پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ماجراهای آقای چیز


ماجراهای آقای چیز
راوی از آنجا که هر کسی را شایسته نام نمی داند بنابراین در روایت های خود از نامگذاری روی آدم های آن پرهیز کرده و حتی نام شخصیت اصلی داستانش را که تنهاست و نقش دوربین سیاری را بازی می کند به «آقای چیز» محدود کرده. توضیح اینکه آقای چیز کسی مثل «مستربین» کمدین انگلیسی است، تنها در آپارتمانی کوچک با پنجره های رو به خیابان زندگی می کند که بسیار راضی است; پولش به راه، معیشتش بی دغدغه تامین; به هرکجا خواست سرک می کشد و الخ; با این تفاوت که او، یعنی آقای چیز مانند مستربین کارهای بچه گانه و خنده دار نمی کند بلکه، همچنان که گفته شد، او به مانند دوربین به ثبت وقایع و حوادث اطراف خود مشغول است و ما هم از دریچه نگاه نافذ او ماجراها را به نظاره می نشینیم.
● فال و کیف
دخترک داخل مترو، اومد سراغ مردی که بغل آقای چیز نشسته بود و معصومانه گفت: «بیا فالت بدم، فال».
مرد پشت دست دخترک زد و گفت: «برو گم شو». دخترک به تلخی پشت کرد و رفت سراغ روبه رویی ها.
پسر جوان یه فال برداشت و گذاشت دو تای دیگر هم دخترها بردارن و پول هر سه تا را حساب کرد.
دخترک برگشت و لبخندی فاتحانه به مرد اخمو زد و رفت واگن دیگه.
آقای چیز نگاهش را از او گرفت و زوم کرد به کیف مدرسه دختربچه همسن دخترک فال فروش که کنار مادرش نشسته بود!

نویسنده : دارا فخری
منبع : روزنامه مردم‌سالاری


همچنین مشاهده کنید