جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

یک قطره دریا


یک قطره دریا
▪ هیچ چیز بهتر از نیکی نیست
در شهری پسرک فقیری زندگی می‌کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیل خود دستفروشی می‌کرد. از این خانه به آن خانه می‌رفت تا شاید بتواند پولی به دست آورد.
روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقی مانده است و این درحالی بود که به شدت احساس گرسنگی می‌کرد.
تصمیم گرفت از خانه‌ای مقداری غذا تقاضا کند. به طور اتفاقی در خانه‌ای را زد.
دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود، به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.
پسر با طمأنینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟»
دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که هیچ چیز بهتر از نیکی نیست.» پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می‌کنم.»
سال‌ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز کردند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصان نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی، برای بررسی وضعیت بیمار و ارایه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده، برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اتاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی‌اش را بر تن کرد و برای دیدن بیمارش وارد اتاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اتاق مشاوره بازگشت تا هرچه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.
از آن روز به بعد، زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سرانجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی ازآن دکتر کلی بود.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر، هزینه درمان زن برای تایید نزد او برده شد. گوشه صورت‌حساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال کرد.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورت‌حساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجهش را جلب کرد.
چند کلمه‌ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته آن را خواند:
«بهای این صورت‌حساب قبلا با یک لیوان شیر پرداخت شده است.»
منبع : روزنامه سلامت


همچنین مشاهده کنید