌ای که شلوغ و پرسر و صدا است، قبل از اینکه بستنی را تعارفش کنند از آن درخواست می‌کند و به میان حرف بزرگ‌ترها دود بد قضاوت می‌کند. در هر دو حالت، جای بسی تأسف است که رفتارهای از کودک را که هیچ رابطه‌ای با شخصیت او ندارد ملاک قرار می‌دهند.
پرورش دادن یک کودک، مسلماً به معنی آموختن رفتار صحیح و مرتب بودن نیز هست. ادب لازم است. طفلی که آداب معاشرت نمی‌داند، در آینده در رنج خواهد بود اما تعلیم و تربیت چیز دیگری است. تعلیم و تربیت به معنای هنر راهنمائی طفل در طول رشد او است تا کودک بتواند رشدی هماهنگ داشته باشد و هیچ چیز مانع از آن نگردد. رشد را چگونه می‌توان خلاصه کرد؟ رشد و نمو به مفهوم جدائی تدریجی طفل از گهواره و از وابستگی کامل به شما است، تا بتواند در آینده فردی بالغ، آزاد و مستقل باشد. اما انسان یکباره در ۱۸ سالگی بالغ نمی‌شود. تعلیم بلوغ سال‌ها طول می‌کشد و به قیمت جدائی‌های قدیمی به‌دست می‌آید. تولد، از شیرگرفتن، مدرسه، همه و همه به کودک می‌آموزد که به‌تدریج از شما جدا شود. گوئی کودک از همان آغاز می‌داند که سرنوشتش این است که شما را ترک کند، و به همین دلیل است که حتی هنگامی‌که هنوز نمی‌تواند خوب راه برود از اینکه می‌خواهید دست او را بگیرید عصبانی می‌شود. تازه دو کلمه یاد گرفته که فریاد می‌زند: ”من دیگه بچه نیستم!“، و در بین صحبت‌هایش مدام عبارت : ”وقتی بزرگ شدم“ به گوش می‌رسد. اگر می‌خواهد مثل بابا، مامان و یا مثل یک خواهر بزرگتر عمل کند برای این است که علاقه دارد هر کاری را تنها انجام دهد. اگر می‌خواهد لیوان آب خویش را خودش تنها و بدون کمک شما در دست بگیرد، ادا نیست. اگر در خیابان می‌خواهد دست شما را ول کند، و یا اگر در آینده مایل است بدون شما به مدرسه برود. این خواست طبیعی اوست. این تکامل و تمایل او را نشان می‌دهد که به‌تدریج رو به پیشرفت است.
آیا فکر نمی‌کنید که با شناخت این مطلب همه چیز روشن می‌شود؟ کودکی را که می‌تواند راه برود در کالسکه‌اش می‌گذارند. طفل سه ساله را که می‌خواهد مثل برادرش به کودکستان برود نزد خود نگه می‌دارند و مرتب به او می‌گویند: ”تو هنوز خیلی کوچک هستی“، تمام اینها با رشد او مغایرت دارد. نگاهی به پیرامون خود بیندازید، آیا اینطور نیست؟ اغلب در مقابل تمایل کودک به بزرگ شدن، گوئی خواست ناخودآگاه پدر و مادر این است که فرزندانشان کوچک بماند. در این‌ صورت آرزوی کودک نامفهوم و سرخورده باقی می‌ماند. اگر با پای فردی در حال رشد، همیشه یک شماره کفش بپوشانند، این فرد بزرگ می‌شود ولی پاهائی زشت و بدقواره خواهد داشت، به همین صورت، اگر از دادن آزادی که طفل برای رشد خود به آن احتیاج دارد خودداری کنید، در هر صورت او تکامل می‌یابد ولی در زندگی فردی گوشه‌گیر، کز کرده و ناراحت خواهد بود.
بنابراین، ناراحت نشوید اگر دست کودکتان را ول کنید، او را گم نخواهید کرد. بر عکس از این آزادی که به او داده‌اید از شما سپاسگزار خواهد بود. بدین ترتیب که اگر تنها در حیاط است، برایتان گل می‌کند و یا اگر تنها به مسافرت می‌رود، برایتان نامه می‌نویسد. در طول زندگی بعضی از روابط از بین می‌روند و برخی دیگر ایجاد می‌شوند.
دربارهٔ بسیاری رودخانه‌ها چنین گفته می‌شود که: ”جریانی تند و نامنظم دارند“. رشد و تکامل کودک همانند جریان رود است. خیز می‌گیرد، از موانع عبور می‌کند، می‌جهد و جلو می‌رود در نتیجه حرکتش بر خلاف آنی است که خیلی‌ها تصور می‌کنند. برای عدهٔ زیادی رشد و نمو به مثابهٔ یک پیشرفت کند و منظم به‌سوی تکامل است که همان بلوغ باشد. چه اشتباهی! به صرف اینکه طفل بزرگ می‌شود نمی‌توان گفت که هر روز پیشرفتی به‌سوی عقل، هوش، ظرافت و فرمانبرداری انجام دهد. نه، بلکه دو پا به جلو برمی‌دارد سپس یک پا به عقب، به موانع زیادی برمی‌خورد که در طول رشد او نقش قرمز را دارند. اما اگر فرزندتان در مقابل مانعی قرار گیرد، قضاوت در این باره که آیا می‌تواند از آن عبور کند به عهدهٔ شما است. آیا او به اندازه کافی از نظر جسمی قوی هست که تنها راه برود؟ آیا از نظر عاطفی قدرت این را دارد که پانزده روز از شما دور بماند؟ پاسخ دادن به این سؤال‌ها یکی از مشکلات تعلیم و تربیت است.
پرورش کودک فقط به این محدود نمی‌شود که بگذارید استعدادهایشان شکوفا شود موانع را از سر راهش بردارید و به رشد او کمک کنید.
پرورش‌دهنده کار دیگری نیز دارد. او باید کودک را به طرف ذوق و قریحه‌اش راهنمائی کند تا طفل بتواند به آن جامعٔ عمل بپوشاند. زیرا برای اینکه آدم در زندگی کسی باشد فقط بالغ شدن کافی نیست. فرد زمانی به شکوفائی می‌رسد که بتواند قریحهٔ خود را عملی کند و آن چیزی بشود که به خاطرش به دنیا آمده است: مهندس یا هنرمند، کاسب یا حسابدار و خلاصه اینکه ”تربیت خوب“ یعنی اینکه اجازه دهیم کودک همانی بشود که باید باشد).
کودکی که طبعی هنرمند دارد، اگر خوب تربیت شود در بزرگی هنرمند خوب و برجسته‌ای خواهد شد.


همچنین مشاهده کنید