جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دین را از داخل دین تضعیف کردند


دین را از داخل دین تضعیف کردند
اگر اسوه امام حسین(ع) است و اگر احیا آن است که امام حسین(ع)، فرزندان و اصحاب آن بزرگوار انجام داده‌اند، کم و بیش راهِ احیا برای ما معلوم است. فکر می‌کنم هیچ‌یک از ما تردید نداریم که امام(قدس سره الشریف) هم همان راه را پیش گرفتند. این مناسبت‌هایی که من عرض کردم، حکایت از این می‌کند که راه، راه حسینی است؛‌ احیا، احیای حسینی است؛ قیام و انقلاب امام هم، قیام و انقلاب حسینی بوده. یعنی اقتفا به راه امام حسین(ع) بوده است؛ در عین حال، در دنیای ما، در عالمی که ما در آن زندگی می‌کنیم، اقتدای به ایشان کار آسانی نیست. می‌فرمایید موانع احیا چیست؟ هرچه هست، مانع است؛ یعنی عالمی که ما در آن به‌سر می‌بریم، هرچه هست، سراسر موانع است.
بزرگ‌ترین نظمی که تا کنون روی زمین وجود داشته، مانع احیای دین است، و این حرف را پس نمی‌گیرم. تمام نظم موجود، در و دیوار عالم موجود با احیا مقابله می‌کند. امّا اگر کسی به فکر نیفتد که اوّل ما بیاییم یکی‌یکی، ذرّه‌ذرّه این موانع را از بین ببریم. متدولوژی بگوید و بعد، این کار صورت بگیرد، نه. احیاگر احیا می‌کند. او کار خودش را انجام می‌دهد. ایمان که این‌گونه نیست که همه‌اش تابع ملاحظات باشد، نه این‌که ملاحظات وجود نداشته باشد، خیر. همه‌اش تابع ملاحظات نیست. صبر هست، چنان‌که می‌دانید و نهج‌البلاغه خوانده‌اید، یکی از ارکان ایمان صبر است. صبر هست، امّا این‌گونه نیست که درست مثل یک مکانیزم دین احیا بشود. دین در وجود امام حسین(ع) احیا می‌شود. اصلاً امام حسین(ع) عین احیاست. دین در او احیا شده، او دین مجسّم، دین متحقّق است. هرجا دین متحقّق به‌وجود آمد، دین احیا می‌شود. هر مانعی هم که وجود داشته باشد، برطرف می‌شود.
ما در وضعیّتی هستیم که مانع بزرگی، که جهانی است، در برابر احیای دین وجود دارد و این مانع، به صورت‌های مختلف ظهور می‌کند.
خوب توجه داشته باشید هیچ لطمه‌ی بزرگی به هیچ دینی، خارج از آن دین زده نشده است. گرچه باید احتیاط بکنم، امّا با جرأت می‌گویم هیچ لطمه‌ی بزرگی به هیچ دینی از خارج آن دین وارد نشده است. مارکس در اروپا دین را تضعیف نکرده، توجه داشته باشید، نیچه دین را تضعیف نکرده است. دین را از داخل دین تضعیف کردند. مسیحیّت با لوتر و کالون دچار تفرقه شد. مسیحیّت از درون تضعیف شد. هر نهضت دینی، هر احیای دینی، اگر دچار ضعف و نقص و رکود شد، از داخل ضعیف شد، نه از بیرون. اصلاً دین‌داران به حرف غیر دین‌داران توجه نمی‌کنند. اصلاً غیر دین‌داران به عالمِ دین‌داری راهی ندارند. زبان مشترک با دین‌داران ندارند. پس هر آفتی به دین می‌رسد و عارض آن می‌شود، از داخل وارد می‌شود. مانع می‌فرمایید، مانع منم. این من برمی‌خیزد و به‌صورت‌های مختلف ظهور می‌کند. منِ پرورش‌یافته‌ی عالمِ متجدّد، منی که عادتِ دینی دارم، چون در خانواده‌ی مسلمان بزرگ شده‌ام، امّا دلِ دینی ندارم، دل دین‌دار ندارم. به تعبیر مرحوم اقبال که می‌گوید بعضی دل کافر دارند و عقل مؤمن، و بعضی عقل کافر دارند و دل مؤمن. البتّه کسانی هم هستند که عقل مؤمن و دل مؤمن دارند، و بعضی عقل کافر دارند و دل مؤمن. امّا عمده آن تقابل دوتای اوّل است که گفتم. قدری عجیب به‌نظر می‌رسد. دل مؤمن و عقل کافر، دل‌ کافر و عقل مؤمن. آن‌وقت اقبال اگر قرار است بین این دو تا یکی را انتخاب بکند، حدس می‌زنید، یا خوانده‌اید یا می‌دانید، کدام را انتخاب می‌کند؛ دل‌ مؤمن و عقل کافر را انتخاب می‌کند. چون ایمان به دل مربوط است، به عقل مربوط نیست.
منبع : مطالبه


همچنین مشاهده کنید