پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

نجاری زندگی


نجاری زندگی
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را در میان گذاشت. پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت می خواست که از کار بازنشسته شود. صاحبکار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد. سرانجام صاحبکار در حالی که با تاسف با این درخواست موافقت می کرد، از او خواست تا بعنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد. نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت در حالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود، زیرا پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و با بی دقتی، به ساختن خانه مشغول شد و بزودی و بخاطر رسیدن به استراحت، کار را تمام کرد.
او صاحبکار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحبکار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد. زمان تحویل کلید، صاحبکار آن را به نجار بازگرداند و گفت: «این خانه هدیه ای است از طرف من به تو بخاطر سال های همکاری»! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد. در واقع اگر او می دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد. این جریان به نوعی داستان زندگی همه ما است. ما زندگی مان را می سازیم. هر روز می گذرد. گاهی ما کم ترین توجهی به آنچه که می سازیم نداریم، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه می فهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم. اگر چنین تصوری داشته باشید، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود می کنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست. شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده می شود. یک تخته در آن جای می گیرد و یک دیوار برپا می شود. مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید