چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

معامله کشاورز و مرد اشراف زاده


معامله کشاورز و مرد اشراف زاده
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند، «فلمینگ» نام داشت. یک روز درحالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را برروی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند. کشاورز او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد. روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر «فارمر فلمینگ» رسید. مرد اشراف زاده ای خود را بعنوان پدر پسری معرفی کرد که او روز گذشته نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: «می خواهم جبران کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادی.» کشاورز جواب داد: «من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم.» در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید: «پسر شماست؟» کشاورز با افتخار جواب داد: «بله» اشراف زاده گفت: «با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. چرا که اگر شبیه پدرش باشد، حتما به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.» پسر «فارمر فلمینگ» از دانشکده پزشکی «سنت ماری» در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان بعنوان «سر الکساندر فلمینگ»، کاشف «پنسیلین» مشهور شد. سال ها بعد، پسر همان اشراف زاده به بیماری «ذات الریه» مبتلا شد. می دانید چه چیزی نجاتش داد؟ درست حدس زدید: «پنسیلین!»
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید