جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

احترام به موجودات


احترام به موجودات
در روزگاران خیلی دور ، مرد خداشناس و مؤمنی زندگی می کرد که همیشه مواظب همه بود و دلش نمی خواست هیچکس حتی یک مورچه هم ، کوچکترین ناراحتی از او ببیند ! او که غذای همیشگی اش نان بود ، ماهی یکبار یک گونی گندم را می خرید و خودش با آن ، نانن می پخت !
روزی به روستای دیگر رفت و یک گونی گندم خرید و به روستای خود بازگشت .
در طول راه ، با خودش ، مرتب ذکر خدا را می گفت و به هیچ چیز غیر از خدا و نعمتهایش فکر نمی کرد .
وقتی به خانه اش برگشت ، شب شده بود ، چراغ اطاقش را روشن کرد ، گندمها را به انباری برد و داخل ظرف مخصوص ریخت که فردا آرد کند و نان بپزد ، در همان حال که مشغول ریختن گندمها به داخل ظرف بود ، متوجه شد که مورچه ای وسط گندمها به این طرف و آن طرف می دود .
با خودش گفت : « وای بر من ، این مورچه را از شهر خودش آواره کردم .»
از ناراحتی زیاد خوابش نمی برد ، نزدیک صبح ، مورچه را داخل شیشه ای قرار داد و شیشه را به همان مغازه ای که گندم خریده بود رساند و کنار آن مغازه رها کرد و گفت : « مورچهٔ عزیز مرا ببخش من بدون اینکه متوجه باشم تو را از محل زندگی ات آواره کرده ام !» از این داستان نتیجه می گیریم که انسانهای خوب برای همه ، حتی حیوانها و موجودات زیر هم احترام و اهمیت قائل هستند .
داستان برگرفته از بوستان سعدی
منبع : نونهال


همچنین مشاهده کنید