جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ناگفته ها


ناگفته ها
قصه های واقعی از طلوع رنگارنگ انتظار تا غروب لحظه های ماندگار، شروع نمی شود. قصه را باید دور از غم نوشت. زندگی را باید بدون ماتم گذراند.
در دفتر صاحب روزگار، هرگز کلمه ای از غم، از ماتم نمی توانی بیابی. دفتر او همیشه پر از نقاشی های عشق، پر از شعر و قصه های بی شمار است، با حضور عاشقانی که دست هایشان هرگز از دعا غافل نمی ماند و از قلب هایشان تپش های سعادت می تراود.
آنان نگاه چون آتش خود را، بر بی کرانه های انجماد به همنوایی هیچ سه تار نگاه غریبی، نمی فروشند. برای منی که تاب دیدن چشمان حقیقت را ندارم، گریاندن هیچ کاری ندارد. من در درون پوشالی و خیالی خود، گمان می کنم که او را به چنگ اورده ام. گر چه خیالی شیرین است اما همیشه فریادی در سکوت است که تنها دل های خالی از تو می شنوند و کور از حضوری ملموس، عشق را به ریا رنگ می زنند و باغرور، پا در عبور از هفت خان عشق می گذارند.
در دفتر نقاشی ات، تو تابلویی از عاشقان بی سر و جان کشیدی که دل دادگی با سستی پیمان نمی بندد. وای از دل بینوایم که شرحش، بیان به دفتر و دیوان نمی شود. هر چه نالید دلم از فراق تو گفتی؛ خموش که عاشقی با ناگفته ها همراه نمی شود.
منبع : دو هفته نامه الکتریکی شرقیان


همچنین مشاهده کنید